خرمشهر، 43 سال پس از سقوط
مهرداد احمديشيخاني
چند سال پيش، پياده و قدمزنان از خياباني در تهران ميگذشتم، يادم نيست كدام خيابان، اما هنگام ظهر بود و شاگردان مدرسهاي، تعطيل شده و در خيابان ريخته بودند. ديدنشان از اين جهت برايم جالب بود كه به زبان اردو صحبت ميكردند. پاكستاني بودند و آن مدرسه هم مدرسه پاكستانيهاي مقيم تهران. با مقوله مدرسههاي كشورهاي ديگر در ايران از خيلي قديم آشنايي دارم. در شهر ما خرمشهر، پيش از انقلاب، از اين مدارس بسيار بود. برادر بزرگترم كه در جنگ به شهادت رسيد، دوره دبستانش را در يكي از همين مدارس گذرانده بود؛ مدرسه ايتالياييهاي مقيم خرمشهر. آنچه بايد به آن اشاره كنم، اين است كه چرا يك كشور در كشوري ديگر مدرسه داير ميكند؟ مثلا ايران در امارات متحده عربي مدرسه دارد، اما چرا؟ دليلش بسيار ساده است. وقتي اتباع يك كشور به شكلي خانوادگي در كشوري ديگر زندگي كنند و تعداد آن خانوادهها آنقدر زياد و روابط دو كشور مستمر باشد، طبيعي است كه راهاندازي مدرسه براي اتباع يك كشور در كشوري ديگر ضروري ميشود. از همين مقدمه ميتوان نتيجه گرفت كه تعداد خانوادههاي ايتاليايي ساكن خرمشهر در پيش از انقلاب، به آن تعداد بود كه كنسولگري ايتاليا در خرمشهر برايشان مدرسه داير كند. اما نكته قابل توجه اين است كه با وجود آنكه ايتاليا در خرمشهر مدرسه داشت، در تهران فاقد چنين مدرسهاي بود و اين يعني تعداد خانوادههاي ايتاليايي ساكن خرمشهر، بيشتر از تعداد خانوادههاي ايتالياي ساكن تهران بود و به ناچار، خدمات كنسولياي كه ايتاليا به اتباع خود در خرمشهر ارايه ميداد، از خدمات مشابه در تهران بيشتر بود و اين به ضرورت، پرسنل و كارمندان كنسولگري ايتاليا در خرمشهر را بيشتر از كارمندان و پرسنل سفارتخانه اين شهر در تهران ميكرد و البته توجه كنيم كه ايتاليا، جزو چند شريك اول تجاري ايران در پيش از انقلاب هم نبود.
اين ويژگي فقط مختص ايتاليا نبود. اول اينكه تقريبا هر كشوري كه با ايران مراودات تجاري داشت، در خرمشهر كنسولگري داشت و از طرف ديگر تعداد خانوادههاي برخي از اين كشورها در خرمشهر آنقدر زياد بود كه هر كدام براي خود مدرسهاي در آنجا داشتند و اين اولين و واضحترين نتيجه مراودات تجاري است و خرمشهر به دليل اينكه در آن ايام، بزرگترين بندر منطقه بود، طبيعتا محل اسكان بسياري از خانوادههاي طرفهاي تجاري ايران هم بود كه حاصلش يك جامعه چند فرهنگي با مناسباتي تنيده درهم و همجواري گسترده است.
در اين چند روز بحثهاي متعددي با دوستان مختلفي داشتم كه زمينهساز نوشتن اين يادداشت شد كه به دليل محدوديت جا، خيلي گذرا و فشرده، فقط به يكي از آنها اشاره ميكنم. چند سال پيش در همين روزنامه نوشته بودم كه آنچه سبب تاسيس و دوام شهرها ميشود، وجود يك محور اقتصادي است كه شهر گرداگرد آن شكل ميگيرد و معيشت و زندگي مردم را تامين ميكند. همه شهرها داراي چنين محور اقتصادي هستند و بدون وجود چنين محوري، شهر يا شكل نميگيرد يا اگر هم شهري وجود داشته باشد، بيهويت و از هم گسيخته، با اقتصادي انگلي خواهد بود. مثلا محور اقتصادي تهران، سياست و صنعت است. محور اقتصادي تبريز، صنايع و به خصوص صنايع غذايي است و محور اصلي اقتصادي مشهد، «توريزم زيارتي» است. البته به ضرورت، هر شهري با بزرگ شدن، محورهاي جنبي هم پيدا ميكند، ولي محور اصلي است كه به آن شهر هويت ميدهد و فرهنگ آن شهر هم از دل همين محور اصلي اقتصادي بيرون ميآيد.
در اين ميان، خرمشهر پس از جنگ با يك تعارض روبهرو بود. از يكطرف زيرساختها، مناسبات و سابقه شهر، منطقا فعال كردن دوباره محور تجاري را براي بازسازي شهر ضروري ميساخت كه معنايش بازگشت به ويژگيهاي پيش از انقلاب اين شهر بود و از طرف ديگر، مفاهيم و ارزشهاي توليد شده در دوران انقلاب و جنگ هشت ساله كه زنده نگهداشتنش براي ساختار حاكميتي كشور ضروري بود، در تضاد با آن فرهنگي قرار داشت كه به شكلي طبيعي با محور شدن تجارت براي شهر، بازتوليد ميشد. نتيجه آنكه، ضرورت حفظ و تبليغ آن ارزشها در سياستگذاريها سبب شد كه محور شدن اقتصاد تجاري، به دليل همان تبعات فرهنگي كه حضور گسترده اتباع كشورهاي ديگر را در شهر ناگزير ميكرد و براي تامين معيشت مردم ضروري بود، به كناري نهاده شود و محور «توريزم جنگي» براي زنده نگهداشتن آن ارزشهاي پيشگفته، در اولويت قرار گيرد. اما مشكل اين است كه اگر مثلا توريزم زيارتي، يه دليل هزينه بالايي كه اينگونه توريستها حاضرند براي زيارت شهري مثل مشهد بپردازند، ميتواند اقتصاد مشهد را قدرت بخشد، اما «توريست جنگي» كه تمام هزينهاش از خزانه و بيتالمال پرداخت ميشود، پولي براي خرج كردن، جهت ديدار از مناطق جنگي هزينه نميكند تا شهر بتواند به آن تكيه كند، بلكه شهر حتي ناچار ميشود از خزانه ناچيز خود، بخشي از هزينه اين توريزم را بپردازد و به جاي آنكه با رونق اقتصادي شهر، ثروتي براي كشور فراهم شود، چشمبهراه بودجهاي باشد كه مركز براي او منظور ميكند. آنچه آمد متني بسيار اشارهوار، فشرده و گذرا بود در سالگرد سقوط خرمشهر در 4 آبان 1359 كه چرا بعد از گذشت 43 سال از آن روز، همچنان شهري با شمايل جنگزده است؟