اخلاق جنگ
سيدحسن اسلامي اردكاني
بارها خوانده و شنيدهايم كه «در جنگ اخلاق وجود ندارد». اخيراً هم يورونيوز با روزنامهنگاري ايراني گفتوگو ميكرد و اين روزنامهنگار دو سه بار اشاره كرد كه در جنگ «اخلاق وجود خارجي ندارد». همان وقت كه اين جمله را خواندم تنم لرزيد و اين لرزش با انفجار بيمارستان المعمداني به اوج خود رسيد. هنگامي كه گفتيم و تكرار كرديم «در جنگ اخلاق وجود ندارد»، بايد اين پيامدها را عادي بشماريم.
اما اجازه بدهيد كمي مثل فيلسوفان جمله «در جنگ اخلاق وجود ندارد»را تحليل كنيم. اگر مقصود آن است كه كسي در حوزه جنگ و اخلاق نظرورزي نكرده است و به نسبت اين دو توجه نكرده است، اين برداشت خطا است. فيلسوفان متعددي نظريات مختلفي درباره اخلاق جنگ پروردهاند و اصولاً تعبير «جنگ عادلانه»، ناظر به همين نكته وزاده اين دست تأملات است. براي نمونه، چند سال قبل در هامبورگ در سميناري شركت كردم كه موضوع آن اخلاق جنگ و صلح در اسلام بود.
اگر هم مقصود آن باشد كه طرفهاي درگير در جنگ «عملاً» اخلاق را رعايت نميكنند، به فرض درستي اين ادعا باز چيزي را ثابت نميكند. در بسياري از عرصهها شاهد بياخلاقيهاي گسترده هستيم. براي نمونه، در عرصه علمورزي كه بنياد آن حقيقتطلبي است، رايجترين و بياخلاقيترين رفتار، يعني تقلب، انتحال و سرقت علمي گاه به شكل گستردهاي ديده ميشود و از آن به نام طاعون جهاني ياد ميشود. حال آيا به دليل وجود اين بياخلاقيها نميتوان از اخلاق علمي سخن گفت؟
اصولاً اخلاق ناظر به آنچه «هست» نيست، تا بگوييم اخلاق وجود خارجي ندارد. اخلاق يعني هنجارها و بايدهايي براي رفتار يا پرورش منشي براي زيستن. اخلاق به نحوي در تقابل با غريزه موجود است. همه فضايل اخلاقي، مانند صبوري، شجاعت، دورانديشي، و رازداري، عملاً باسازوكار غريزه ما تعارض دارد و ما به ميزاني كه اخلاقي ميشويم از اين غرايز طبيعي فاصله ميگيريم و بر آنها چيره ميشويم. در جنگ هم غريزيترين رفتارها پديدار ميشود و به اين معنا جنگ در تقابل با اخلاق است. اما در طول تاريخ هم جنگاوران و هم متفكران منافع خود را در آن ميديدند كه تا حد ممكن دامنه آسيب يا خشم خود را متوجه و محدود به حريفانشان كنند و از گستردن آن به افراد بيطرف يا ناتوان خودداري كنند. جنگاوران هيچ عرصهاي چه حق و چه باطل، در اوج خشم خويش هم حاضر نبودند و نيستند كه آسيبي متوجه مادران يا كودكانشان شود. به همين سبب ميكوشيدند قواعدي وضع كنند تا در اوج جنگ و آتش خشم، زنان، سالخوردگان و افراد غير درگير آسيب نبينند. حاصل اين نگاه و اجراي بسيار ناقص و محدود آن كوشش براي انساني كردن جنگ بوده است. تدوين قوانيني براي رفتار با اسيران جنگي و محدودسازي يا ممنوعيت توليد مينهاي ضد نفر، همه جلوههايي از اخلاق جنگ است.
ظاهراً نميتوان جنگ را از ساحت بشري پاك كرد. اما معنايش اين نيست كه هرگونه رفتار وحشيانه و غريزي مجاز باشد.
يكي از ابعاد انساني ساختن جنگ، احترام به برخي مراكز ديني و معابد و كليساها و مساجد بوده است. كمابيش در جنگها اين نكته رعايت ميشده است و طرفهاي درگير سعي ميكردند از تخريب آنها دوري كنند. همچنين برخي افراد مقدس و نمايندگان ديني مانند راهبان و زاهدان از اين احترام برخوردار بودهاند. حتي برخي از راهبان بودايي در جنگ ويتنام و در ميان صفير گلولهها بيهراس و آرام رفت و آمد ميكردند و آسيبي نميديدند. بيمارستانها و پزشكان نيز از اين احترام برخوردار بودهاند. زيرا اين مراكز و افراد در واقع براي بقاي همگان نه صرفا طرفهاي درگير لازم هستند و حتي جنگاوراني كه ضد يكديگر سلاح بركشيدهاند زن و فرزنداني دارند كه به اين مراكز و به اين افراد نيازمند هستند. به همين سبب صليب سرخ جهاني شكل ميگيرد و افراد آن ميتوانند به راحتي در ميدانهاي نبرد رفت و آمد كنند.
آري، اخلاق جنگ يك بسته آماده و كامل نيست كه وجود «خارجي» داشته باشد. اما اخلاق جنگ حاصل تلاش همه انسانهايي است كه در درجه اول خواستار جنگ نيستند، و در درجه دوم، ميكوشند از شدت خشونت جنگ بكاهند. به اين معنا اخلاق جنگ همواره وجود داشته است و كساني كوشيدهاند با نظر و عمل دامنه جنگ را محدود و چهره آن را اندكي تحملپذير سازند. اخلاق جنگ با گفتار و رفتار من و شما شكل ميگيرد و وجود خارجي پيدا ميكند.