جنايت در غياب آدميت
فاطمه راكعي
«بالا ميروم از پُشتهاي كه با سنگ هشتهاي چقدر صبح نزديك است...» روزگار عجيبي است، روزگاري كه در آن همه رخدادهاي باور نكردني، باورپذير ميشوند و همه جنايات امكانپذير. رژيمي بيتفاوت به همه قواعد انساني، بمب بر سر زنان و كودكاني ميريزد كه به كنج بيمارستاني خزيدهاند تا از گزند آتش و خون و درد جنگ و نامردمي در امان بمانند. اما غاصبان همان بيمارستان را نشانه ميگيرند و بعد... فاجعه است كه شكل ميگيرد. آدميزاد، موجود غريبي است؛ وجودي كه توان رسيدن به رفيعترين قلل انساني را دارد؛ در عين حال هم ميتواند به مخوفترين درههاي جنايات نزول كند. اما كودكان در همه دنيا، نمادهاي صلح و دوستي و همزيستي مسالمتآميز به شمار ميروند. حتي بسياري از جانيان بالفطره و آدمكشان هم زماني كه نوبت به رويارويي با كودكان ميرسد، دست و دلشان ميلرزد، اخمهايشان را باز ميكنند و بچهها را با لبخندي ميهمان ميكنند، حتي آدمكشان هم خطوط قرمزي دارند و كودكان و زنان از مهمترين خطوط قرمز بسياري از تبهكاران هستند. حاضر نيستند رو به سوي كودكي اخم درهم كنند، چه برسد كه بخواهند ماشه اسلحهاي را عليه آنها بچكانند يا دور از جان آدميت، فرمان بمباران به بيمارستاني را بدهند كه زنان و كودكان در آن پناه گرفتهاند. اما همه اين «نشدن»ها، زماني كه با يك رژيم جنايتكار و غاصب سر و كار داشته باشيم به «شدن»ها تبديل و رنگ واقعيت به خود ميگيرند. وقتي فرمانهاي مرگ صادر و ماشهها چكانده شدند، تراژديها سر بر ميآورند، فريادها به آسمان بلند ميشود و كودكان و زنان و... به خاك و خون كشيده ميشوند. چه آرزوهايي كه با بمباران بيمارستان المعمدي غزه بر باد رفتند، چه لبخندهايي كه خشكيدند و چه فرداهايي كه از ميان رفتند. اسراييل به هر بهانهاي كه اين فاجعه را شكل داده باشد، جنايت جنگي كرده است. كودكاني كه بايد دست آنها را گرفت و به كرانههاي فردا رساند، ديگر رنگ فردا را نخواهند ديد. رژيم صهيونيستي بايد پاسخگوي اين رفتار شنيع خود باشد و خواهد بود. براساس كنوانسيونهاي جهاني ازجمله كنوانسيون ژنو و پروتكلهاي الحاقي آن امنيت و جان كودكان، زنان، پيرمردان و پيرزنان، بيماران و... حتي در محيطهاي جنگي هم بايد محترم شمرده شود.
اما در غياب نهادهاي ناظر و با همراهي قدرتهاي جهاني اسراييل دست به جناياتي ميزند كه تا هميشه تاريخ در ذهن فرزندان آدم باقي ميماند. اين درحالي است كه اساسا جنگ در قرن 21 قابل قبول نيست؛ در قرني كه ابزارهاي نوين ارتباطي به عاليترين كيفيت رسيده و آدمي ميتواند فاصله دو سوي كره زمين را به فشردن يك دكمه طي كند، جنگ و خونريزي و بمباران هيچ محلي از اعراب ندارد، چه برسد به خاك و خون كشيدن زنان و كودكان و بيماراني كه از ترس در بيمارستان پناه گرفتهاند تا شايد از گزند خشم و كينه صهيونيستها در امان بمانند. اما من همچنان «بالا ميروم از پُشتهاي كه با سنگ هشتهاي چقدر صبح نزديك است...»