تجربه جنگ با عراق به مثابه «نظريه قدرت»
هرگونه گسست در نظام مفهومي ياد شده، به معناي گسست در مباني و شاكله قدرت ج.ا.ايران و جبهه مقاومت تلقي خواهد شد. متقابلا استفاده از اين نظريه، ساختار قدرتِ برآمده از انقلاب و تجربه جنگ با عراق را تحكيم و توسعه خواهد داد. چنانكه ادراك از مفهوم قدرت و ضرورت برخورداري از بازدارندگي دفاعي- تهاجمي براي حفظ هويت و تماميت ارضي كشور، همچنين حضور منطقهاي و ضرورت دفاع از جبهه مقاومت، بر همين اساس به دست آمده و پيگيري ميشود. بنابراين اهميت تجربه جنگ با عراق صرفا به عنوان يك امر نظامي در زمان و جغرافياي خاص و مجموعهاي از رخدادهاي سياسي- حقوقي و تاريخي در برابر عراق نيست، بلكه بيانگر «هويت كنشساز» جامعه ايران در مواجهه با امور حياتي و سرنوشتساز، براي «بازتوليد و نمايش قدرت» خلاقانه و تاثيرگذار است.