• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5619 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۳ آبان

متهم 4 بار به جرم سرقت و زورگيري دستگير و راهي زندان شده بود

مردان پولدار، طعمه متهم

زن جوان، مردان را در خيابان يا شبكه‌هاي اجتماعي شناسايي و با نوشيدني مسموم، آنها را بيهوش و اموال‌شان را سرقت مي‌كرد

گروه حوادث

همه‌چيز از دعواي دو خواهر در خيابان شروع شد؛ وقتي دو خواهر در خيابان با يكديگر درگير شدند و كارشان به زد و خورد كشيد، ماموران پليس در محل درگيري حاضر شدند اما همين حضور آنها باعث شد اسرار يكي از خواهران كه مجرمي سابقه‌دار و تحت تعقيب بود فاش شود. چند ماه قبل پليس پايتخت در جريان سرقت‌هاي سريالي يك زن قرار گرفت كه مردان پولدار را طعمه‌ مي‌كرد... .

 

اظهارات يكي از شاكيان

يكي از مالباخته‌ها مهندس جواني بود كه به ماموران گفت: «تيرماه امسال سوار بر ماشينم در حال بازگشت از محل كار بودم كه در خيابان زني به نام شيما را ديدم. او را مي‌شناختم، چون قرار بود با يكي از دوستانم ازدواج كند اما اين وصلت به دليل اختلافاتي كه داشتند سر نگرفت.» او در ادامه اظهار كرد: «شيما منتظر ماشين بود و چون هوا تاريك بود، مقابلش توقف كردم و سوار شد. مي‌خواست به خانه‌اش برود اما در بين راه مدعي شد كه كليدش همراهش نيست و نمي‌تواند به خانه برود. من هم از سر دلسوزي او را به خانه‌ام دعوت كردم تا صبح روز بعد به سراغ كليدساز برود اما آن شب وقتي به خانه‌ام آمد، اصرار كرد كه خودش چاي درست كند و من بعد از نوشيدن چاي دچار سرگيجه شديد شدم و از هوش رفتم. وقتي چشمانم را باز كردم در بيمارستان بودم. خانواده‌ام كه ظاهرا نگران من شده بودند به خانه‌ام آمدند و مرا به بيمارستان رساندند. من ۳ روز در خانه بيهوش افتاده بودم و حتي سفر كاري‌ام به كشور آلمان را از دست داده بودم. از طرفي اگر خانواده‌ام كمي ديرتر به سراغم آمده بودند، حتما در خانه جانم را از دست داده بودم.»

شاكي گفت: «با اين حال وقتي به هوش آمدم و از بيمارستان مرخص شدم، فهميدم كه آن شب شيما با چاي مسموم، مرا بيهوش كرده و همه اموال قيمتي‌، پول و دلارهايم را سرقت كرده است. وقتي متوجه ماجرا شدم، به دنبال اين زن گشتم و با دوستم كه قرار بود با او ازدواج كند تماس گرفتم اما او هم گفت كه شيما با همين شگرد او را بيهوش كرده و همه اموالش را به سرقت برده است و او از خجالتش به كسي حرفي نزده است.»

پس از اظهارات اين دو شاكي، تعداد شاكيان اين پرونده افزايش يافت... .

 

سرقت‌هاي سريالي

تحقيقات كارآگاهان پليس زير نظر بازپرس دادسراي ويژه سرقت براي دستگيري زن سارق ادامه داشت. از سوي ديگر تعداد شاكيان در اين پرونده در حال افزايش بود و آن‌طور‌كه تحقيقات نشان مي‌داد شيما مردان جوان را در خيابان، يا شبكه‌هاي اجتماعي طعمه كرده و با نوشيدني مسموم، آنها را بيهوش و اموالشان را سرقت مي‌كرد.

 

كشف سرنخ از سوي ماموران

در حالي كه پليس پيگير اين پرونده و هنوز مخفيگاه اين زن شناسايي نشده بود ناگهان شهروندان با ۱۱۰ تماس گرفتند و گفتند كه دو زن در خيابان با يكديگر درگير شده و درحال زد و خورد هستند. ماموران راهي محل درگيري شدند اما به محض رسيدن به آنجا، يكي از زنان كه با ديگري درگير شده بود، به ماموران گفت: «اين زن را دستگير كنيد؛ او سارق سريالي است.»

زن ديگر با شنيدن اين جمله قصد فرار داشت كه ماموران او را دستگير كردند. او به اداره پليس منتقل و در آنجا معلوم شد كه او همان شيما، سارق تحت تعقيب است. او در بازجويي‌ها به سرقت از مردان به شيوه بيهوشي اعتراف كرد و تحقيقات از او ادامه دارد... .

 

متهم بيش از چهار بار دستگير

و زنداني شده است

شيما ۲۴ ساله است و با وجود سن كمش، چند سابقه جيب‌بري و سرقت دارد. او بيش از ۴ مرتبه دستگير و زنداني شده است. شيما مي‌گويد؛ آخرين بار خواهرش باعث دستگيري او شده است. شيما در مورد پرونده‌اش به سوالات زير پاسخ مي‌دهد.

 

سرقت‌ها را تنهايي انجام مي‌داديد؟

همه دزدي‌ها را تنهايي انجام دادم و هيچ همدستي نداشتم، اما همه اموال سرقتي از دستم رفت.

چرا؟

احتمال مي‌دهم خواهرم آنها را برداشته اما زير بار نمي‌رفت.

پس به همين دليل با او در خيابان درگير شده بوديد؟

بله. با او درگير شدم و گير افتادم. همه زحمت‌هايم در اين چند ماه به باد رفت! اين همه سرقت انجام دادم به خاطر هيچ.

بيشتر توضيح بدهيد.

خواهرم تنها كسي بود كه از سرقت‌هايم خبر داشت. چند وقت قبل تمام طلاهايي كه در دزدي‌هايم به دست آورده بودم را برداشتم و رفتم به يك طلافروشي در حاشيه تهران، اما مرد طلافروش به من شك كرد. حتي متوجه شدم كه به پليس زنگ زده كه من از ترسم آنجا را ترك كردم. پس از آن ديگر جرات نكردم دلارها را هم بفروشم. همه اموال سرقتي را داخل كيفي گذاشته و زير كاشي‌هاي بالكن خانه‌ام پنهان كردم. جايي كه عقل هيچ كس نمي‌رسيد. تصميم گرفتم دور سرقت را خط بكشم و چند ماهي صبر كنم، سپس طلا و دلارهاي سرقتي را بفروشم اما چند روز پيش متوجه شدم كيف طلاها سرقت شده است. كسي جز خواهرم شهره از جاي كيف خبر نداشت. من همه اسرارم را به او مي‌گفتم و فكر مي‌كنم روزي كه در خانه نبودم، با كليد به آنجا رفته و كيف طلا و دلارها را كه ارزش ميلياردي داشته دزديده است.

يعني علت درگيري در خيابان همين بود؟

رفتم به سراغش اما زير بار نمي‌رفت. آنقدر عصباني بودم كه در خيابان به او حمله كردم و درگير شديم. شاهدان هم به پليس زنگ زدند. وقتي ماموران رسيدند او فرياد كشيد كه من سارقم. در حالي كه مطمئنم همه اموال سرقتي را خودش برده است اما براي من فيلم بازي مي‌كند.

پرونده‌ات نشان مي‌دهد كه متاهلي، ممكن است همسرت طلاها را برداشته باشد؟

او از سرقت‌هايم بي‌اطلاع بود. نمي‌دانم شايد هم كار او باشد! الان كه فكر مي‌كنم، شايد او مكالمات من با خواهرم را شنيده و از ماجراي كيف طلاها و دلارها باخبر شده و آنها را برداشته است!

همسرت نمي‌دانست كه سرقت مي‌كنيد؟

نه خبر نداشت. حتي نمي‌دانست سابقه دارم. از پرونده قبلي به رد مال محكوم شده بودم و ناچار بودم پنهاني سرقت كنم تا پول جور كنم.

چرا با وجود سن كمي كه داريد، ۴ مرتبه زندان رفته‌ايد؟

من چند سال قبل با پسري آشنا شدم كه او مرا معتاد كرد. براي تامين مواد با او مي‌رفتيم سرقت. از جيب‌بري گرفته تا زورگيري. هر بار هم دستگير شدم و به زندان رفتم. اين‌بار تصميم گرفتم از مردان سرقت كنم چون احتمال مي‌دادم آنها از ترس آبروي‌شان شكايت نكنند اما در نهايت گير افتادم و حالا به‌شدت پشيمانم.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون