درباره كتاب «كلام خاموش/ درباره ادبيات و تناقضهايش» اثر ژاك رانسير
آن سوي آينه
مهدي كريمي
ادبيات ميراث مشترك جهاني بشر است كه جهاني در دل خود دارد و فلسفه هنر رويكردنگارانه زندگي. از لحظهاي كه مردم با شواهد تاريخي روبهرو ميشوند پاي ادبيات و تخيل ميتواند نقش داشته باشد. تخيل پايهاي است براي دلپذيري اين واقعيتها، ادبيات كمك ميكند تا همچون فلسفه پاي رويكردهاي متعدد از دريچههاي مختلف به ميان بيايد. فلسفه و ادبيات هردو از نگريستن سخن ميگويند و شيوههاي مختلف را براي ادامه زندگي پيش پاي مختلف هر جهاني قرار ميدهند و به كلام: «ادبيات زباني خاص نيست، بلكه روشي جديد است براي مرتبط ساختن امور ديدني و امور گفتني، الفاظ و اشيا.» اين سخن «ژاك رانسير»، فيلسوف فرانسوي است. او را در زمره انديشمندان متعلق به انقلاب ماه مه۱۹۶۸ فرانسه به حساب ميآورند. آراي او در علوم انساني و علوم اجتماعي به ويژه در سالهاي اخير مورد توجه قرار گرفته است. ويژگي اصلي كه او را از ديگران متمايز ميسازد، اين مهم است كه برخلاف سنتي كه بهطور مشخص در بين اهل انديشه رواج داشته و همچنان دارد؛ او نسخه يا فرمولي راهبردي، برنامهاي حاضر و آماده براي به كار بردن و ايجاد دنيايي بهتر به دست نميدهد. كتابهاي «فيگورهاي تاريخ» با ترجمه فرهاد اكبرزاده، «سياست زيباشناسي» با ترجمه اميرهوشنگ افتخاريراد و بابك داورپناه، «تماشاگر رهايييافته» و «پارادوكسهاي هنر سياسي» با ترجمه اشكان صالحي، «ده تز در باب سياست» ترجمه اميد مهرگان از مهمترين كتابهاي ترجمهشده او به زبان فارسي است. كتاب «كلام خاموش» مستقيم سراغ ادبيات رفته، سراغ چيستي ادبيات. پرسشي كه دستكم از زمان انتشار كتاب دورانساز سارتر، پرسشي آشناست و حال اين پرسش، بار ديگر در كانون تحقيق موشكافانه قرار گرفته است. موشكافيهايي نظري كه با تفسيرهاي بديعي از آثار نويسندگاني چون فلوبر، بالزاك، مالارمه و پروست همراه شده و نظاممندترين پاسخي است كه رانسير به اين پرسش پيچيده داده است. در اين كتاب پرسش از چيستي ادبيات از نو طرح ميشود. ظاهرا همگان تصور روشني از ادبيات دارند اما بر سر تعريف آن اجماعي وجود ندارد. رانسير، به جاي آنكه تعريفي نو از ادبيات ارايه كند به لحظه شكلگيري اين اصطلاح جديد رجوع ميكند تا آن را در متن يك تغيير ادراكي ژرف جاي دهد. او خود را تاريخدان ميداند، اما چيزي كه او را ماندگار كرده است؛ حضور اين ديد تاريخي در دل انديشه فيلسوفانه است. نگاهي كه او دارد ما را معطوف به آن سوي آينه ميكند. اگر او را در اين مسير دنبال كنيم چشماندازهايي سراسر نو در تاريخ هنر و ادبيات به رويمان گشوده ميشود و ابزارهايي غيرمنتظره براي بسط يك نظريه انتقادي بديع زيباشناسي در اختيارمان قرار ميگيرد. [22/10, 46: 17] مريم آموسا: او گذر از ادب كهن به ادبيات كه منشأ تحولي مهم در درك ما از هنرها شده است را به انقلاب تعبير ميكند. انقلابي كه اگر انقلاب خاموش ناميده شود، منطقيتر است.او تلاش ميكند تا نقشهاي از اين گذار تعيينكننده و پيامدهايش ترسيم كند.گذاري كه به موجب آن، ادبيات از دل ويرانههاي عمارت بوطيقاي كهن سر بر ميآورد. ادبيات به روايت او در نهايت گرهگاهي است كه در آن نيروهاي متعارض نظير بوطيقاهاي رقيب باهم تلاقي ميكنند و ايدههاي مختلف نوشتار با هم مياستيزند. تحليل پردامنه او، از يك سو تا افلاطون و ارسطو كشيده ميشود و از سوي ديگر به ايدهآليسم آلماني و جنبش رمانتيسم ميرسد و نظرگاه خلاقهاي را براي فكر كردن به تاريخ هنر و ادبيات از خلال همين تعارضها و تضادها فراهم ميكند و در اين ديد، مسائل ريشهداري چون نسبت ميان هنر پيشرو و سياست رهاييبخش، هنر براي هنر و هنر در مقام بيان اجتماع و نسبت ميان هنر و زندگي از نو طرح ميشوند و صورتي تازه پيدا ميكنند. كتاب يك ويژگي اساسي دارد و آن اين نكته است كه آگاهانه از متني درباره زبان يا ادبيات آغاز نميشود، بلكه بهطور مستقيم درباره سياست است كه آغاز ميشود. حال نگاه فيلسوف را هم داشته باشيم كه هوشمندانه از كلام در عنوان اثرش استفاده ميكند كه ارجاع و يادآور قابليتي است كه ارسطو به انسان ميدهد. كتاب در سه بخش تنظيم شده است. بخش نخست، «از بوطيقاي محدود به بوطيقاي عام» به «از بازنمايي به بيان، از كتاب سنگ به كتاب زندگي و كتاب زندگي و بيان جامعه» ميپردازد. بخش دوم «از بوطيقاي عام به حرف خاموش» به «از شعر آينده به شعر گذشته، كتاب قطعهقطعه، قصه حرف و جنگ نوشتارها» توجه دارد و در بخش آخر «تناقضات اثر ادبي» رانسير به موضوعهاي «كتابي بر پايه سبك، نوشتار ايده، صناعت، جنون، اثر و هنر شكاك» كلام خاموشش را ادامه ميدهد.