• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۱ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5618 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۱ آبان

بازي اتواستاپ

محمد خيرآبادي

درست است كه اين روزها كمتر وقت و حوصله خواندن كتاب‌هاي چند جلدي و رمان‌هاي قطور را داريم و به همين دليل كتاب‌هاي خوب اين روزهاي ما كم‌حجم و كوتاهند اما اين موضوع از اهميت و اعتبار كتاب‌هايي كه عميق اما كوتاهند، كم‌ نمي‌كند. كتاب‌هايي كه با يك جمله ما را به فكر فرو مي‌برند و با يك پاراگراف ساعت‌ها درگيرمان مي‌كنند و با يك صفحه تحسين‌مان را بر مي‌انگيزند. «عشق‌هاي خنده‌دار» ميلان كوندرا چنين كتابي است. شامل چهار داستان كوتاه اما عميق. عميق به وسعت لايه‌هاي دروني روح و روان انسان. شايد اين تصور براي شما هم وجود داشته باشد كه براي رسيدن به چنين عمقي داستان كوتاه مجال زيادي‌ پيدا نمي‌كند و رمان‌ها، گاهي رمان‌هاي چند جلدي هم، به سختي مي‌توانند به عمق لايه‌هاي دروني انسان برسند. اعتراف مي‌كنم كه من هم اين‌طور فكر مي‌كردم اما «عشقهاي خنده‌دار» تصورم را تغيير داد. كوندرا در اين كتاب با داستان‌هايي حول محور عشق (اما عشق‌هايي نه لزوما محكم و مقدس) به عمق انسان شيرجه مي‌زند. جايي كه قابليت‌هاي رواني نهفته و پنهان انسان نمايان مي‌شود. ترحم، خشم، عشق، نفرت، شك، شرم، شادي، اضطراب، رنج و حسادت را مي‌توان به صورت عريان در شخصيت‌هاي داستان ديد و از اين ترسيد كه چگونه ما مي‌توانيم اين اندازه تاثيرپذير، احساساتي، قابل تغيير و در نوسان بين حالات مختلف روحي باشيم. از ميان داستان‌ها «بازي اتواستاپ» را بيشتر پسنديدم. داستان زوج جواني كه در شروع يك سفر تفريحي، بدون هماهنگي قبلي شروع مي‌كنند به نقش بازي كردن براي همديگر و اين بازي به ظاهر ساده آنها را به لايه‌هاي عميقي از خود و طرف مقابل‌شان مي‌رساند. مرد مي‌شود راننده‌اي كه مي‌خواهد زن را در كنار خيابان با حرف‌هايش بفريبد و رضايتش را براي سوار شدن به ماشين جلب كند. خصوصيت بازي اين است كه شما مي‌توانيد در آن آزادانه دست به كارهايي بزنيد و آخرش بگوييد: «فقط يك بازي است». درست مثل شوخي كه مرزهاي مبهم و رازآلودش آزادي ويژه‌اي نصيب ما مي‌كند. «دختر كه هميشه براي هر قدمي كه بر مي‌داشت از پيش معذب بود ناگهان راحتي و سبكي كاملي احساس كرد. زندگي بيگانه‌اي كه در آن پا گذاشته بود، زندگي‌‌اي فاقد شرم، فاقد خصوصيت‌هاي مربوط به زندگي، فاقد گذشته يا آينده و فارغ از قيدها بود... دختر در نقش مسافر مي‌توانست هر كاري بكند. همه‌چيز برايش مجاز بود. مي‌توانست هر آنچه دوست داشت بگويد، انجام بدهد و حس كند». پيشنهاد مي‌كنم داستان‌هاي خوب كتاب «عشق‌هاي خنده‌دار» را بخوانيد و ساعتي به پيچيدگي‌هاي دروني خود نزديك شويد و خود را بكاويد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها