• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5609 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۱ آبان

اول آبان ماه روز بزرگداشت ابوالفضل بيهقي

چرا تاريخ بيهقي مي‌خوانم؟

محسن آزموده

از سال 1400 خورشيدي، اول آبان ماه در تقويم ايراني روز بزرگداشت ابوالفضل بيهقي نام‌گذاري شده است. عموم فارسي‌زبانان نام ابوالفضل بيهقي را شنيده‌اند، نويسنده كتاب مشهور تاريخ بيهقي. اهل درس و كتاب لابد داستان حسنك وزير او را خوانده‌اند يا قصه افشين و بودلف را. بيهقي براي تهراني‌ها از جهت ديگري هم شهرت دارد، نام يك پايانه مشهور در مركز تهران بيهقي است! اما احتمالا شمار بسيار اندكي كتاب تاريخ بيهقي را خوانده باشند. متاسفانه حتي در ميان دانشجويان رشته‌هاي تاريخ ايران و ادبيات فارسي يعني آنها كه خواندن تاريخ بيهقي براي‌شان فريضه است، افراد كمي اين كتاب را خوانده‌اند. يكي، دو ماه است كه به‌طور جدي به همراه جمعي از دوستان و با استفاده از شرح‌هاي استاداني چون دكتر علي‌اكبر فياض، دكتر خليل خطيب رهبر، استاد مهدي سيدي، زنده‌ياد استاد سعيد نفيسي، دكتر محمد دهقاني و... به مطالعه تاريخ بيهقي مشغول شده‌ام... پيش‌تر گزيده‌اي از اين متن را به همراه شرح دكتر محمد دهقاني در كتاب خواندني «حديث خداوندي و بندگي» مطالعه كرده بودم. در اين مدت، راجع به بيهقي و كتابش چندين مقاله و كتاب خوانده‌ام، همچنين در مورد تاريخ غزنويان و منابع تاريخي آن دوره و سده‌هاي پيش‌تر. يكي از مباحثي كه در اين محفل مطرح شد، اين بود كه اصلا چرا بايد تاريخ بيهقي بخوانيم؟ روشن است كه هر نفر پاسخي مختص به خود به اين سوال دارد. آنچه مي‌خوانيد پاسخ من به اين سوال است كه
به مناسبت اول آبان روز بيهقي تقديم حضور مخاطبان مي‌شود.

 

به من چه؟

چند سالي هست هر كسي از من مي‌پرسد «چي بخونم» يا خودم قصد مي‌كنم كتاب يا مقاله‌اي را بخوانم، به تأسي از حكمت «به من چه؟» شمس تبريزي (با تقرير مصطفي ملكيان) از او (يا از خودم) مي‌پرسم: اصلا چرا بايد اين كتاب را خواند؟ اين كتاب قرار است چه سوال يا سوال‌هايي را جواب بدهد يا چه مشكل يا مساله‌اي را حل كند؟ بنابراين در مورد تاريخ بيهقي هم همين سوال را مي‌توان (و در واقع بايد) پرسيد. روشن است كه عموم ما فارسي‌زبان‌هاي باسواد قبل از مطالعه كتاب بيهقي چشم‌اندازي كلي درباره آن داريم، در حدي كه در مدرسه شنيده‌ايم و خوانده‌ايم. پيشنهادم براي آشنايي اجمالي مقدمه عالي كتاب حديث خداوندي و بندگي نوشته دكتر محمد دهقاني و بخش تاريخ بيهقي فصل غزنويان كتاب تاريخ نگاري فارسي اثر جولي اسكات ميثمي (با ترجمه دكتر محمد دهقاني) است. اما فارغ از اين آشنايي اجمالي، در نوشتار حاضر مي‌كوشم به اين سوال پاسخ دهم كه چرا تاريخ بيهقي مي‌خوانم؟ پيش از پرداختن به پاسخ شخصي خودم، به چند حقيقت مورد اجماع پژوهشگران درباره تاريخ بيهقي اشاره مي‌كنم. بد نيست با معرفي اجمالي اثر و مولف آن شروع كنم.

 

تاريخ بيهقي چيست؟ ابوالفضل بيهقي كيست؟

تاريخ بيهقي يا تاريخ مسعودي يا تاريخ ناصري، نوشته ابوالفضل محمد حسين بيهقي (زاده 385 ه.ق. روستاي حارث‌آباد بيهق، جنوب سبزوار كنوني-470 ه.ق.) مورخ و دبير ايراني دربار غزنويان است. كتاب در اصل سي جلد بوده و به نوشته محققان روايت بيهقي از حوادث و رويدادهاي ده سال پاياني سلطنت سلطان محمود غزنوي تا سال نگارش كتاب يعني از سال 409 هجري قمري تا سال 450 هجري قمري را شامل مي‌شده، اما اكنون تنها بيش از پنج جلد آن باقي مانده و بقيه آن از دست رفته است. اين پنج جلد وقايع ده سال حكومت سلطان مسعود غزنوي، فرزند سلطان محمود غزنوي بين سال‌هاي 421 هجري قمري تا 432 هجري قمري را در بر مي‌گيرد.

بيهقي در اين سال‌ها به عنوان دبير، دستيار بونصر مشكان (درگذشته 431 ه.ق.)، ديوان‌سالار برجسته و رييس ديوان رسالت مسعود غزنوي بود و پس از مرگ بونصر، دستيار بوسهل زوزني جانشين او شد. او در سال‌هاي دبيري، ضمن يادداشت‌نويسي از تجربيات و وقايع روزانه به گردآوري و نسخه‌برداري اسناد و مدارك و نامه‌ها
(ملطفه‌ها)ي درباري و ديواني پرداخت. او در نگارش تاريخ خود، ضمن بهره‌برداري از اين منابع، به آثار مكتوب و شفاهيات پيشينيان نيز مراجعه كرد و كتاب تاريخ او مشحون از روايت‌هاي تاريخي از چهار قرن اول ايران پس از اسلام و همچنين روايت‌هاي دوره‌هاي پيش از آن است. بيهقي در نگارش تاريخ خود، تنها به نقل وقايع و رويدادها اكتفا نكرده و همه جا جزئي‌نگرانه و با دقت، رويدادهاي تاريخي را تحليل كرده است. نثر زيبا و استوار بيهقي كه به اعتقاد محققان متاثر از نثر استادش بونصر مشكان است، اين كتاب را به يكي از برترين آثار نثر فارسي بدل كرده است.

 

بيهقي از منظر اديبان

درباره دلايل اهميت تاريخ بيهقي از حيث ادبي مي‌توان به نكات زير اشاره كرد:

1- تاريخ بيهقي (مسعودي) كه الان كمتر از يك‌پنجم آن دراختيار ماست، در كنار گلستان سعدي و ترجمه نصرالله منشي از كليله و دمنه، يكي از مهم‌ترين كتاب‌هاي منثور به زبان فارسي است (به نقل از دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن). البته كتاب‌هاي نثر بسيار مهم ديگري هم هستند، مثل اسرارالتوحيد، تذكره‌الاولياي عطار، قابوسنامه، سيرالملوك خواجه نظام، كيمياي سعادت غزالي، چهار مقاله نظامي عروضي و... اما بيهقي در كنار كليله و دمنه و گلستان سعدي جايگاه ويژه و ممتازي دارد. اهميت اين كتاب از حيث غناي واژگاني با مراجعه به لغتنامه دهخدا روشن مي‌شود.

2- تاريخ بيهقي در كنار زين‌الاخبار گرديزي و تاريخ سيستان (مولف گمنام) از اولين متن‌هاي تاريخ‌نگاري فارسي است. البته ما قبل از آن (حدود صد سال قبل) ترجمه تاريخ طبري يعني تاريخنامه بلعمي را هم داريم كه آن هم به نثري شيرين و روان و بسيار زيباست، اما تاريخنامه بلعمي، چنان‌كه از عنوانش
بر مي‌آيد، ترجمه است (البته ترجمه طابق النعل به النعل نيست) اما به هر حال ساختار كتاب و شيوه روايت، منبعث و متاثر از تاريخ بزرگ و جامع طبري (مورخ بزرگ اهل طبرستان) است كه به زبان عربي نوشته شده.

3- تاريخ بيهقي، به لحاظ زباني زيباترين و شيواترين و رساترين و مهم‌ترين متن تاريخ‌نگاري پيشامدرن فارسي است. بعد از آن ما متن‌هاي بسيار مهمي مثل تاريخ جهانگشاي جويني يا جامع‌التواريخ خواجه رشيدالدين فضل‌الله را هم داريم، اما انصافا (به اذعان عموم تاريخ‌پژوهان) هيچ كدام به لحاظ زباني، انسجام و قدرت و رواني و شيوايي و دقت (مجموع اين ويژگي‌ها منظور است) تاريخ بيهقي را ندارند.

4- از نظر شيوه روايت تاريخ بيهقي در ميان آثار هم‌عصر خود شگفت‌انگيز است. بيهقي صرفا آنچه را در اندروني دربار رخ داده، روايت نمي‌كند. او هم نگاهي جزئي دارد، هم كلي، خط زمان را مي‌شكند، زمان‌ها را پس و پيش مي‌كند، فلاش بك مي‌زند، به يك‌باره به قرن دوم هجري يا پيش از آن مي‌رود و به مناسبت از عباسيان يا آل‌بويه يا ساسانيان روايت‌هايي طرح مي‌كند. راوي در داستان مدام عوض مي‌شود. اين تغيير راوي كاملا آگاهانه و با قصد و غرض صورت مي‌گيرد. در واقع بيهقي با اين شيوه و روش روايت، كار خاصي را پيش مي‌برد. ايجاز و خلاصه‌گويي او هنگام ضرورت، واقعا شگفت‌انگيز است. راوي به وضوح در روايت حضور دارد و مدام فاصله‌گذاري مي‌كند و حضور خودش را اعلام. از اين حيث شيوه روايت بيهقي كه بسياري آن را با رمان‌نويسي مقايسه كردند، مدرن و نابهنگام است. جالب است كه بدانيم، تاريخ بيهقي اصولا در دانشگاه‌هاي ايران در رشته‌هاي ادبيات فارسي خوانده مي‌شود، نه در كلاس‌هاي تاريخ. بسياري در گذشته معتقد بودند كه اصلا تاريخ بيهقي، به خاطر اين شيوه روايت و به خاطر حضور سوژه راوي (البته در گذشته اين را به وضوح نمي‌گفتند) اصلا تاريخ به معناي مرسوم نيست. اما از خوارق عادت تاريخ بيهقي اين است كه به نحوي پيشرو، سوژه راوي در آن حضور دارد و هر از گاهي جملات يا اشاراتي دارد كه نشان‌دهنده «من» راوي و حديث نفس اوست و اين خيلي نكته عجيبي است.

5- در مورد تاثير تاريخ بيهقي بر ادبيات معاصر
به ويژه شعر نوي فارسي بسيار سخن گفته‌اند، براي مثال عبدالله كوثري، مترجم بزرگ معاصر در گفتاري به تاثير بيهقي بر شعر و ادبيات جديد و شاعراني چون احمد شاملو پرداخته است.

 

وجوه تاريخ‌نگارانه

تا اينجا درباره وجوه ادبي اين كتاب نوشتم. در ادامه به ويژگي‌هاي تاريخ‌نگارانه اين اثر اشاره مي‌كنم.

1- تاريخ بيهقي، برخلاف اكثر تاريخ‌هاي ديگر، مثل مروج‌الذهب يا تاريخ طبري يا تاريخ بيهق يا تاريخ مسعودي يا حتي تاريخ مشهور ابن‌خلدون (با مقدمه‌اش كه خيلي مهم است، كار ندارم) فقط نقل روايت‌ها و حوادث نيست. بيهقي ضمن روايت، دست به تحليل هم مي‌زند و نظر خودش را هم مي‌گويد. البته چنين نيست كه آثار ديگر صرفا نقل رويدادها باشند، اما اين وجه تحليلي و حضور مورخ به عنوان تحليلگر در تاريخ بيهقي برجسته‌تر از ديگر آثار است. مهم‌تر آنكه بيهقي همزمان با نگارش تاريخ، از شيوه‌هاي زباني براي پيشبرد هدف خود استفاده مي‌كند. يعني همزمان با نوشتن، يك كار سياسي مي‌كند (سياست نوشتار). البته اين سخن را در مورد همه متون تاريخي (جديد و قديم) مي‌توان صادق دانست، يعني همه آنها همزمان كار سياسي هم مي‌كنند. اما بيهقي از اين جهت كه همچنان در دوران سيطره رو به افول غزنويان زندگي مي‌كند و از كارهاي ديواني اخراج شده، اين كار را به شيوه‌اي بسيار هوشمندانه انجام مي‌دهد.

2- تاريخ بيهقي از نظر شيوه تاريخ‌نگاري بسيار مدرن و بلكه پست مدرن است، بسته به اينكه جريان‌هاي تاريخ‌نگاري معاصر را چطور خطاب كنيم. در هر صورت، اين كتاب از جهتي به ژانر تاريخ‌نگاري «تاريخ اكنون» تعلق دارد يعني في‌المثل همچون تاريخ طبري به نقل وقايعي پيشين نمي‌پردازد، بلكه تاريخ لحظه اكنون را مي‌نويسد، وقايعي كه نويسنده مستقيما در آنها حضور داشته و با آنها معاصر بوده.

3- تاريخ بيهقي ما را به درون مناسبات دربار مي‌برد. كتاب‌هاي معدودي مثل خاطرات اعتمادالسلطنه يا خاطرات علم يا خاطرات هاشمي‌رفسنجاني هستند كه به چنين اطلاعات ذي‌قيمتي دسترسي دارند و ما را به درون مناسبات دروني قدرتمندان مي‌برند. بيهقي ما را به ميان دروني‌ترين و پيچيده‌ترين اتاق‌هاي فكر و توطئه‌ها مي‌برد و پرده از ماهيت خبيث و سرشت ناسالم آدم‌ها برمي‌دارد. احساسات و عواطف آدم‌هاي موثري مثل حسنك وزير و اميرمحمد و حاجب علي در اين كتاب به زيبايي و به اختصار بازنمايي شده. حاجب علي گريه مي‌كند، مي‌خندد و... اين خيلي شگفت‌انگيز است، آن‌هم در متني تاريخي. فقط تفاوت بيهقي با كتاب‌هاي خاطرات مذكور در اين است كه روايت دارد، چيزي كه آنها ندارند و صرفا نقل وقايع هستند.

4- تاريخ بيهقي سرشار از جزييات است، جزيياتي كه اساس كار تاريخ‌نگارهاست وگرنه هر به اصطلاح «مورخ»ي مي‌تواند به شيوه‌اي ويكي‌پديايي بنويسد كه چه شد غزنويان آمدند و رفتند. اما تاريخ بيهقي شبيه تاريخ‌نگاري آنال، با موشكافي به روايت جزييات مي‌پردازد و يك به يك اسناد و روايت‌ها را بيان مي‌كند. براي آشنايي با نمونه‌اي از تاريخ‌نگاري جزئي‌نگر، پيشنهاد مي‌كنم كتاب مهم و اكنون كلاسيك شده تاريخ‌نگار معاصر ايتاليايي، كرم‌ها و پنيرها از كارلو گينزبورگ را بخوانيم تا متوجه شويم كه حدود هزار سال پيش ابوالفضل بيهقي چه كار كرده.

5- بيهقي در تاريخ‌نگاري‌اش خيلي موثق است و
همه جا منابعش را ذكر كرده. البته اكثر تاريخ‌نگارهاي موثق قديمي اين كار را مي‌كردند. اما اين با نگرش امروزي ما به تاريخ‌نگاري‌هاي قديمي (كه به اين دليل است كه نخوانديم و فقط شنيديم) خيلي عجيب به نظر مي‌رسد. يعني چه كه مورخي منابع خودش را دقيق بيان كند؟ اما بيهقي اين كار را كرده است.

 

بيهقي براي اينجا و اكنون

وجوه اهميت و ارزشمندي تاريخ بيهقي قطعا به نكات بالا خلاصه نمي‌شود و مي‌توان نكته‌هاي بيشتري آورد، مثل اهميت بيهقي از حيث جغرافياي تاريخي، از نظر تاريخ ادبيات (يعني اشاراتي كه به اديبان و شاعران و...) دارد و... اما در اين مختصر كوشيدم اهم آنها را ذكر كنم. اينك پس از ذكر همه اين نكات، مي‌خواهم به اين سوال بپردازم كه چرا تاريخ بيهقي؟ همه آنچه نوشتم، مي‌تواند دليلي براي خوانش بيهقي باشد. اما من فقط به خاطر ويژگي‌هاي ارزشمند مذكور، تاريخ بيهقي را نمي‌خوانم بلكه تاريخ بيهقي را به خاطر تاثير وجودي‌اش در زندگي امروز و اينجا و اكنون خودم مي‌خوانم، چنان‌كه شاهنامه را هم به همين خاطر خواندم و مثنوي را هم به همين خاطر مي‌خوانم. من وقتي تاريخ بيهقي مي‌خوانم، به نظر خودم، متني درباره هزار سال پيش نمي‌خوانم، صرفا يك نثر شيواي ادبي هم نيست. اينها كه درست است و در آن شكي نيست. اما تاريخ بيهقي انگار درباره اينجا و اكنون من نوشته شده. مناسبات قدرت و روابط خوب و به آدم‌ها و خيانت‌ها و دروغ‌هاي آنها را به من نشان مي‌دهد. وقتي ابوالفضل بيهقي، بعد از قصه سرگذشت تلخ حاجب قريب مي‌نويسد: «احمق كسي باشد كه دل درين گيتي غدّار فريفتگار بندد و نعمت و جاه و ولايت او را به هيچ چيز شمرد و خردمندان بدو فريفته نشوند.» انگار درباره اينجا و اكنون مي‌نويسد و گويي مستقيما من را خطاب كرده است.

ربط ديگر تاريخ بيهقي به امروز من يك ربط اجتماعي و سياسي است. به‌رغم مشروطه، معتقدم چرخ مناسبات اجتماعي و سياسي در ايران معاصر، همچنان بر مدار مناسبات و روابط قدرت از جنس دوران پيشامشروطه مي‌چرخد و از اين جهت، وقتي تاريخ بيهقي مي‌خوانم، خيلي بهتر و بيشتر از تحليل‌هاي روزنامه‌اي، رويدادهاي كشورم را مي‌فهمم و درك مي‌كنم. تفصيل اين بحث البته در مجال كنوني ممكن نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون