زنگ سينما
ابراهيم عمران
املا، انشا، رياضي، علوم و تاريخ؛ در دوره ابتدايي به بچهها آموزش داده ميشود و به طريق اولي اين سيكل تا پايان متوسطه ادامه دارد. حال اگر بنا بر پيشنهاد كارگردان كهنهكار اجتماعيساز ايرانزمين پوران درخشنده «زنگ سينما» هم به دروس دانشآموزان اضافه شود؛ چه نكاتي به بار خواهد آورد؟ دروس مطرحشده فوق به حتم لازمه درسآموزي است. سيستم تعليم و تربيت چنين تشخيص داده است و اصولا با كمي تفاوت و تمايز در همه دنيا چنين است. اين سالها در برخي مدارس فوق برنامههايي گذاشته ميشود جدا از دروس اصلي و اهميتدار روتين. برخي از اين كلاسها صرفا جهت درآمدزايي براي مدارس است. و پايان سال كه نگريسته ميشود به كارنامه اصلي و فرعي دانشآموز؛ نكته درخوري در آن يافت نميشود. مثل كامپيوتر، رباتيك، سواد مالي و از اين دست اسمهاي پرطمطراق كه خانوادهها، به اجبار هزينه آن را پرداخت مينمايند! حال اگر زنگ سينما فراخور سن و سال دانشآموزان از مقطع ابتدايي تا متوسطه بر پا شود؛ فرجامش چه خواهد شد؟ هنر هفتم چه فايدهاي ميتواند براي دانشآموز داشته باشد. از درون آن چه زاييده و آفرينشي پديدار خواهد شد. سينما حد فاصل بين خيال و واقعيت است. ذهن مخاطب (دانشآموز) را بارور ميسازد. براي دقايقي شايد تفكر و انديشهاي را سبب شود. و جوي را در ذهن دانشآموز ايجاد نمايد كه در سبد فرهنگي و آموزشياش؛ سينما جايگاه ويژهاي پيدا نمايد. بر حسب اتفاق ارزانترين زنگها هم خواهد بود؛ اگر قرار بر اخذ پول از اوليا باشد. چه با تكنولوژي امروزي و با يك تلويزيون يا پرده كوچك؛ قادر به نمايش فيلم خواهند بود مديران مدارس. جدا از بحث سرگرمي، ميتواند كمك به آينده سينما هم باشد به نوعي با پرورش ذهن. هر چند طي سال مدارس بر اساس سن و سال دانشآموز، گاهي آنان را به سينما ميبرند (معمولا هم فيلمهاي كودك و نوجوان) ولي در برنامه هفتگي آنان چنين نگرهاي وجود ندارد. از انيميشنهاي داخلي تا خارجي و فيلمهاي قابل پخش در سنين مختلف، حسب فرهنگ و آدابمان، كم نيست. كمي همت و دگرگوني انديشه ميطلبد كه اين خواسته فقط در پيشنهاد خلاصه نشود. بچههاي اين نسل از ابتدايي تا دبيرستان به نوعي خلوت خود دارند. در ديدگان و غيرديدگان والدين به مدد گوشي و تبلت؛ هر آنچه بخواهند؛ خواهند ديد. آيا بهتر نيست در كنار اين ديدنهاي شايد بعضا ناموجه؛ به تحليل و تفسير فيلمها در كنار كاربلدان سينما بنشينند؟ مگر نه براي خيلي از امور در مدارس كارشناس ميفرستند؛ چه ميشود براي زنگ سينما هم آستيني بالا زنند و به گسترش غير مستقيم هنر هفتم ياري رسانند. پيشنهاد سازنده «هيس دخترها فرياد نميزنند» براي دختران و پسران اين مرز و بوم است. با نگاهي به نيازهاي فرهنگيشان كه در «رابطههاي آتيشان، زير سقفشان دودي نشود». مگر نه اينكه سينما مرزي است بين برخي واقعيتهاي موجود با تصورات در ذهن؟ سينما گاهي درس و خود زندگي واقعي ماست. همان اندازه كه براي ساعاتي تفريح نام ميگيرد، براي دقايقي هم صورت واقعي زندگي را نمايان ميسازد. لوكيشنهايش رئال است. ميزانسنهايش از روح حقيقي زندگي در پلان و سكانسهاي جاري ما، نشات ميگيرد. پس به صواب و ثواب است چنين زنگي در برنامه هفتگي دانشآموزان لحاظ شود. سينما پاراديزوهايي كه ميتواند از دل اين زنگها پديدار شود. عاشقان دلباخته سينما كه هم به مدد هنر هفتم خواهند آمد و هم سينماي آتيمان را شكل نوين خواهند بخشيد به درخشندگي و روشنايي. پي نوشت اين پيشنهاد هم ميتواند درك چرايي لبخند مجري سابق هفت (در صحنه جرم قتل زندهياد مهرجويي و همسرش) باشد كه دانشآموزان بدانند و آگاه باشند كه نه هر كه سر بتراشد قلندري داند! كه سينما براي برخي فقط جنبه سرگرمي دارد؛ هر چند در تريبونهاي گوناگون داعيه ديگري داشته باشند!