در باب گونههاي اصلي فيلم در سينماي ايران
خودمحدوديتي در انتخاب ژانر
سعيد هنرمند
سينما دستگاه لذت است، امكاني است براي پالايش دروني، براي غرق شدن در خيالات هنرمندان چيرهدست، براي يك زيست دو ساعته در سالن شكوهمند سينما و طوعا گرفتار شدن در مجاز مبرهن، در قصههاي تلخ و شيرين و در نهايت نيل به فراغتي نفيس از سنخ كاتارسيس ارسطويي.
فيلمهاي ايراني به لحاظ محتوا، فرم و ساختار شباهتهاي زيادي با يكديگر دارند. از ايرادات و كاستيهاي فني در نگارش فيلمنامه و نوع ساختار فيلم كه بگذريم، نوعي خودمحدوديتي از سوي سينماگران در انتخاب ژانر را شاهديم كه بخشي از آن ميتواند به بودجه در نظر گرفته شده براي پروژهها ارتباط داشته باشد و بخشي از آن خلأ سبك فردي و عدم ريسك فيلمسازان در انتخاب زبان و فرم مناسب براي ايده اصلي فيلم است.
عدم مطالعات تخصصي و بهروزرساني آموختهها و درسهاي سينما توسط سينماگران هم در بسط اين مشكل بيتاثير نيست. اوج خلاقيت يك فيلمساز ايراني در ساختار معطوف ميشود به سبك دوربين روي دست و سكانس پلانهاي طولاني كه هم به نوعي صرفهجويي در زمان فيلمبرداري است و هم كارگردان از زير بار پذيرش ريسك دكوپاژهاي خلاقانه ميگريزد. آثار سينمايي در ايران را فارغ از ژانربنديهاي مرسوم ميتوان در هفت بخش دستهبندي كرد كه هر كدام زير شاخههاي متعدد مختص به خودش را دارد.
1- لوباجت يا هنر و تجربه: فيلمهايي كه توسط كارگردانان كار اولي و كمتر شناختهشده و با بودجه اندك ساخته ميشوند، در اين دسته جاي ميگيرند. سازندگان اين آثار نگاهشان ابدا به موفقيت در گيشه نيست و افق ترسيم شده ذهني ايشان حضور اثر در حال ساختشان در فستيوالهاي جهاني است. معمولا در اين دسته از فيلمها از يك يا دو ستاره رده متوسط براي نقشهاي اصلي و از بازيگران اصطلاحا نونيم يا بدون نام براي ساير نقشها استفاده ميشود. عوامل پشت دوربين هم معمولا از افراد رده مياني و ارزانقيمتتر انتخاب ميشوند. درخشش اين نوع از فيلمها متكي به فيلمنامه است، گاهي فيلمنامههاي اين آثار بر اساس استانداردهاي جشنواره پسند نوشته ميشود و گاهي بر اساس سليقه جشنوارهاي خاص مثل كن يا ونيز.
2- كمدي: فيلمهاي كمدي به دو دسته كلي تقسيم ميشوند، الف: پر بازيگر و بيگ پروداكشن و به اصطلاح خوش آب و رنگ، اين دسته از آثار معمولا توسط كارگردانان شناختهشده آثار كمدي ساخته ميشوند، معمولا براي بازگشت سرمايه، سوددهي و تبليغات پيش و در حين اكران داراي چارت مدون هستند و اگر فيلمنامه كمي جذاب باشد ميتواند به سود هم برسد البته تعداد كمديهايي از اين دست بسيار ناچيز است. ب: فيلمهايي كه با بازيگران تلويزيوني و سكانسهاي نحيف و كمهزينه، توسط كارگردانان گمنام و غير متخصص (دستكم در زمينه كمدي) ساخته ميشوند، معمولا اين آثار مخاطب چنداني ندارد و كارشان به شكست در گيشه ميانجامد. از آنجايي كه اكثر سازندگان آثار كمدي خودشان از حقير بودن اثرشان مطلعند هيچ زمان سوداي شركت در فستيوالهاي داخلي و خارجي را ندارند و اگر هم شركت كنند پذيرفته نخواهند شد.
3- انواع مختلف درام: به لحاظ كمي بخش اعظم توليدات سينماي ما در دسته فيلمهاي درام ميگنجد و آثار عاشقانه، پليسي و خانوادگي مرتبط با افراد طبقه متوسط جامعه بيشترين سهم را در رده آثار درام دارند. در اين ورطه از كارگردانان شهير تا كارگردانان گمنام مشغول به ساخت فيلم هستند، سازندگان اين آثار اميدوار به حضور در فستيوالها و موفقيت در گيشه هستند. درام جزو كمريسكترين ژانرهاي سينماي ايران است.
4- دفاع مقدس (جنگ): معمولا فيلمهاي جنگي (دفاع مقدسي) مورد حمايت نهادهاي سينمايي با بودجه دولتي قرار ميگيرند و به سختي ميتوان فيلمي جنگي را يافت كه بودجه يا امكانات دولتي در اختيارش قرار نگرفته باشد. سازندگان اين آثار از ابتداي نگارش فيلمنامه (به شرطي كه فيلمنامه مغايرتي با چارچوبهاي قانوني نداشته باشد) مورد حمايت قرار ميگيرند و اين حمايت تا اكران و تبليغات فيلم در سطح شهر و تلويزيون ادامه مييابد. آثار جنگي فارغ از درجه كيفي آن، هميشه شانس بالايي براي حضور در جشنواره فيلم فجر و حتي كانديدا شدن و دريافت جايزه دارند. در يك دورهاي از اواخر شصت تا اواسط دهه هفتاد آثار دفاع مقدس در گيشه مخاطبان فراواني داشتند ولي در سالهاي اخير مخاطبان نشان دادند كه اگر فيلم جنگي داراي ويژگيهاي خاص بصري و قصه پر كشش نباشد جذابيتي براي آنها ندارد.
5- كودك و نوجوان: سينماي كودك ما تا به امروز شايد چيزي نزديك به ده عدد اثر قابل ديدن داشته. در سينماي ايران كمتر سينماي نوجوان يا تينيجري وجود دارد، آثار كودك به دليل توليد بسيار پايين آن طي سال، شانس بالايي براي حضور در جشنواره فيلم كودك و دريافت جايزه را دارند. اما در گيشه شانسي كمتر از يك درصد براي موفقيت تجاري خواهند داشت.
6- انيميشن: در سالهاي اخير روند توليد آثار انيميشن سينماي ايران به لحاظ كيفي و كمي صعودي بوده است. البته مشكل عدم وجود فيلمنامه استاندارد همچنان به قوت خود باقيست. اما به دليل رنگ و لعاب گيراي كارتون روي پرده، براي رده سني هدف كه كودكان هستند، احتمال بالايي براي موفقيت در گيشه خواهند داشت.
7- مستند: سينماي مستند ما سينماي مهجور و منفعلي است. آثار مستندي كه ممكن است ديده شوند، بايد از تلويزيون پخش شود. معمولا به غير از چند نمونه كمتر از انگشتان يك دست، امكان ندارد مخاطب ايراني بليت سينما تهيه كند و به تماشاي يك اثر مستند ايراني بنشيند. وقتي در سينماي مستند ما آثار قابل ديدن روي پرده سينما توليد نميشود چگونه ميتوان تماشاگر را براي دستكم يك ساعت در سينما نگه داشت. سينماي مستند در ايران پلهاي است براي ورود به سينماي داستاني و اين دسته از فيلمها، هنرمندان شناختهشدهاي دارد اما متاسفانه فعاليت چنداني را از ايشان شاهد نيستيم.
موخره: خروجي سينماي ايران بد است. ضعيف است. محدود است. لذتبخش نيست. مشكل اصلي هم از سه ناحيه است: سرمايههاي مالي سرگردان و بيهدف. فيلمنامههاي آماتوري. بيسوادي (منظور تحصيلات آكادميك نيست) درصد بالايي از سينماگران. سرمايه را ميشود مديريت كرد، سينماگران را ميتوان ملزم به شركت در جلسات آموزشي كرد و اگر روزي شرايطي براي ورود سناريستهاي هاليوودي به سينماي ايران فراهم شود شايد معضل فيلمنامه نيز در سينماي ما مرتفع شود.