براي موج سالمندان آينده چه كردهايم؟
مرجان يشايايي
مدتي قبل از يك استاد مردمشناسي دانشگاه تهران شنيدم تهران شهري است كه براي مردان جوان ساخته شده. به نظر صحبتي عجيب ميآيد، اما تا درخيابانهاي تهران راه نرويد، عمق اين ماجرا را درك نخواهيد كرد. جمعيت كشور ما و جهان به سمت سالمندي ميرود. بهبود سبك زندگي، پيشرفت علم پزشكي در كنار كاهش رشد جمعيت باعث شده تا مردم بيشتر عمر كنند و دنيا پيرتر شود. طبق گفته مركز آمارايران، معتبرترين نهاد اطلاعرسان در اين زمينه، اميد به زندگي يا متوسط طول عمر در ايران براي هر دو جنس ۷۴سال است، كمي بالاتر از ميانگين جهاني يعني 73 سال. اين يعني ما به زودي با جمعيتي به نسبت سالخورده روبهرو هستيم كه ضمن استفاده از مهارتها و تجاربشان، بايد براي ارايه برخي خدمات خاص به آنها نيز آماده شويم. نصيحتهاي سنتي مبني بر احترام به بزرگترهاي فاميل، نه تنها كارآمدي لازم را ندارند، در جهان مدرن امروز به نظر مسخره مينمايند، چرا كه نشان از تحقيري ديرپا در فرهنگ ماست كه از سالخوردگان كاري برنميآيد و بايد گوشهاي بنشينند و بقيه هوايشان را داشته باشند. جهان در حال آماده شدن براي موج سالمنداني است كه در آيندهاي نزديك بايد آن را مديريت كرد و در قدم اول بايد شهر را برايشان زيستپذير كنيم. در نگاهي دقيقتر و نزديكتر محيط شهري بايد به نوعي باشد كه سالمند بتواند در آن با ايمني و آسودگي خيال زيست كند و خود را عضوي از جامعه بداند. براي اين كار، بايد ابتدا بتواند از در خانه بيرون بيايد. چند درصد از پيادهروهاي ما براي پيادهروي سالمندان آمادهسازي شده است؟ كسي متوجه چالهها يا پلههايي هست كه ناگهان سر راه سبز ميشوند و نهتنها سالمندان كه جوانترها و حتي كودكان را نيز با خطر روبهرو ميكنند؟ براي اوقات فراغت سالمندان بهطور خاص آيا تمهيدي پيشبيني شده است؟ آيا كسي به فكر افتاده كه از ظرفيتهاي بالقوه آنها كه كم هم نيستند، در راههايي مناسب استفاده كند؟ و آيا در طراحي شهري چه پيادهرو و چه ايستگاههاي اتوبوسهاي شهري فكر شده كه سالمندي كه ميخواهد با دشواري سوار وسايل نقليه عمومي شود، بايد چه كند؟ جواب اينها و بسياري سوالات ديگر از اين دست، متاسفانه منفي است. طرح مشكل كافي نيست. هر چند متولي اداره شهر شهرداري است، اما تا زماني كه مردم در روند مديريت شهري بهطور فعال وارد نشوند، نميتوان به حل مسائل اميدوار بود. بايد راهي انديشيد تا مردم و مسوولان در يك ارتباط مستمر بتوانند شهر را به صورت شهري مناسب براي همه شهروندان درآورند. افراد مسنتر به دليل فراغت بيشتر و شناسايي بهتر از محل و داشتن روابط اجتماعي گسترده ميتوانند كمك بسياري براي مديريت شهري باشند. در كشورهاي پيشرفته، سازمانهاي مردمنهاد به كمك مسوولان شهري آمدهاند تا آنهايي كه هر روز در آن شهر زندگي ميكنند، از طريق اين سازمانها مشكلات را شناسايي و پيگير رفعشان باشند. اين ارتباط دوطرفه بين مردم و مسوولان در كشور ما درقالب شوراياريها تعريف شده بود كه با تعطيل كردن شوراياريها درواقع موضوع مشاركت مردم در مديريت شهري روي زمين مانده. تعطيل كردن شوراياريها اما نبايد پايان كار باشد. مردم هر محل ميتوانند با مشاركت هم و ايجاد تشكلهاي محلهاي با شهرداري در تماس باشند و براي بهتر كردن محل زندگي و آمد و رفتشان با مسوولان مديريت شهري همفكري، همراهي و مطالبهگري كنند. نمونههاي فراواني از اين تعامل دوسويه را ميشود مثال زد كه با عملكرد درست به بار نشسته است. ازجمله راهاندازي «كمپين پيادهروي ايمن» كه شوراياري منطقه 6 براي شناسايي نقاط معيوب پيادهروهاي منطقه با كمك مردم آغاز كرد و با همكاري شهرداري در همان مدت كوتاه مفيد واقع شد. پس، كار نشدني نيست!
كارشناس ارشد جامعهشناسي