كتابي براي زنان و براي شهر
زهرا نژادبهرام، نويسنده كتاب زنان در شهر هم در مراسم روزنمايي از اين كتاب در دفتر مجموعه رسانهاي «اعتماد» گفت: از روزنامه اعتماد و آقاي الياسحضرتي و بهروزبهزادي براي رو نمایی از کتاب خود در اين نشست قدردانم. چند سال قبل، خدمت آقاي حضرتي رسيدم و به ايشان گفتم، يكي از مشكلات رسانههاي ايران آن است كه نه از نظر توليد محتوا و نه از منظر تصويري شاهد ظهور و بروز زنان در رسانه نيستيم. پيشنهاد دادم با توجه به سوابقي كه در شوراي شهر داشتم يك ستون ويژه در روزنامه اعتماد براي اين منظور تدارك ديده شود. اين پيشنهاد پذيرفته شد و قرار شد هفتهاي يك روز، موضوعي تحت عنوان زنان در شهر را در صفحه نخست روزنامه داشته باشيم. اين تصميم 2اثر داشت؛ نخست اينكه يك ستون ثابت در روزنامه به يك زن اختصاص داده شده بود و دوم اينكه موضوع زنان به صفحه نخست روزنامهها راه پيدا كرد. فارغ از اينكه در هفته ياد شده چه موضوعي در خصوص زنان شكل گرفته، اين ظرفيت در روزنامه اعتماد ايجاد شد. به مدت يك سال و نيم اين فرصت به من داده شد كه تصويري از مسائل زنان در صفحه نخست اعتماد بازتاب دهم. خاطرم هست يك هفته مسافرت بودم و تصور ميكردم كه روزنامه اعتماد چاپ نميشود، شخص آقاي حضرتي تماس گرفتند و پيگير مطالب ستون ويژه زنان شدند. در ادامه به فكرم رسيد كه ميتوان اين يادداشتها را به شكل منسجم و در كنار هم چاپ كرد. از 2جهت برايم مهم بود كه اين كتاب را به شكل منسجم چاپ كنم؛ نخست اينكه مساله شهر موضوعيت خودش را به شكل واقعي پيدا كرده بود و هم مساله زنان. از آنجا كه زنان نيمي از جمعيت شهرها هستند و ناديده انگاشتن آنها به اين معني است كه تسهيلات لازم براي حضور در شهر براي آنها فراهم نميشود. مديريت شهري در سالهاي پس از انقلاب در مواجهه با مسائل زنان با رويكرد كنار گذاشته شدن زنان برنامهريزي كرده است.به اين دليل است كه برنامهريزيهاي مرتبط با زنان همواره حول محور موضوعاتي چون جداسازي زنان در حمل و نقل عمومي، ايجاد چند پارك معدود زنانه و... بوده است. در واقع تلاشي براي حضور مشترك زنان و مردان در شهر انجام نشده است. اين جداسازيها به عنوان نمادي به عنوان ديده شدن زنان در شهر بوده است. هر زمان كه از مديريت شهري درباره مسائل زنان پرسيده شده اين پاسخ داده شده كه براي زنان بانوسرا ايجاد شده، برايشان بوستانهاي اختصاصي زنان آماده شده، سولههاي الزاهرا براي ورزش زنان تعبيه شده يا برخي بخشهاي پاركها با گوني براي زنان جداسازي شده است. در واقع مديريت شهري ايران باور ندارد كه زنان نيمي از جمعیت فعال شهر هستند و بايد تسهيلات مشتركي براي آنها در نظر گرفته شود. از جمله اين تسهيلات ضروري، امنيت زنان است، رفع فضاهاي بيدفاع شهري است. ايجاد امنيت براي تردد در شهر است. اين امنيت شامل ايمني هم ميشود. بايد ايمني فضاهاي شهري فراهم شود. مديران و تصميمسازان بايد باور كنند زنان به عنوان نيمي از جمعيت شهر، مادران، زنان، همسران، كودكان، دختران، سالمندان و... هستند و حقوق شهروندي آنها بايد به رسميت شناخته شود. مديريت بايد آنها را در برنامهريزيها دخالت دهد و در پروژههاي خرد و كلانشهري مشاركت كنند.اين يادداشتها حاصل اين تجارب 4ساله به علاوه تجربه 50ساله شخص من از زندگي درشهر تهران است. من بچه تهرانم. در اين شهر زندگي را به عنوان يك نوجوان، زن، همسر و فرزند تجربه كردهام.به عنوان فردي كه پدر و مادر مريض داشته و ناچار بوده ويلچر پدر و مادرش را در شهر جابهجا كند. اين كتاب حاصل تجربه يك زن از تجربه زندگي در شهر و تجربههاي فردي كه سابقه مديريتي و برنامهريزي هم داشته است.
در اين راستا از آقاي دكتر عباس آخوندي هم خواهش كردم با توجه به تجاربي كه در حوزه شهرسازي، مديريت شهري و مديريت كل شهرهاي كشور داشتهاند، بهخصوص رياست شوراي عالي شهرسازي را به عهده داشتهاند كه تمام طرحهاي تفضيلي و طرحهاي جامع شهر در آنجا به تصويب رسيده نگاهي به كتاب داشته باشند. نهايتا مقدمهاي به عنوان پيشگفتار نگاشتند كه اميدوارم به درد همه مديران شهري و زنان بخورد. ضمن اينكه از روزنامه اعتماد، جناب آقاي الياس حضرتي و دكتر بهزادي تشكر ميكنم كه اين فضا را در اختيار من قرار دادند. در حاشيه بايد عرض كنم، بخشهايي از يادداشتها با سانسور روبهرو شد. از جمله مرگ غيرقابل باور و ناگهاني مهسا اميني كه يادداشتهاي آن در اعتماد كار شده بودند در كتاب سانسور شد. البته من لينك اصلي يادداشتها را در كتاب قرار دادهام كه خوانندگان ميتوانند از آن بهره ببرند.