بخت و اقبال
حسن لطفي
مايك نيكولز يا درستتر بگويم ميشائل ايگور پشكوفسكي از بسياري جهات فيلمساز خاص و استثنايي است. البته اين خاص بودن به معناي يگانه بودن نيست. اولين فيلمش (چه كسي از ويرجينيا وولف ميترسد) بهترين فيلمش است. درست مثل اورسن ولز كه اولين فيلمش (همشهري كين) بهترين فيلم دوران فيلمسازيش به حساب ميآيد. البته ولز زماني كه همشهري كين را ساخت، جوانتر و بيستوششساله بود. مثل مايك نيكولز سابقه موفقي در تئاتر نداشت. مايك نيكولز وقتي فيلم اولش را ساخت سي و پنج ساله بود و پانزده سالي از ساخت همشهري كين ميگذشت. (وقتي اورسن ولز نابغه در سال 1941 فيلم همشهري كين را ساخت، مايك نيكولز 5 ساله بود) او كه از جواني و زير نظر لي استراسبرگ كار تئاتر را با تكيه بر بازيگري شروع كرده بود در زمان ساخت چه كسي از ويرجينيا وولف ميترسد، سابقه موفقي در هنر نمايش داشت. شايد همين تجربه هم باعث شد تا اولين فيلمش مبدل به فيلمي موفق و تاثيرگذار بشود. فيلم در سيونهمين دوره جايزه اسكار در 13 رشته نامزد شد و توانست اسكار بهترين بازيگر زن نقش اول (اليزابت تيلور) و دوم (سندي دنيس) فيلمبرداري، طراحي صحنه را به خود اختصاص دهد. مايك نيكولز اگر چه اسكار بهترين كارگرداني را دريافت نكرد و اين جايزه نصيب فرد زينه مان به خاطر فيلم مردي براي تمام فصول شد، يكسال بعد با دريافت جايزه در اين بخش (به خاطر فيلم فارغالتحصيل) ثابت كرد كارگردان خوبي است و خوب در آمدن فيلم اولش اتفاقي نبوده است. تجربهاش در تئاتر نه تنها او را به ساخت فيلمهاي متمايل به شمايلي تئاتري نكرده بود، بلكه نمايشهايي كه توسط او براي اقتباس انتخاب شده (چه كسي از ويرجينيا وولف ميترسد، پابرهنه در پارك و...) هنگام تبديل به فيلم ساختاري كاملا سينمايي پيدا كردهاند. اين ويژگي خصوصيت ديگري براي مايك نيكولز است. موفقيتش در عين حال كه در سرزمين امريكا مهاجري از طبقات پايين و فقير بود از او فيلمساز متفاوت ديگري ساخته است. البته ليست فيلمسازان موفق مهاجر در امريكا بلندبالاست و در اين ويژگي مايك نيكولز همتايان بسياري دارد. تنوع آثار، دلبستگي به اقتباس، مهارت در هدايت درست بازيگران به نحوي كه بهترين بازيهاي بازيگران بسياري در فيلمهاي او باشد (ريچارد برتون، داستين هافمن، جك نيكلسون، ميشل فايفر، مريل استريپ، ايزابت تيلور و...) و وجود طنزي ظريف و كمرنگ در فيلمها از ديگر ويژگيهاي آثار اين فيلمساز است .بدون شك اين ويژگي و موفقيتها ربط كاملي به بخت و اقبال ندارد. (منظورم از بخت و اقبال فيلمي به همين عنوان از مايك نيكولز نيست). دليل اصلياش را بايد در نوع نگاه فيلمسازي دانست كه در ماه تولد و وفاتش نوامبر است. نوع نگاهي كه بيشك از دل مهاجرت، زندگي فقيرانه، آشنايي با استراسبرگ، دوران به صحنه بردن نمايشهاي مهم و... بيرون آمده است.