هرچند دين در عصر مدرن جايگاه پيشين خود را در جهان از دست داده است اما براي شيعياني كه دينشان را از ائمه اهل بيت عليهمالسلام ميگيرند اين همه ماجرا نيست!
به بيان ديگر مساله شيعه در جهان مدرن، چيزي فراتر از مسائل دينداران ساير اديان و حتي ساير مذاهب اسلامي است. چراكه شيعه، دوران مدرن را در حالي تجربه از سر ميگذراند كه قرنها است در عصر غيبت امام خويش زندگي ميكند؛ عصري كه برخلاف نزديك به سه قرن ابتدايي اسلام از حضور حجت خداوند در جامعه محروم است. هرچند پيروانِ اديان ديگر و ساير مذاهب اسلامي نيز در اين وضعيت با شيعيان شريك هستند و آنها نيز از نعمت حضور علني و آشكارِ حجت خداوند در ميان خود محرومند اما هيچيك از ايشان معتقد به ضرورت وجود امام در زمين نيستند؛ امامي كه نظرش در مسائل مختلف حجت و لازمالاتباع باشد.
دو دليل عمده اختلافنظرها در ميان
پيروان مذهب شيعه
بنابراين اگر در ميان معتقدان به مذهب اماميه در مسائل مختلف ديني، فقهي، سياسي و ... اختلافنظرهاي فراوان مشاهده ميشود به دو علت عمده باز ميگردد. علت نخست، علتي عام ميان تمام اديان و مذاهب و بلكه حتي مكاتب غير الهي و بشري است و علت دوم ناشي از وضعيت خاصي است كه شيعه قرنها به آن مبتلا است.
علت نخست اين است كه در ذات فكر و عقلانيت تفاوت راي و نظر نهفته است و همگان مثل هم نميانديشند. حتي در مورد سخن يا متني واحد نيز ميتواند دهها يا صدها - بلكه هزاران - برداشت متفاوت وجود داشته باشد كه امروزه با توضيحاتي كه هرمنوتيك و علم تاويل متن در اختيار ما قرار داده است بهتر ميتوان به طبيعي بودن اين اختلاف برداشتها پي برد.
دليل دوم و مهمتر اين مساله - در ميان معتقدان به تشيع - اما همين است كه ما در عصرِ غيبتِ امامِ معصوم به سر ميبريم و كسي كه سخنش، حرف آخر و از نظر شرعي به اصطلاح فصلالخطاب باشد در ميان ما حاضر نيست هرچند او به عنوان حجت خداوند در زمين زنده است و زندگي ميكند اما به هر حال مردمان از دسترسي به ايشان محرومند.
نخستينبار كه شيعيان با اين بحران مواجه شدند برميگردد به يكهزار و يكصد و هشتادوپنج سال پيش؛ پس از شهادت يازدهمين امام از ائمه شيعه.
نخستين تجربه شيعه در خلأ حضور علني امام
هشتم ربيعالاول سال 260 هجري قمري با شهادت امام حسن عسكري (ع) دوران جديدي براي شيعه آغاز شد؛ دوراني كه عصر غيبت نام گرفت و معنياش آن بود كه ديگر شيعيان از حضورِ علني امام در ميانِ خويش محروم خواهند بود. دوره غيبت البته خود به دو دوره كلي تقسيم ميشد؛ دوره غيبت صغري كه با شهادت امام حسن عسكري (ع) آغاز شد و تا سال 329 هجري قمري ادامه يافت.
تفاوت اين دوره شصتونه ساله با دوره يكهزار وصدواندي ساله بعد - تاكنون - اين بود كه در دوره نخست شيعيان اگرچه به امام دسترسي نداشتند و شخص ايشان همچنان از نظرها پنهان بود اما يك فرد به عنوان نماينده ايشان تعيين شده بود كه در واقع رابط امام با شيعيانشان بود. عثمان بن سعيد، محمد بن عثمان، حسين بن روح نوبختي و علي بن محمد سمري به ترتيب و تناوب نيابت امام زمان (عج) را بر عهده داشتند و هر يك كه از دنيا ميرفت فرد بعدي اين مسووليت را كه از جانب امام به وي تفويض شده بود بر عهده ميگرفت. هرچند شيعيان در عصر غيبت صغري با پديده نيابت امام روبرو شدند اما از سالها قبل براي چنين دورهاي آماده شده بودند؛ چنانكه در دوره ائمه قبلي به ويژه چند امام متاخرشان افرادي به عنوان وكلاي امام فعاليت ميكردند كه مسووليت رتق و فتق امور شيعيان، پاسخ به سوالات ايشان، مسائل مالي مربوط به امام وقت و ... را در بلاد مختلف بر عهده داشتند.
حالا با شهادت امام حسن عسكري (ع) و آغاز عصر غيبت - براي مدت شصت و نه سال - از اين جهت در ظاهر تقريبا وضعيتي مشابه با ائمه قبلي (امام كاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادي و امام عسكري - عليهمالسلام) براي شيعيان به وجود آمده بود. با اين تفاوت كه خودِ امام در جامعه حضور علني و آشكار نداشت و البته اين مساله در نوع خود بحراني جدي محسوب ميشد. در واقع پس از بيش از دو قرن، براي اولينبار شيعيان از وجود بزرگترين سرمايه خويش كه حجت خداوند بود خود را محروم ميديدند و با نوعي خلأ رهبري آن هم در بالاترين حدش روبرو شدند. هرچند شيعيان پيش از اين هم گاه در مقاطع طولاني از دسترسي مستقيم به برخي از ائمه محروم بودند و به ويژه در دوران امامان هادي و عسكري - عليهماالسلام- به دليل شرايط حصري كه بر ايشان تحميل شده بود اين وضعيت پيچيدهتر هم شد اما به هرحال آنها ميدانستند كه امامشان در فلان منطقه محصور ارباب قدرت است و افرادي را به عنوان وكلاي خويش به آحاد شيعيانشان معرفي كردهاند.
اما بعد از شهادت امام حسن عسكري (ع) به دليل شرايط ويژهاي كه حاكم بود و فتنهاي كه درصدد قتل هر فرزند و بازماندهاي از ايشان بود، موجب آن شد كه تحفظ بسيار ويژهاي نسبت به دوازدهمين امام شيعه اعمال شود تا جايي كه بسياري از وكلاي امام عسكري نيز از وجود امام دوازدهم بياطلاع بودند و اين امر نيز موجب بروز اختلافاتي ميان شيعيان و گاه حتي بزرگاني شد كه در مقام وكالت امامان هادي و عسكري - عليهماالسلام – بودند. با اين همه نهايتا شيعيان هرچند به سختي اما به هر حال با شرايط جديد كنار آمدند و وضعيت تازه را پذيرفتند. لذا همان سيستم وكلا كه در ائمه قبلي تجربه شده بود در اين دوره - دوره غيبت صغري - تحت عنوان «نيابت» كموبيش همان نقش را ايفا ميكرد. نايباني كه ذكر نامشان رفت در واقع كساني بودند كه توسط شخص امام زمان (عج) تعيين شده بودند و در واقع نيابت خاص ايشان را بر عهده داشتند.
عصر غيبت صغري و احساس يتيمي شيعيان
با اين وجود اما اين دوره از تمام ادوار قبلي متمايز بود و شيعه گويي با پديده بسيار جديدي مواجه شده بود كه تا پيش از آن هيچ تجربهاش نكرده بود. تجربهاي كه در آن - برخلاف بيش از دو قرن گذشته - هيچ شخصيتي به عنوان امام معصوم و حجت خداوند در جامعه حضور علني ندارد و تنها راهِ ممكن مراجعه به فردي است كه گفته ميشود از طرف ايشان به عنوان نايب تعيين شده است. گويي شيعيان با شهادت امام حسن عسكري، به يتيماني تبديل شده بودند كه نعمت حضورِ عيني و علني امام را از دست دادهاند. امامت به عنوان نهادي كه ميتوانست در ميان تمام اختلافها و تفاوت عقايد به عنوان مامني امن مورد توجه و اعتماد پيروان مكتب اهل بيت (ع) باشد ديگر وجودِ عيني و ظاهري نداشت هرچند همچنان براي يك دوره كوتاه نزديك به هفتاد سال افرادي - به توالي و تناوب - به عنوان كساني كه نايب و مورد وثوق امام دوازدهم (عج) هستند تعيين شده بودند.
اعلام آغاز دوران غيبت كبري
اما نهايتا با درگذشت آخرين فرد از نواب اربعه - علي بن محمد سمري در سال 329هجري- اين فرصت كوتاه هم تمام و عصر غيبت كبري آغاز شد؛ عصري كه در آن هيچ فردي به عنوان نايب خاص امام زمان (عج) تعيين نشده و در واقع هيچ شخصي نيست كه بتواند ادعا كند از جانب آن حضرت مسووليتي را بر عهده گرفته است. چنانكه خود امام عصر (ع) در توقيعي براي آخرين نايب خاص خويش - عليبن محمد سمري - نوشتند: «بِسْمِالله الرحْمنِ الرحِيمِ. يا علِي بْن مُحمدٍ السمُرِي! أعْظمالله أجْر إِخْوانِك فِيك فإِنك ميتٌ ما بينك و بين سِتهِ أيامٍ فاجْمِعْ أمْرك و لا تُوصِ إِلي أحدٍ فيقُوم مقامك بعْد وفاتِك فقدْ وقعتِ الْغيبهُ الثانِيهُ (التامهُ) فلا ظُهُور إِلا بعْد إِذْنِالله عز و جل و ذلِك بعْد طُولِ الْأمدِ و قسْوهِ الْقُلُوبِ و امْتِلاءِ الْأرْضِ جوْراً و سيأْتِي شِيعتِي منْ يدعِي الْمُشاهده ألا فمنِ ادعي الْمُشاهده قبْل خُرُوجِ السُّفْيانِي و الصيحه فهُو كاذِبٌ مُفْترٍ و لا حوْل و لا قُوه إِلا بِاللهِ الْعلِي الْعظِيمِ»؛ قال: فنسخْنا هذا التوْقِيع و خرجْنا مِنْ عِنْدِهِ فلما كان الْيوْمُ السادِسُ عُدْنا إِليهِ و هُو يجُودُ بِنفْسِهِ. فقِيل لهُ: منْ وصِيك مِنْ بعْدِك؟ فقال: لِلهِ أمْرٌ هُو بالِغُهُ و مضي - رضِيالله عنْهُ - فهذا آخِرُ كلامٍ سُمِع مِنْهُ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان. اي علي بن محمد سمري! خداوند پاداش برادرانت را درباره تو بزرگ نمايد. تو در فاصله شش روز از دنيا ميروي. پس كارهاي خود را انجام بده و به هيچكس وصيت نكن كه پس از تو جانشينت باشد زيرا غيبت دوم (تام) واقع شد و ظهوري نخواهد بود، مگر پس از اذن خداوند و اين اجازه پس از مدتي طولاني است كه دلها سخت و زمين از ستم پر شود. و كسي كه ادعاي مشاهده ميكند، به زودي به سراغ شيعيان من خواهد آمد. آگاه باشيد! هركس قبل از خروج سفياني و صيحه آسماني ادعايي مشاهده كند، دروغگو و افترازننده است و توان و نيرويي نيست، مگر براي خداوند بلندمرتبه بزرگ».
أبُومُحمدٍ الْحسنُ بْنُ أحْمد الْمُكتِّبُ - كسي كه حديث فوق از وي نقل شده - ميافزايد: «اين توقيع را رونوشت كرديم و از نزد وي خارج شديم. روز ششم به نزد او برگشتيم، در حالي كه در حال جان دادن بود. به او گفته شد: جانشين بعد از شما كيست؟ گفت: «براي خداوند كاري است كه خود به سرمنزل خواهد رساند» و از دنيا رفت. خداوند از او راضي باشد و اين آخرين سخني بود كه از ايشان شنيدم».
مساله نيابت خاصه و زمانپريشي تاريخي
ذكر اين مطلب ضروري است كه از نيمه شعبان سال 329 هجري با درگذشت علي بن محمد سمري - آخرين نايب خاص امام زمان (عج) - نيز از دنيا رفت و تاكنون هيچ شخصيتي هرچند از علما و فقهاي بزرگ باشد مرتبه برخورداري از نيابت خاص آن حضرت را ندارد. بلكه براساس روايت ديگري از امام عصر (عج) راويان احاديث ائمه - فقهاي شيعه - بهطور كلي نيابت عام آن حضرت را بر عهده دارند؛ چنانكه در حديثي از امام زمان (عج) خطاب به اسحاقبن يعقوب آمده است: «امّا الْحوادِثُ الْواقِعهُ فارْجِعوُا فيها اِلي رُواهِ حديثِنا، فاِنّهُمْ حُجّتي عليكمْ و انا حُجّهُالله عليهِمْ؛ اما در رويدادهاي زمانه، به راويان حديث ما رجوع كنيد. آنان، حجت من بر شمايند و من، حجت خدا بر آنانم». (شيخ صدوق، كمالالدين و تمامالنعمه، جلد دوم، انتشارات جمكران، چاپ هشتم، 1395)
اساسا اصطلاح «نايب خاص» مفهومي منحصر در عصر غيبت صغري است و اكنون بيش از 10 قرن است كه از پايان آن دوره ميگذرد و در عصر غيبت كبري اساسا سخن از نيابت خاصه - كه مفهومي است مختص دوره غيبت صغري - بيمعني و برآمده از نوعي آناكرونيسم و زمانپريشي تاريخي است.
مصايب ما شيعيانِ معاصر
اما آنچه مقصود اصلي اين نوشته بود تذكار اين نكته است كه ما شيعيان معاصر، در عصر غيبت به سر ميبريم و در اين عصر نه چون 23 سال عصر وحي، دسترسي به پيامبر اكرم (ص) داريم و نه همچون 250 سال دوره يازده ائمه شيعه به امامان از نعمت حضور علني و آشكار جانشينان بر حق رسول خدا (ص) در ميان خود برخورداريم و نه حتي مانند 69 سال دوره غيبت صغري، شخصيتي كه از سوي امام معصوم تعيين شده باشد را ميشناسيم. ما تنها امر شدهايم به اينكه اگر در مسائلي برايمان در امر دين سووال ايجاد شد به روايان احاديث ائمه - فقهاي فقه جعفري - مراجعه كنيم. اما ميدانيم كه ايشان نيز در همه امور راي و نظر واحدي ندارند و ممكن است در مسائلي با يكديگر اختلافنظر داشته باشند. هرچند اين مساله به خودي خود اشكالي براي دينداري نيست و به استناد همان روايت نقل شده ما در اين وضعيت معذوريم اما فهم اين نكته در دينشناسي و بهطور مشخص شيعهشناسي امروز ما اهميت بسيار بالايي دارد. اينكه ما بدانيم و از آن مهمتر بپذيريم در عصر غيبت به سر ميبريم. عصري كه حجت معيني براي آن در جامعه و امت اسلام حضور آشكار و علني ندارد. ما هستيم و انبوهي از مسائل حلنشده و اختلافاتي كه ميان فهم ما از دين وجود دارد و شايد تا زمان بازگشت و ظهور امام معصوم نيز به هيچيك از آنها نتوان پاسخ روشن و قطعي داد.
مسائلي از قبيل حكومت اسلامي، احكام شرعي - از جمله مساله حجاب - و نحوه اجراي آنها و تعيين اولويتها و ... همه و همه از مصاديقي است كه طبيعتا ميتواند در جامعه شيعه مورد اختلاف نظر واقع شود.
تبعات محروميت امت از حضور امام در جامعه
اما همه اينها اقتضاي دوران غيبت است. دورهاي كه شيعه در آن چون يتيمي است كه از بركت حضور پدر خود بيبهره است. چنانكه رسول خدا (ص) در حديثي فرموده بودند: «أنا و علِيٌّ أبوا هذِهِ الْأُمّهِ و لحقُّنا عليْهِمْ أعْظمُ مِنْ حقِّ أبويْ وِلادتِهِمْ فإِنّها نُنْقِذُهُمْ إِنْ أطاعُونا مِن النّارِ إِليدار الْقرارِ و نلْحقُهُمْ مِن الْعُبُودِيّهِ بِخِيارِ الْأحْرارِ؛ من و علي دو پدر اين امت هستيم حق ما بر مردم بيشتر از حق پدر و مادر نژادي است زيرا در صورت اطاعت ما آنها را از جهنم نجات ميدهيم و به بهشت برين رهنمون ميگرديم و از بندگي رهايي ميبخشيم و آزادگي را به ايشان ارزاني ميداريم».
باري ماييم و عصر غيبت و دوران يتيمي تشيع! دوراني كه علاوه بر همه دشواريها و مصايبش با يك مصيبت بزرگتر هم روبرو هستيم و آن اينكه فاقد امكان بهرهمندي از حجتي كه بتوان نزدش مراجعه كرد و نظرش را پرسيد، هستيم. ما شيعيان عصر غيبت برخلاف اسلاف خود در زمان حيات يازده امام قبلي، نميدانيم در مسائلِ مختلفِ اختلافي جانب كدام راي را بايد بگيريم؟ چراكه هر كدام از طرفين اين مسائل اختلافي براي خود دلايلي دارند كه در نوع خود قابل اقناع - يا دستكم دفاع - است اما اينكه كداميك از اين نظرها دقيقا همان نظري است كه ميتوان با خيالي آسوده به عنوان حكم شرع مقدس پذيرفت مطلب ديگري است.
براي كساني كه در دوران مدرن همچنان دغدغه حيات معنوي و زيست ديندارانه دارند - و همزمان درصدد تفكر و تامل در دين نيز هستند - اين مسائل به هيچوجه كوچك نيست و شايد ايشان بيش از هر زمان ديگري آثار سوء و سختِ بيبهره ماندن از حضور علني و آشكار حجت خداوند را درك ميكنند. شايد نخستين فقره از دعاي افتتاح، بيش از هر چيز ديگري بيانكننده احوال اين نوع دينداران باشد: «اللّهُمّ إِنّا نشْكو إِليك فقْد نبِينا صلواتُك عليهِ والله و غيبه ولِينا و كثْره عدُوِّنا و قِلّه عددِنا و شِدّه الْفِتنِ بِنا و تظاهُر الزّمانِ علينا فصلِّ علي مُحمّدٍ و آلِهِ؛ خداوندا ما به تو شكايت ميكنيم از نبودن پيامبرمان - كه درود تو بر او و خاندانش باد - و غايب بودنِ سرپرستمان و زيادي دشمنانمان و اندك بودنِ تعدادمان و سختي آشوبهايي كه بر ما وارد ميشود و شورشهايي كه عليه ما بر پا ميشود. پس بر محمد و خاندانش درود فرست».
هشتم ربيعالاول سال 260 هجري قمري با شهادت امام حسن عسكري (ع) دوران جديدي براي شيعه آغاز شد؛ دوراني كه عصر غيبت نام گرفت و معنياش آن بود كه ديگر شيعيان از حضورِ علني امام در ميانِ خويش محروم خواهند بود. دوره غيبت البته خود به دو دوره كلي تقسيم ميشد؛ دوره غيبت صغري كه با شهادت امام حسن عسكري (ع) آغاز شد و تا سال 329 هجري قمري ادامه يافت. تفاوت اين دوره شصتونه ساله با دوره يكهزار وصدواندي ساله بعد - تاكنون - اين بود كه در دوره نخست شيعيان اگرچه به امام دسترسي نداشتند و شخص ايشان همچنان از نظرها پنهان بود اما يك فرد به عنوان نماينده ايشان تعيين شده بود كه در واقع رابط امام با شيعيانشان بود
شيعيان با شهادت امام حسن عسكري، به يتيماني تبديل شده بودند كه نعمت حضورِ عيني و علني امام را از دست دادهاند. امامت به عنوان نهادي كه ميتوانست در ميان تمام اختلافها و تفاوت عقايد به عنوان مامني امن مورد توجه و اعتماد پيروان مكتب اهل بيت (ع) باشد ديگر وجودِ عيني و ظاهري نداشت هرچند همچنان براي يك دوره كوتاه نزديك به هفتاد سال افرادي - به توالي و تناوب - به عنوان كساني كه نايب و مورد وثوق امام دوازدهم (عج) هستند تعيين شده بودند