• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5586 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۳ مهر

موزه صلح تهران؛ ما براي صلح جنگيديم

مرجان يشايايي

پاي من به ثبت تاريخ شفاهي دفاع مقدس اولين‌بار بعد از ديدار از موزه صلح تهران باز شد. موزه صلح در ضلع شمالي پارك شهر تهران، قدمتي نه چندان طولاني‌ دارد و در سال 1386، يعني نزديك به بيست سال بعد از پايان جنگ با همت برخي جانبازان دفاع مقدس درهاي خود را به روي بازديدكنندگان باز كرد. 15 سال قبل، براي تحقيق درباره برخي حقايق هشت سال جنگ عراق عليه ايران، براي اولين‌بار به موزه رفتم و از آن زمان گاه و بيگاه كه دلم مي‌گيرد، سري به آنجا مي‌زنم. آخر ما كه بناي يادبود سرباز گمنام نداريم! هر بار كه مي‌روم، صدمات ناشي از جانبازي يا در اين اواخر كرونا، چند تن از گردانندگان موزه را براي هميشه خاموش كرده است. ظاهر موزه با ديوارهاي پوشيده از چوب و لوسترهاي زيبا، شباهتي با موزه‌هاي جنگ يا صلح در ساير نقاط جهان ندارد. موزه‌هاي جنگي در كشورهاي ديگر، در بدو ورود مي‌خواهند با معماري خاص خود احساس وحشت و نفرت از جنگ را به بازديدكننده منتقل كنند، اما اينجا خبري از آن حس فشار و تاريكي نبود. به محض ورودم به موزه و آشنا شدن با رييس آن، محمدرضا تقي‌پور، اين برداشتم را با او در ميان گذاشتم و جواب محجوبانه او كه «نخواستيم بيش از اين مراجعان‌مان را ناراحت كنيم و البته اين ساختمان براي هدف ديگري ساخته شده بود و بضاعت و بودجه‌مان در همين حد است.» او كه دو پاي خود را در 15 سالگي از دست داده -در جبهه مجروح شده و وقتي سوار بر آمبولانس به پشت جبهه منتقل مي‌شده، عراقي‌ها آمبولانس را زده و هر دو پايش را از او گرفته بودند- و از همان زمان بر ويلچر نشسته، راهنماي من در موزه صلح شد. تك‌تك اسناد مربوط به شروع جنگ و بمباران‌هاي شيميايي كه به مرگ هزاران تن در غرب كشور منجر شده بود را نشانم داد. بيشتر اسناد مربوط به سازمان ملل، عكس‌ها از اسناد گوياتر بودند و راهنمايان و مدير موزه از همه آنها گوياتر. تقي‌پور مي‌گويد: «درواقع ما، اداره‌كنندگان موزه، خود بخشي از تاريخ جنگ و اسناد آن هستيم. بچه‌هاي جانباز خودشان اينجا را مي‌گردانند. به دليل جانبازي محدوديت‌هايي داريم. گاهي درد امان‌مان را مي‌برد و گاهي آلودگي هوا مانع از حضور بچه‌هاي جانباز شيميايي در موزه مي‌شود.» در موزه صلح تهران فقط اسناد تجاوز و عكس به نمايش گذاشته نشده‌اند، اين موزه عضو شبكه بين‌المللي موزه‌هاي صلح است و سخت در تلاش است تا در يك همكاري بين‌المللي نماينده صداي صلح از ايران باشد. هر گوشه‌اي در اين موزه كوچك ديدني است. در يكي از ويترين‌هاي موزه كاردستي بچه‌ها درباره صلح و جنگ را مي‌بينيد كه روزي به آنجا آمده و بعد از شنيدن صحبت‌هاي راهنمايان كاردستي يا نقاشي از برداشت‌هاي خود درست كرده‌اند. در گوشه‌اي ديگر، كتابخانه‌اي كه كتاب‌هايي را درباره جنگ هشت ‌ساله دراختيارتان مي‌گذارد و در كنجي ديگر، در يك تلويزيون بزرگ، فيلم‌هايي از بمباران‌هاي شيميايي از جنگ جهاني اول به اين طرف، جنگ جهاني دوم و نمادهايي از هيتلر و صدام به عنوان جنايتكاران جنگي نشان‌تان مي‌دهند. موزه با گردانندگان جانباز كه طي چند دهه توان‌شان رو به پايان است، مي‌كوشد تا نمادي از تلاش‌هاي صلح‌طلبانه ما ايراني‌ها باشد. آن روز بعد از پذيرش قطعنامه سازمان ملل كه با پايان جنگ هلهله مي‌كرديم و تصور مي‌كرديم بمباران‌ها تمام شد، ديگر قرار نيست شب و نيمه شب با شنيدن صداي آژير سراسيمه و نگران از حال سالمنداني كه تكان خوردن براي‌شان دشوار بود، به زيرزمين بدويم و به جاي قطار شهدايي كه هر هفته در هر شهري تشييع مي‌كرديم، حالا بايد پذيراي اسيران و رزمندگان‌مان باشيم كه زنده به خانه خود بازگشته‌اند، هيچ فكر نمي‌كرديم درد اين جنگ دامان ما را تا چند دهه رها نكند. همچنان مفقودالاثر داشته باشيم و جانبازاني كه عوارض حركتي و تنفسي مجروح شدن يا خانه‌نشين‌شان كرده و حتي نسل بعدي هم از عوارض آن خلاصي ندارد، چراكه فرزندان برخي جانبازان شيميايي انگار عوارض تنفسي را به ارث برده‌اند. هنوز صداي حسن حسني سعدي، جانباز شيميايي كه بارها و بارها زير تيغ جراحي پيوند قرنيه چشم رفته و با اشكال تنفس مي‌كند، در گوشم مي‌پيچد كه «از جنگ ننويسي‌ها، ما براي صلح جنگيديم.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون