• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5616 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۹ آبان

گزارش «اعتماد» از زندگي زنان و دختران روستايي كه عروسك‌ها، كسب و كارشان شده است

روياهاي دست‌ساز زنان تاجمير

نيره خادمي

خديجه، ساعت خروس‌خوان روستاي تاجمير، پلك باز مي‌كند و بعد از صبحانه و كارهاي خانه، سروقت نخ و سوزن، چوب، نمد، تكه‌هاي رنگارنگ دورريختني پارچه و دكمه‌هاي درون صندوق كوچكش مي‌رود. اگر از قبل بداند كه از روي كدام الگو، بايد عروسك را دست بگيرد كه تكليف معلوم است اگر نه؛ مي‌نشيند و به پشتي تكيه مي‌دهد. چشم مي‌بندد و باز مي‌كند به اهالي روستا فكر مي‌كند؛ به سرگذشت آدم‌هاي اطرافش، به صورت و لباس‌ آنها و اينكه چه شغلي دارند و چگونه روزگار مي‌گذرانند. يك عروسك در دنياي خديجه، تقريبا در همين حال و هوا خلق مي‌شود و بعد داستان آن را با خط خود، روي پارچه مي‌نويسد و به عروسك مي‌دوزد. معمولا تا ۱۱ شب روي عروسك‌ها كار مي‌كند اما اگر فردا، روز پست و تحويل چندين سفارش باشد تا يك و دو نيمه شب هم روي پارچه‌ها قيچي مي‌زند و سوزن مي‌‌كشد. اولين‌بار مادر بزرگ كه حالا عمرش را به بقيه آدم‌هاي روستا داده، برايش عروسك درست كرد و دستش داد. بعدها، مادر برايش عروسك درست كرد و او نحوه ساختن عروسك‌ها را از مادر و مادربزرگ خود ياد گرفت. خديجه، فاطمه، هاجر، گل‌بي‌بي، مهناز، فاطمه، هايده، زهره و بقيه كلندرزهي‌هاي روستاي تاجمير در ۱۰-۱۲ سال گذشته، عروسك مي‌سازند البته نه براي تفريح و بازي بچه‌هاي خودشان. عروسك‌ها، محل درآمد اين زنان و دختران هستند و از آن محل درآمد به خانواده كمك مي‌كنند يا براي خود جهيزيه مي‌خرند. خودشان اينستاگرام ندارند و اغلب توليدات‌شان را از طريق اينستاگرام برادر و پدر و همسر خود يا شركت تعاوني الغدير، سايت روستاتيش و نمايشگاه عروسكي كه در تاجمير و بيرجند داير شده، مي‌فروشند. حدود ۶۰ نفر هستند؛ ۶۰ زن جوان و ميانسال و دختر بچه‌هاي ۱۰-۱۲ سال به بالا. بعضي‌هاي‌شان عروسك مي‌دوزند و بعضي ديگر كار منگوله و سوزن‌دوزي انجام مي‌دهند تا ميراث و هنر دست روستاي‌شان، حفظ شود و هم درآمدي براي خود داشته باشند. ميراثي كه رو به فراموشي بود ولي مهر ۹۳ در فهرست ميراث فرهنگي ناملموس ثبت ملي شد و اين كار را دوباره رونق بخشيد. روستاي‌شان از دو دهه پيش گرفتار خشكسالي است بنابراين كشاورزي ندارد و دامداري، تنها محل درآمد براي مردان روستا است. دختران روستا هم كه تا كلاس ششم بيشتر نمي‌توانند درس بخوانند. روستا براي ادامه تحصيل بچه‌ها در كلاس هفتم مدرسه ندارد و اگر خانواده‌ها اجازه دهند، بايد براي مدرسه به سربيشه بروند ولي خانواده‌ها اجازه نمي‌دهند و بيشتر، پسران اجازه تحصيل در خارج از روستا را دارند.

خديجه كلندرزهي ۳۶ ساله و مجرد، نخستين عروسك دست‌ساز خود را دوازده سال پيش ساخته و پاي آن قصه نوشته و به آن دوخته است. گاهي به قدري عروسك را دوست دارد كه دلش نمي‌آيد آن را براي فروش بگذارد اگر چه در نهايت تسليم مي‌شود و آن را مي‌فروشد. از همان ابتداي كار تا به امروز، حتي هزار تومان از درآمد عروسك‌هايش را هم براي خود برنداشته است و همه را براي خانه و پدر و مادر خرج مي‌كند. مي‌خواهد آنها تا هميشه خوشحال باشند. او به «اعتماد» مي‌گويد كه قديم‌ترها، عروسك‌هاي دست‌ساز روستا چهره نداشتند، از دكمه و پارچه و نخ و سوزن ساخته مي‌شدند ولي حالا اينطور نيست و حتي داستان هم براي آنها نوشته مي‌شود. «شخصيت عروسك، گاهي از روستاي خودمان است و همان سرنوشت و چهره را دارد و من، داستان زندگي او را هم براي عروسك مي‌نويسم.» گاهي قصه و شمايل عروسك، خود را به داستان آن تحميل كرده است. «عروسك چوپاني را درست كرده بودم. وقتي تمام شد، ديدم كه يك پاي آن كوچك است. نمي‌دانستم چه كنم و حتي فكر كردم كه آن را دور بيندازم ولي يك دفعه به ذهنم رسيد كه مثلا اين عروسك، معلول است و مي‌توانم در داستان آن بنويسم كه لنگ است. اتفاقا همان عروسك، طرفداران زيادي پيدا كرد چند سفارش ديگر هم از آن گرفتم.» تقريبا حدود ساعت ۶ صبح از خواب بيدار مي‌شود و از ۷ و نيم، ۸ كار خود را شروع مي‌كند. بعد از اينكه به شكل و رنگ و نوع عروسك فكر كرد كه مثلا خرسوار، شتر سوار، چوپان يا جاكليدي باشد براي نحوه بريدن پارچه‌ها تصميم مي‌گيرد. تكه‌هاي كوچك پارچه را جدا مي‌كند و هر چيزي را سر جاي خود مي‌دوزد. كار كه تمام شد، آن را كمي دورتر مي‌گيرد، نگاهش مي‌كند يا به مادر و پدر نشان مي‌دهد و اگر همه‌چيز خوب باشد و آن را تاييد كنند، چند نمونه ديگر از همان مي‌سازد. خديجه تا كلاس پنجم درس خوانده و حالا عروسك‌سازي را دوست دارد: « از بيكاري خيلي بهتر است؛ سرگرمي خوبي است و درآمد هم دارد. مي‌خواهم عروسك‌سازي را ادامه بدهم. دلم مي‌خواهد يك فروشگاه بزرگ عروسك در روستاي‌مان داشته باشم و در آنجا عروسك‌ها را با همه زنان روستا براي فروش بگذاريم. الان يا از طريق شركت تعاوني عروسك‌ها را مي‌فروشيم يا سفارش‌هاي ديگر. من اينستاگرام ندارم و فقط يك گوشي ساده دارم. دوست ندارم سرگرم اين گوشي‌ها شوم ولي از طريق گوشي برادرم، گاهي سفارش مي‌گيرم و براي‌شان ارسال مي‌كنم.» مي‌گويد؛ هر كاري سختي خود را دارد و سختي كار او هم سوزن، سوزن شدن دست‌‌هايش است: «الان دست‌هايم را كه نگاه كنيد متوجه مي‌شويد كه چقدر پوسته پوسته است. به هر حال اين كار من است و گاهي تا نيمه شب براي انجام آن بيدار مي‌مانم.»

دوست دارم درس بخوانم و دكتر شوم

خديجه چندان به درس خواندن علاقه نداشته ولي در ميان اين زنان و دختران، كساني هم هستند كه دوست دارند درس بخوانند؛ دكتر يا مثلا معلم شوند. آتنا يكي از آنهاست، الان ۱۳ سال دارد و از سال گذشته، عروسك‌سازي را از خواهر بزرگ‌ترش ياد گرفته و تا به حال ۵۰ عروسك درست كرده است. تا كلاس ششم، درس خوانده اما براي كلاس هفتم، مشكل بقيه بچه‌هاي روستاي تاجمير را دارد و با وجود درخواست‌هاي‌شان، آموزش و پرورش برايشان مدرسه نمي‌سازد. «خيلي دوست دارم درس بخوانم و دكتر شوم و تا كلاس ششم هم، هميشه شاگرد اول كلاس‌مان بودم اما براي كلاس هفتم، كلاس و مدرسه نداريم. خانواده ما هم اجازه نمي‌دهند در سربيشه مدرسه بروم. چند وقت پيش خانم خيري به روستاي ما آمد و همه امكانات از تبلت و كامپيوتر گرفته تا معلم خصوصي را براي بچه‌هاي روستا آورد و حتي مكاني را هم براي آموزش اجاره كرد ولي آموزش و پرورش شهرمان، حاضر نشد براي پايان سال از ما امتحان بگيرد. دو سال هم آمدند و از بعضي‌ها تا كلاس نهم امتحان گرفتند ولي از سال قبل، ديگر قبول نكردند و گفتند شما بايد به بيرجند و سربيشه بياييد. ما كه دل‌ مان مي‌خواهد به آنجا برويم و درس بخوانيم ولي بزرگ‌ترها اجازه نمي‌دهند. فاصله تاجمير تا سربيشه حدود ۳۵ كيلومتر است ولي اجازه نمي‌دهند. اگر ميني‌بوس هم براي رفت و آمد باشد باز هم قوم بلوچ، قوم سخت‌گيري است و نمي‌گذارند دخترها از روستا بيرون بروند. من هم از پارسال، عروسك‌سازي را ياد گرفتم و در خانه كار مي‌كنم و مثل بقيه كارم را براي فروش، در نمايشگاه روستا مي‌گذارم. البته از اهالي روستا، كسي عروسك نمي‌خرد و فقط بايد منتظر گردشگر باشيم. گردشگر هم كه خيلي كم است و اگر هم بيايد، ممكن است عروسك نخرد و سراغ صنايع ديگري برود.» انشا يكي از درس‌هاي مورد علاقه آتناست و در آن تبحر دارد، براي همين خيلي راحت براي عروسك‌هايش داستان مي‌نويسد: «عروسك آخرم زني ۳۵ ساله است كه با پسرخاله‌اش ازدواج كرده و دو بچه دارد. او به شهر رفته و براي خود و بچه‌هايش لباس خريده است. داستان عروسك ديگرم مردي دامدار از خراسان جنوبي است كه دو سال پيش با دختردايي خود ازدواج كرده و داراي دو فرزند است. ما داستان را طوري مي‌نويسيم كه شناسنامه عروسك باشد. در روستاي ما همه زنان روي دست‌هاي‌شان جاي سوزن است. ساختن عروسك، كار سختي است، چون هيچ بخشي از آن با چرخ درست نمي‌شود و همه آن كار دست است.» بعضي عروسك‌ها از روي نمونه آماده و برخي ديگر از روي تخيل درست مي‌شود؛ جز عروسك‌هاي خر سوار و شترسوار، عروسك‌هاي معطر هم ساخته مي‌شوند و بعد داستان آنها روي پارچه نوشته و به آنها دوخته مي‌شود. «قيمت عروسك‌ها متفاوت است و از بيست هزار تومان شروع مي‌شود. خودم كه اينستا ندارم اما فروش اين عروسك‌ها از طريق شركت تعاوني و سايت‌ها است، چون اينجا دخترها گوشي دست‌شان نمي‌گيرند. البته مادرم گوشي دارد و اگر كسي به مادرم سفارش دهد، كار را انجام مي‌دهيم و براي مشتري مي‌فرستيم.»

گل بي‌بي هم كه تازه ۴۳ سال دارد با گويش بلوچي در اين باره حرف‌ مي‌زند. او مي‌گويد كه تنها منبع درآمد خانوادگي آنها، همين عروسك‌ها هستند، مخصوصا از سال گذشته كه همسرش بر اثر حادثه‌اي خانه‌نشين شده: «از صبح كه بلند مي‌شوم، پارچه‌هاي دور ريختي، نخ و دكمه را دور خودم مي‌چينم و هرجور عروسكي كه بگوييد مي‌سازم؛ عروسك دكمه‌اي، الاغ پارچه‌اي و عروسك قنداقي.» و زهره خانم، زني ۵۰ ساله، بيشتر واسطه بين دختران و خريداران است. البته خودش هم‌زماني عروسك مي‌ساخته ولي حالا چشم‌هايش ضعيف شده و حتي نمي‌تواند سوزن را نخ كند. او مي‌گويد كه در حال حاضر گردشگري به تاجمير نمي‌آيد بنابراين بازار فروش عروسك‌ها كم است. «قبلا زنان بيشتري كار مي‌كردند ولي حالا تعداد كمتر شده است مخصوصا پس از كرونا كه به نوعي همه‌چيز تعطيل شد. دختراني هم كه اين كار را انجام مي‌دهند چشمان‌شان پس از مدتي ضعيف مي‌شود و عينك مي‌زنند. اگر روزي چشم و دست آنها كار نكند از عروسك‌ها هم خبري نيست.»

 

قصه از كجا شروع شد؟

روستاي تاجمير در استان خراسان جنوبي و در ميانه‌هاي راه سربيشه به سمت مرز ماهيرود، در دشتي بزرگ قرار دارد و از آنجايي‌كه روستا به صورت كشيده است اغلب مردم روستا، آن را با دو نام مجزاي تاجمير بالا و تاجمير پايين صدا مي‌زنند. مردم اين روستا، بلوچ هستند و سال‌هاي پيش از انقلاب، عشاير كوچ‌رو بودند. در زمستان روزگار را كنار درياچه هامون و در زابل مي‌گذراندند و تابستان به مناطق سردسيرتر مي‌رفتند ولي با توجه به سياست‌هاي حاكميتي يكجانشين شدند. تاجميرخان، از افراد معروف طايفه كلندرزهي‌ها اين روستا را ساخت و نام او نيز، براي هميشه روي اين روستا ماند. سال‌ها بعد، وقتي يك تيم تحقيقاتي براي ثبت عروسك بومي اين منطقه در فهرست ميراث ملي ناملموس به روستا رفته بود، دختر تاجمير خان را به آنها معرفي كردند تا در ساخت ميراث مادر و مادربزرگ‌هاي اين روستا كمك كند.

زربخت كلندرزهي، دختر تاجمير خان با اينكه سن زيادي داشت و حتي چشم‌هايش بر اثر آب مرواريد، به‌طور كامل نابينا شده بود ولي در به ثمر رساندن پروژه ثبت ملي عروسك سازگار با محيط زيست «دوتوك» نقش مهمي داشت. زني كه سال‌ها قبل، يكي از خانه‌هاي تاجمير به عنوان جهيزيه از سوي پدر قسمت او شده بود و بخشي از آن را به پيشنهاد برادرش، حاجي گل مير خان تبديل به موزه كرده بود اين‌بار از شكل ساخت عروسك به كارشناسان ميراث مي‌گفت. آنقدر گفت و آنقدر عروسك را به شكل‌هاي مختلف دوختند و به دستان او دادند و لمس كرد تا در نهايت، آنچه دوخته شده بود را تاييد كرد. آمنه سياري، مدير موزه عروسك‌هاي خراسان‌جنوبي و مدير شركت تعاوني روستايي الغدير آن روزها به خانه دختر تاجمير خان رفت و آمد داشت. او به «اعتماد» مي‌گويد: «زربخت كلندرزهي از همه زنان روستا پيرتر بود و ما آن زمان به دنبال زنان مسني بوديم كه ريشه داشته باشند بنابراين دختر تاجمير كه نابينا هم بود را به ما پيشنهاد دادند. خيلي مهربان بود و با اينكه به زبان بلوچي صحبت مي‌كرد و فارسي متوجه نمي‌شد ولي به حرف‌هاي ما توجه مي‌كرد. خواهر كوچك‌ترش هم همراه ما بود و حرف‌هايش را ترجمه مي‌كرد. اولين‌بار وقتي وارد خانه‌اش شديم بعد از احوالپرسي و روبوسي، ديگر كاملا دست‌هاي من در دستان او بود و آن را لمس مي‌كرد. به او گفتم؛ مي‌خواهيم اين عروسك را احيا كنيم. موافقت كرد و فقط گفت؛ به من كمك كنيد تا بتوانم به شما بگويم، چه كار كنيد. نابينا بود ولي قدرت لامسه بالايي داشت و خيلي دقيق همه‌چيز را بررسي مي‌كرد. مي‌گفت حتما بايد دكمه‌اي كه براي عروسك استفاده مي‌شود، چهار سوراخ داشته باشد، پارچه چه جنسي باشد و از موي بز در ساخت آن استفاده شود. حتي يك بار دكمه را آنقدر لمس كرد و آخر هم گفت خوب نيست. يكي از همكاران ما، دو سوراخ ديگر در دكمه ايجاد كرد ولي وقتي دوباره آن را لمس كرد، گفت كه هنوز خيلي كوچك است. آخرين بار هم عروسك را كاملا با دستانش لمس كرد و گفت كه آن را تاييد مي‌كنم. حدود سه روز كامل طول كشيد تا عروسك احيا شود و يكي از كارشناسان ميراث فرهنگي در حوزه پژوهش هم شاهد و ناظر بر روند توليد اين عروسك بود. عروسك زربخت به همراه عروسك ديگري از گل‌بي‌بي، براي ثبت ملي ميراث معنوي كشور به پژوهشگاه ميراث فرهگي در تهران رفت و درباره آنها تحقيقات و مصاحبه‌هاي ميداني انجام شد. در نهايت، عروسك دوتوك (نام محلي عروسك) تاجمير براي اولين‌بار در ايران در كاخ سعدآباد رونمايي شد و شماره ثبت گرفت. حالا هم اين عروسك به عنوان نخستين عروسك توليدشده در موزه عروسك‌ها به نام زربخت كلندرزهي نگهداري مي‌شود. البته او هم سال ۹۸ بر اثر كرونا از دنيا رفت ولي با توجه به اينكه دوتوك، عروسك پرفروشي است خواهر زربخت همچنان مشابه آن را براي فروش توليد مي‌كند .»

 

گره‌هاي عاطفي عروسك با سازنده و خريدار

يكي از نخستين عروسك‌ها با همكاري زربخت كلندرزهي ساخته شده و نخستين داستان عروسك را هم الياس پسر يكي از همين زنان براي الاغي كه مادرش ساخته بود، نوشت. داستان الياس به نوعي درباره اتفاقي رخ داده براي خودش بود. او در جريان حضور كولي‌ها و دستفروش‌هاي آهنگر در روستا، خر خود را به آنها داده و به جاي آن يك سگ گرفته بود: «همين داستان را با دست‌خط خود نوشته و از عروسك آويزان كرده بود. در واقع براي اينكه عشق و احساس مادر و فرزند براي عروسك‌ها باعث ساخته شدن آنها مي‌شود، پيشنهاد نوشتن داستان‌هايي داده شد. به آنها گفتيم؛ چيزي كه درباره اين عروسك‌ها به ذهن‌تان مي‌آيد براي‌شان بنويسيد. روستايي‌ها با غلط املايي و حتي همان خط‌ خوردگي و املاي نادرست داستان را ‌نوشتند، به عروسك وصل شد و وارد بازار شد. شايد باورتان نشود وقتي مردم اين داستان‌ها را مي‌خوانند، بيشتر با عروسك ارتباط مي‌گيرند. داستان‌ها ارتباط مستقيمي ميان سازنده و خريدار به عنوان مخاطب ايجاد مي‌كند. گاهي از خواندن آن مي‌خندند و شايد حتي گاهي، داستان آن عروسك به داستان و واقعيت زندگي آنها نزديك باشد و به همين دليل عروسك را خريداري كنند. در گذشته شايد مادرها و مادربزرگ‌ها حين ساخت عروسك لالايي و شعري هم براي فرزندشان مي‌خواندند اما به اين صورت نبوده است. از طرفي، عروسك‌ها با عشق و احساس آنها درست مي‌شود و كارخانه‌اي نيست بنابراين به نوعي احساسات فردي آنها در ساخت عروسك دخيل است. مثلا مي‌بينيد كه يك عروسك ناراحت يا خوشحال است، بچه بغل اوست يا مي‌رقصد. اين حالات عروسك‌ها همگي براساس عشق و احساس فرد سازنده است و بي‌شك وقتي احساسي همراه عروسك وجود دارد، بيشتر فروش مي‌رود.»

 

ايجاد درآمد پايدار براي جلوگيري از خالي شدن روستاها

شركت تعاوني روستايي الغدير در منطقه دشت حسين‌آباد غيناب، سال ۸۶ جهت حمايت از جامعه روستايي، تحت حمايت پروژه بين‌المللي ترسيب كربن از پروژه‌هاي مشترك سازمان ملل متحد و سازمان جنگل‌ها و منابع طبيعي تاسيس شده است. يكي از فعاليت‌هاي آن تقويت سرمايه‌هاي اجتماعي، اقتصادي، زيربنايي و زيست‌محيطي منطقه و توانمندسازي جوامع روستايي به ويژه زنان محلي است. عمده فعاليت اين شركت تعاوني، ايجاد اشتغال مولد، درآمدزا و پايدار بود آن‌هم در شرايطي كه خراسان جنوبي در منطقه مرزي قرار دارد و نبود اشتغال و محل درآمد در روستاها و در نتيجه؛ خالي شدن‌شان از سكنه، همواره مخاطرات و هشدارهاي امنيتي به همراه داشته است. به گفته سياري، يكي از صنايع دستي منطقه و به ويژه عروسك‌سازي بومي از گونه‌هاي شغلي بود كه از طريق اين تعاوني دنبال شد. «تلاش كرديم خانم‌هاي مسني كه به هر حال ناتوان شدند و ممكن است پس از مدتي عمر خود را از دست بدهند و ديگر در ميان ما نباشند، اين هنر را به نسل بعدي و جوان منتقل كنند. عروسك‌ها جزو هنرهاي ناشناخته‌اي بود كه با اين ديدگاه، به عنوان محصول نو و جديد احيا و بازآفريني شدند. بازآفريني عروسك‌هايي كه توسط مادر و مادربزرگ‌ها براي بازي كودكان‌شان ساخته مي‌شد، به وسيله زنان مسن از همان روستا و كمك تيمي چندين نفره انجام شد. در اين راستا به روستاهاي زيادي از جمله تاجمير رفتيم و از آنجايي‌كه روستاي تاجمير، بكر و دست‌نخورده بود مردم زمان كودكي و آن عروسك‌هاي دست‌ساز زمان گذشته را به ياد آوردند و آنها را ساختند. در حال حاضر نيز براي فروش اين عروسك‌ها حتي با بسياري از كشورها قرارداد داريم و حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر از زنان و دختران اين روستا در بازه سني ۱۰ تا ۷۰ سال، براي ساخت عروسك يا ساير محصولات از جمله سوزن‌دوزي و منگوله، با اين شركت تعاوني همكاري مي‌كنند و عروسك‌‌ها هم با برند دوتوك، وارد بازار مي‌شود.»

همچنين در مقاله‌اي كه پاييز ۱۴۰۱ با عنوان «دوتوك‌هاي روستاي تاجمير شهرستان سربيشه؛ سفيران فرهنگي خراسان جنوبي» در فصل‌نامه فرهنگ مردم ايران به چاپ رسيده درباره عروسك‌ها توضيحاتي آمده و از آنها با عنوان راويان زندگي مردمان روستاي تاجمير ياد شده است: «گونه‌اي از عروسك‌ها دست و پا ندارند و سازندگان، چهره عروسك خود را با دكمه، آينه، صدف يا حتي آن را بدون چهره آماده مي‌كند زيرا بر اين باورند كه خالق تمام مخلوقات، خداوند است و محصول انسان مي‌بايست عيب و نقصي داشته باشد تا در كار خداوند دخالت ايجاد نشود. اصالت دوتوك‌ها به مواد اوليه ساخت آنها برمي‌گردد كه اين مواد اوليه در روستا وجود دارد و خود نوعي استفاده مجدد و حفظ محيط زيست است. يافته ديگر پژوهش اين است كه عروسك‌هاي بومي منطقه، نماد دقيقي از نوع پوشش و آداب‌ورسوم مردم هستند. از حيث كاركرد، اين عروسك‌ها پيام‌آور توجه به منابع طبيعي و محيط زيستند؛ به اقتصاد و معيشت جامعه روستايي كمك مي‌كنند و انتقال‌دهنده آداب و رسوم منطقه به نسل‌هاي بعدي و حتي معرف آن به ساير مناطق هستند.» در بخش ديگري از اين مقاله انواع دوتوك‌ها توضيح داده شده است: «دوتوك‌هاي اوليه در واقع نماد زن بلوچ است؛ مواد اوليه اين دوتوك دكمه، پارچه و موي بز است؛ مهارت ساخت آن به گونه‌اي است كه ابتدا دكمه چهار سوراخه را، روي چوب وصل مي‌كنند و با پركردن سوراخ‌ها با نخ مشكي و قرمز براي دوتوكشان چهره مي‌كشند، سپس پيراهن عروسك را آماده مي‌كنند و بعد سربند را بر سر دوتوك مي‌بندند و موهايي از جنس موي بز از كنار گوش و كمي از روي پيشاني نمايان و چادري بر سرش مي‌كنند. دوتوك مراسم كوچ ييلاق و قشلاق و دوتوك بازي خوسين؛ ساخت اين عروسك برگرفته از يكي از بازي‌هاي محلي بلوچي تاجمير است كه پسربچه‌هاي تاجمير و مردان آن را اجرا مي‌كنند؛ به شيوه‌اي كه يك نفر گرگ‌‌بازي مي‌شود و يك پاي خود را خم كرده و با كمك پاي ديگر خود به دنبال ساير بازيكنان مي‌رود. اين عروسك، نماد زن با پوشش محلي تاجمير است و كاربرد آن در حوزه عروسك‌هاي نمايشي و دستكشي است كه با حركات انگشت و دست نمايش عروسكي اجرا مي‌شود.»

 

دولت حمايت نمي‌كند

اين زنان عروسك‌ساز اغلب با مشكلاتي هم روبه‌رو هستند از جمله نبود حمايت‌هاي دولتي و با وجود اينكه عروسك‌هاي دست‌سازشان در فهرست ميراث ناملموس به ثبت رسيده است اما هنوز كدرشته صنايع دستي به آنها داده نشده است. البته اين زنان از محل شركت تعاوني تحت پوشش بيمه روستاييان عشاير قرار گرفته‌اند ولي دولت، هيچ حمايتي از آنها ندارد. «بارها از وزير تا استانداري، درخواست كرديم كه فقط يك كدرشته صنايع دستي به بچه‌ها بدهند تا از حمايت‌هاي مالي، تسهيلات مادي و معنوي صنايع دستي استفاده كنند، ولي به هيچ عنوان حمايت نكردند و گفتند؛ عروسك‌ها نمي‌توانند كدرشته دريافت كنند در حالي كه سازمان ميراث فرهنگي، بايد به آنها كد رشته صنايع دستي بدهد.» مدير شركت تعاوني روستايي الغدير از آسيب‌هاي حين كار اين زنان نيز سخن مي‌گويد: «هر فرد صنعتگري كه در حوزه صنايع دستي كار مي‌كند بي‌شك با آسيب‌هايي مواجه است چرا كه توان و انرژي خود را در اين راه مي‌گذارد و وقتي عروسك يا گليم مي‌سازد، هيچ دستگاه ماشيني در كار نيست و چنين فعاليتي، اثراتي هم روي سلامت آنها دارد چرا كه چشم و انرژي و وقت خود را در اين راه مي‌گذارند.»

حالا جز فروش عروسك‌هاي روستاي تاجمير از طريق شركت تعاوني الغدير، اين محصولات در سايت و صفحات مجازي روستاتيش هم، در كنار ساير محصولات روستايي براي فروش عرضه مي‌شود و براي هر كدام از آنها نيز توضيحاتي قرار داده شده است. روستاتيش از سال ۹۸ محصولات كار با توليدكنندگان اين روستا را آغاز كرده است تا از طريق خريد دست‌سازه‌هاي مردم آن، بتوان از پروژه آموزش و ادامه تحصيل دختران روستا حمايت كرد. عروسك دست‌ساز دختر شتر سوار، عروسك دست‌ساز اسب، عروسك دست‌ساز ني‌ني‌گل، عروسك دست‌ساز نمايشي تاجمير و عروسك جاسوييچي از جمله محصولاتي است كه هر كدام با مشخصات و محدوده قيمتي ۲۰ تا ۱۷۰ هزار تومان، در اين سايت ارايه شده است.


  از بيكاري خيلي بهتر است؛ سرگرمي خوبي است و درآمد هم دارد. مي‌خواهم عروسك‌سازي را ادامه بدهم. دلم مي‌خواهد يك فروشگاه بزرگ عروسك در روستاي‌مان داشته باشم و در آنجا عروسك‌ها را با همه زنان روستا براي فروش بگذاريم. الان يا از طريق شركت تعاوني عروسك‌ها را مي‌فروشيم يا سفارش‌هاي ديگر. من اينستاگرام ندارم و فقط يك گوشي ساده دارم. دوست ندارم سرگرم اين گوشي‌ها شوم ولي از طريق گوشي برادرم، گاهي سفارش مي‌گيرم و براي‌شان ارسال مي‌كنم
  بارها از وزير تا استانداري، درخواست كرديم كه فقط يك كدرشته صنايع دستي به بچه‌ها بدهند تا از حمايت‌هاي مالي، تسهيلات مادي و معنوي صنايع دستي استفاده كنند، ولي به هيچ عنوان حمايت نكردند و گفتند؛ عروسك‌ها نمي‌توانند كد رشته دريافت كنند در حالي كه سازمان ميراث فرهنگي، بايد به آنها كد رشته صنايع دستي بدهد
   قبلا زنان بيشتري كار مي‌كردند ولي حالا تعداد كمتر شده است مخصوصا پس از كرونا كه به نوعي همه‌چيز تعطيل شد. دختراني هم كه اين كار را انجام مي‌دهند چشمان‌شان پس از مدتي ضعيف مي‌شود و عينك مي‌زنند. اگر روزي چشم و دست آنها كار نكند از عروسك‌ها هم خبري نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون