سادگي در عالم واقعي و مجازي
شايد به همين دليل او را در كمتر نقش متفاوتي كه در تقابل يا در تضاد با شخصيت واقعي او باشيم، مشاهده نكرديم. شايد تنها نقش متفاوت كه البته آن را هم ميتوان به نوعي بازي در بازي تعبير كرد، به نقش رزيشن در فيلم سگكشي بهرام بيضايي مربوط ميشود كه در نوع خود يكي از بهترين بازيهاي كاوياني را رقم زد. از اين زاويه شايد بتوان نوع بازيهاي او را به سهل و ممتنع تعبير كرد. سادگي كه در گذر و گذار از پيچيدگي حاصل ميشود. شايد به همين دليل او به بازيگر مهجوري تبديل شد كه در نقطه تلاقي شهرت و گمنامي متوقف شد. اين وضعيت بيش از هر چيز محصول و برآيند شخصيت واقعي كاوياني بود. به جهان ذهني و فرديت نهادينهشدهاي معطوف است كه كمتر انعطافپذير است. اينكه چنين روحيهاي در تضاد و تقابل با فلسفه بازيگري است، ترديدي نيست. اما در نظر داشته باشيم او از اين زاويه به نوعي و همواره با شخصيت وجودي و حقيقي و شخصيت مجازياش به تمام معني در يگانگي و وحدت بود. مهجوريت خودخواسته او در جهان واقعي بخشي از اين سلوك فردي و شخصيتي او بود. به همين دليل كمتر ديده شد، در عين حال كه يكي از پركارترين بازيگران برجامانده از نسل طلايي بازيگران تئاتر بود كه از اواخر دهه 40 به سينما آمدند. نكته قابل تامل و تاسف بيمهري و بياعتنايي به او طي يك دهه انزوا و خانهنشيني بود و مهمتر سلوك و سكوت او در قبال بيمهريها و بيخبري جامعه هنري از او. كاوياني هرچه بود، بخشي از شخصيت بازيگري و اجتماعياش مرهون جهانبيني و نوعيت نگرش او به جهان و فلسفه وجودي انسان بود. روحش شاد و نام و يادش گرامي باد.