نگاهي به فيلم «ريليتي» ساخته تينا ساتر
چرا در دنياي «حقيقت»ها و «تفسير»ها وجود «نقص»ها ضروري است؟
كاروان دورانديش
«ريليتي» به نويسندگي و كارگرداني تينا ساتر يك فيلم معمايي-پليسي امريكايي است كه براي نخستينبار در هفتاد و سومين جشنواره بينالمللي فيلم برلين به نمايش درآمد و نامزد جوايز بهترين فيلم و بهترين كارگرداني شد.
چيزي كه «ريليتي» ميخواهد حول محورش متمركز باشد مفهوم «نقص (باگ) در سيستم» است كه كارگردان اين موضوع را بهدرستي در بخشهايي از فيلم بهوسيله جلوههاي بصري يا بهطور دقيقتر بهواسطه «گليچ» براي زير سوال بردن عملكرد «كامل» سيستم يا در اينجا براي زير سوال بردن حقيقت «روايت» فيلم، براي مخاطبانش به نمايش گذاشته است.
كارگردان بخشي از اطلاعات ضروري اسناد و ديالوگها را براي بينندهها علنا سانسور ميكند. اين تحريفات باعث ميشود تماشاگر با روايت فيلم درگير شود و فيلم را دنبال كند تا از حقيقت ماجرا سر دربياورد. بايد اضافه كرد كه اين تحريفات يا كرشها (Crash) تصادفي نيستند، بلكه نويزهايي زمانبنديشده و دقيق هستند كه باعث پيچيدگي در روايت فيلم ميشود. وجود اين كرشها يا باگهاي تصويري، خودبهخود ذهن مخاطبان را به سمت ارورها و ويروسهاي دنياي فناوري و ديجيتال كه قدرت اين را دارند به داخل سيستم دشمن نفوذ كنند و به اطلاعات محرمانهشان دسترسي داشته باشند و از آنها در راستاي منافع خود بهرهبرداري كنند، هدايت ميكنند. در واقع نويز در اين فيلم بهمثابه گسستن از روايت شبيهسازيشده فيلمساز با روايت واقعي عمل ميكند.
فيلم به ما نشان ميدهد در سيستم امنيتي ايالاتمتحده امريكا يك نويز كوچك (ريليتي وينر) وجود دارد كه عملكرد سيستم را دچار اختلال بزرگي كرده و باعث اتفاقات غيرمنتظره و نتايج ناخواستهاي در سيستم به ظاهر «كامل، بينقص، بدون وقفه و برنامهريزيشده» شده است. اين نويز كوچك به حدي براي حكومت فاجعهبار بوده كه باعث شده اين تصور در جامعه ايجاد شود كه سيستم اصلا بهدرستي كار نميكند. از طرفي فيلمساز تلويحا به ما ميگويد كه براي انتقال موفقيتآميز اطلاعات يا حقيقت به نويز (افرادي شبيه ريليتي وينر) نياز است. بهعبارتي بدون نويز هيچ اطلاعات دقيقي وجود ندارد.
عملكرد سيستم براي مردم چيزي شبيه به «معما»ست ولي دخالت نويز اين گره را براي جامعه باز ميكند. در اين ماجرا خبرگزاري اينترسپت نقش واسطه را براي نويزها بازي ميكند. واسطهاي كه خودش را نيز ميتوان يك نويز براي ايالاتمتحده امريكا درنظر گرفت با اين تفاوت كه اين خبرگزاري باتوجه به قدرت رسانهاياش ميتواند ابژه را از گفتمان عادي و نرمال و بينقص خود به سمت تهي كردن معناي مفاهيم و واژهها و ايجاد معناهاي جديد هدايت كند.
وقتي در بخشي از فيلم ريليتي وينر يا در جايي ديگر پليسها از طريق جلوه بصري (گليچ) براي مدت كوتاه ولي غيرعادياي غيب ميشوند، تماشاگران براي لحظهاي به خلأ معنا منتقل ميشوند. اين فضاهاي خالي و عاري از درك شايد به معني
از دست دادن كنترل شخصيتها يا روايت باشد كه باعث ميشود فرضيات تماشاگران را در مورد روايتهاي فرضي آن تغيير دهد. از طريق همين تصاوير و روايات تحريف شده است كه مخاطب به حوزه مخاطرهآميز «حقيقت» و «تفسير» پرتاب ميشود.
«ريليتي» براي من فيلمي بود در مورد نويزها. نويزهايي كه شكافهاي بين عملكرد و سوءعملكرد نادرست سيستمها را آشكار و همچنين مانند پلي اين شكافها را پر ميكنند.