متهم منكر قتل شد
پدر مقتول مدعي شد متهم به عمد پسرش را كشته است
چون مدتي بود با او اختلاف داشت
پسري كه متهم است دوستش را به خاطر عشق به دختري كشته است، در دادگاه قتل را انكار و مرگ مقتول را يك اتفاق توصيف كرد. اين پسر جوان متهم است دو سال قبل در يوسفآباد با پرايدش از پشت به موتور دوستش كوبيده و او را به قتل رسانده است. وقتي تصادف در خيابان يوسفآباد كه به ماموران گزارش شد آنها به محل رفتند و فرد مصدوم را به بيمارستان منتقل كردند. ساعاتي بعد پسر موتورسوار كه مهرداد نام داشت، جان سپرد و راننده پرايد به نام پرهام بازداشت شد. بررسيها نشان داد پرهام و مهرداد باهم دوست بودند اما پدر مهرداد مدعي شد پرهام به عمد پسرش را كشته است، چون مدتي بود با او اختلاف داشت.
پدر مهرداد گفت: «من در بازار مغازه پارچهفروشي دارم. پسرم با من كار ميكرد و پرهام هم با پسرم دوست بود و به مغازه من رفت و آمد ميكرد. مدتي بود كه دختري در مغازهام مشغول به كار شده بود. من متوجه شدم پرهام با او رابطه عاشقانه دارد. دختر را اخراج كردم و به پرهام هم گفتم ديگر به محل كارم نيايد. پسرم از رفتار پرهام خيلي ناراحت شده بود. براي همين دوستياش را با او كمرنگ كرد و بعد هم خانه مشتركشان را تحويل داد. پرهام چندين بار پسرم را تهديد كرده بود و در نهايت هم او را كشت.»
پرهام اين ادعا را رد كرد و مدعي شد قتلي مرتكب نشده است. سرانجام كيفرخواست عليه متهم صادر و پرونده براي رسيدگي به شعبه 5 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد.
جلسه دادگاه
در جلسه رسيدگي ابتدا نماينده دادستان كيفرخواست را خواند و سپس اولياي دم در جايگاه حاضر و خواستار صدور حكم قصاص شدند.
پدر مهرداد در دادگاه گفت: «پرهام بارها پسرم را تهديد كرد و همان روز كه دختر فروشنده را از مغازه بيرون كردم گفت تلافي ميكند. بعد هم پسرم را كشت.»
وقتي نوبت به پرهام رسيد، بار ديگر اتهام را رد كرد و گفت: «مهرداد مدتي بود كه خانه اجاره كرده و آخر هفته را در خانه خودش ميگذراند. من هم در آن خانه شريك بودم و با هم اجاره را ميداديم و كمي هم وسيله داشتم. چند ماهي بود كه خيلي كار ميكردم و فرصت اينكه به آن خانه بروم را نداشتم. مهرداد به من پيام داد كه خانه را تحويل داده و از من خواست وسايلم را ببرم. من هم رفتم كه وسايلم را بردارم. وسايل مهرداد زياد بود. به من گفت چند تكه از وسايل را در ماشينم بگذارم. من هم قبول كردم. وقتي داشتيم از خيابان يوسفآباد كه شيب زيادي دارد به پايين ميآمديم من نتوانستم ماشين را كنترل كنم. ماشين به موتور مهرداد برخورد كرد و باعث شد او زمين بيفتد و فوت كند.»
متهم در ادامه گفت: «بعد از اينكه آن دختر از مغازه اخراج شد من هم ارتباطي با او نداشتم و دوستي من و مهرداد خيلي قويتر از اين حرفها بود.»
سپس ادامه رسيدگي به پرونده به بعد موكول شد تا كارشناسان درباره تصادف اظهارنظر كنند.
در جلسه دوم پدر مهرداد ابعاد جديدي از اين اختلاف را توضيح داد و گفت: «بعد از اينكه من دختر جوان را از مغازه اخراج كردم مادر پرهام به مغازه آمد و گفت پسرش ميخواهد با آن دختر ازدواج كند. مهرداد به اين زن گفت آن دختر نميتواند عروس مناسبي براي شما باشد و گفت او رفتار درستي ندارد و چون دوست پرهام است اين حرفها را ميزند. بعد از آن بود كه پرهام مرتب پيام براي مهرداد ميفرستاد و او را تهديد به مرگ ميكرد. او دروغ ميگويد كه همهچيز تصادف بود.»
پرهام در دفاع از خود گفت: «من و مهرداد آنقدر باهم صميمي و رفيق بوديم كه همخانه شده بوديم. انگيزهاي براي قتل دوستم نداشتم و مرگ او ناخواسته رخ داد. براي اينكه در سراشيبي خيابان يوسفآباد با يك سمند برخورد نكنم به سمت چپ پيچيدم و با موتور مهرداد برخورد كردم. هرگز راضي به مرگ دوستم نبودم و او در تصادف رانندگي غيرعمدي كشته شد.»
در اين ميان پدر قرباني برخاست و گفت: «متهم و پسرم با يكديگر اختلاف حساب مالي هم داشتند. به همين خاطر متهم كينه پسرم را به دل گرفته بود و او را كشت. حالا هم قصد دارد با دروغگويي قتل را غيرعمدي نشان دهد.» در پايان هيات قضات براي تصميمگيري وارد شور شدند.