• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5586 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۳ مهر

جستاري درباره سينماي گدار

ايماژ به وقت رستگاري

جورجو  آگامبن

ترجمه: ايل‌ناز  خيرخواه

فكر مي‌كنم يكي از تزهاي اصلي ژان‌لوك گدار، توجه به ارتباط سازنده ميان تاريخ و سينماست. احتمالا كدام وظيفه تاريخي احتمالي برعهده سينماست؟ اين همان پرسشي است كه گي دوبور را شيفته سينما علاقه‌مند كرد، همو كه نخستين‌بار آن را طرح كرد، اما اولا چه نوع تاريخي محل بحث است؟ مشخصا نوعي تاريخ بسيار خاص، يك تاريخ مسيحايي، نه يك تاريخ تقويمي، تاريخي كه با رستگاري ارتباط دارد. چيزي بايد نجات يابد.  گدار در «تاريخ (هاي) سينما» مي‌گويد ايماژ (تصوير) به ‌وقت رستگاري خواهد آمد. در اينجا ما آموزه‌اي كلاسيك از گنوستيسيزم، شامل مسيحي، يهودي يا مانوي داريم كه جملگي اين نگرش‌ها، تصوير را عنصر اصلي رستاخيز مي‌دانند. آنچه دوباره پديدار مي‌شود يك ايدوس، ايماژ است. از طريق تصوير فرد نجات داده مي‌شود و بر همين سياق، مشاهده تصوير فرد، خود به معناي نجات داده شدن است. تاريخ(هاي) سينما در حقيقت نوعي آخرالزمان سينما در معاني گوناگون اين اصطلاح است. معني اول كلمه به فاجعه اشاره دارد. در سنت يهودي روزي كه مسيحا در آن از راه مي‌رسد روزي است كه آدمي هم بيش از هر چيزي ميل و شوق آن را در سر دارد و به‌طور همزمان، از آن هراس به دل دارد. اما از وجهي ديگر اين يك آخرالزمان سينما در تحت‌الفظي‌ترين معناي كلمه، يك مكاشفه است. آثار گدار در مقام پرده‌برداري يا در واقع رونمايي سينما توسط سينما عمل مي‌كند. چگونه تصوير اين قدرت مسيحايي را به دست مي‌آورد؟ سرژ دني (منتقد مشهور سينما و از نويسندگان كايه دوسينما) پاسخ ما را اين‌گونه مي‌دهد: از طريق مونتاژ. به گفته دني، تز اصلي گدار در تاريخ(هاي) سينما اين است كه سينما تنها به دنبال يك چيز بود -مونتاژ- همان چيزي كه انسان قرن بيستم دربه‌در دنبالش مي‌گشت و محتاجش بود. اما مونتاژ از اين منظر چيست؟ يا بهتر است بگوييم شرايط امكان مونتاژ چيست؟ اين دقيقا همان چيزي است كه گدار آشكارش مي‌سازد. شرايط تحقق اين امر دست‌كم دو چيز است: تكرار (repetition) و توقف (stoppage).  مدرنيته چهار متفكر بزرگ كه در باب تكرار انديشيده‌اند را تصديق مي‌كند: كي‌يركگور، نيچه، هايدگر و دلوز. همگي نشان داده‌اند كه تكرار بازگشت همان چيز نيست؛ بلكه درواقع، بازگشتِ امكان چيزي است كه قبلا بوده است. آنچه بازمي‌گردد به عنوان يك امكان بازمي‌گردد. به اين اعتبار، قرابت و خويشاوندي تكرار و خاطره چنين قابل وصف است: خاطره، بازگشت چيزي تا سر حد امكان آن است. تكرار، به ‌سهم خود، يادبود و خاطره آن چيزي است كه نبوده است.
اين هم تعريفي از سينماست: خاطره چيزي كه نبوده است. اين [كنش] برعكس كارِ رسانه است كه همان ابزار و وسايل را به خدمت مي‌گيرد رسانه، نوعي واقعيت تكرار نشدني را ارايه مي‌دهد كه فرد در برابر آن ناتوان است: حاكميت رسانه‌ها شهروندان خشمگين را تاييد و تكريم مي‌كند، منتها به شرطي كه ناتوان و مستأصل باشند. عنصر دوم «وقفه» است. گسست يا «وقفه انقلابي» كه والتر بنيامين از آن سخن مي‌گفت. در مقام نيرويي كه قدرت قطع كردن چيزها را دارد، وقفه عنصري است كه سينما را از چيزي همچون روايت متمايز مي‌سازد. نظريه‌پردازان ادبي تنها يك شاخص روشن و واضح ميان نثر و شعر يافته‌اند: در شعر آدمي مي‌تواند توقف كند و دنباله سخن را به بيت بعدي وا گذارد (آرايه موقوف‌المعاني). موقوف‌المعاني به فرد اجازه مي‌دهد كه محدوديت‌هاي صوتي را در مقابل محدوديت‌هاي معنايي قرار دهد، [يعني] مكثي ايجاد كند كه تفاوت بين معنا و صدا را مشخص كند. شعر قادر به توقفي است كه نثر از آن عاجز است. سينما نيز قدرت چنين توقفي را دراختيار دارد. تكرار و توقف به نوعي سيستم در سينما شكل مي‌دهد. آنها تفكيك‌ناپذيرند. اين دو به اتفاق هم وظيفه مسيحايي سينما را محقق مي‌سازند. اين وظيفه تا آنجا كه در تاريخ(هاي) سينما ظاهر مي‌شود، يك آفرينش جديد نيست، بلكه نوعي كنش «معدوم‌سازي» است. اين قدرت تكرار و توقف است. دلوز مي‌گويد كه هر عمل آفرينشي، نوعي مقاومت است، اما يك عمل تنها در صورتي مي‌تواند مقاومت كند كه قدرت «معدوم‌سازي» واقعيات را داشته باشد. در غير اين صورت، هيچ مقاومتي ممكن نيست. حقايق هميشه قوي ترند. سرنوشت تصويري كه به اين شكل در اثر تكرار و توقف ايجاد شود چه مي‌شود؟ شايد بتوان گفت به «تصويري از هيچ» تبديل مي‌شود. ظاهرا تصاويري كه گدار به ما نشان مي‌دهد، تصاويري‌اند كه از تصاوير فيلم‌هاي ديگر استخراج شده است. منتها آنها اين ظرفيت را به دست مي‌آورند كه خود را به عنوان تصاوير نشان دهند. آنها ديگر تصاوير چيزي نيستند كه لازم شود مستقيما معنايي، روايتي يا چيزهاي ديگر از اين دست درباره آن بازگو شود. آنها خود را همان‌گونه به نمايش مي‌گذارند. قدرت مسيحايي راستين قدرتي است كه به آن «بي‌تصويري»اي تصوير مي‌بخشد كه به قول بنيامين، پناهگاه هر تصويري است.

پاورقي
1- تاريخ(هاي) سينما يا داستان(هاي) سينما 
- Histoire (s) du cinema - اثر هشت قسمتي گدار است كه با استفاده از تكنيك مونتاژ از تصاوير مختلف فيلم‌هاي كلاسيك، فيلم‌هاي مستند، عكاسي پشت صحنه و حتي برخي نقاشي‌ها ساخته شد. مساله گدار در اين مجموعه اين است كه سينما چگونه خود را در حال بازنمايي تاريخ قرن بيستم در مي‌يابد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون