سه ويژگي چين را فراموش نكنيد
عباس عبدي
تا آنجا كه به ياد دارم حدود نيم قرن پيش يكي از دانشمندان غربي گفته بود، معجزه مهم جهان اين است كه دولت چين (منظورش زمان مائو بود) توانسته يك ميليارد نفر جمعيت اين كشور را زنده نگه دارد و اجازه ندهد كه از گرسنگي بميرند. درباره واقعيت آن زمان چين اطلاعات دقيقي در دست نبود يا من ندارم ولي اگر آن فرد زنده باشد، نميدانم پيشرفت چين در ۴۵ سال اخير را چگونه وصف ميكند؟ آن معجزه در مقايسه با تحولات ۴۵ سال اخير چيزي در حد شعبدهبازي در برابر معجزه واقعي است. اكنون اتفاق نظر نسبي است كه چين به زودي از نظر توان توليد اقتصادي در جهان اول خواهد شد. چين نشان داده است كه در مورد مسائل اصلي خود چون هنگكنگ و ماكائو و چين تايپه و نيز حاكميت بر درياهاي خود كوتاه نميآيد. جالبتر از همه طرحهاي جهاني اقتصادي از جمله جاده ابريشم را در دست دارد. يا در حوزه نفوذ اقتصادي و صادرات حرف اول را ميزند. در حوزه فناوري فضايي و ديجيتال پيشرفتهاي چشمگيري داشته است. سياستهاي منطقهاي و جهاني بلندپروازانهاي را در دستور كار دارد و ما شاهد حضور موثر چين در منطقه اطراف خودمان هستيم. از سوي امريكا نيز كم تهديد نشده است، آنان خيلي صريح از استقلال چينتايپه دفاع ميكنند در حالي كه اينها هر دو يك سرزمين هستند و مساله ارضي فارغ از ماهيت نظامهاي حاكم است. عليه رييسجمهور چين خيلي مينويسند و سياستهاي تبليغي تندي عليه چين و مسائل حقوق بشري آن دارند. هر چند پس از حمايتهاي اخير غرب از اسراييل معلوم نيست كه از اين پس، چنين مواضعي رنگ و بويي داشته باشد زيرا بيش از پيش نشان داده شد كه مواضع حقوقبشري غربيها اصيل نيست و پوششي تاكتيكي براي سياست است. بهرغم همه اينها خوب است كه سخنان متواضعانه رييسجمهور چين را در سفر اخيرش به ايالات متحده و ديدار با جو بايدن مرور كنيم تا درك بهتري از معناي ادبيات سياسي و ديپلماتيك به دست آوريم. شيپنگ رييسجمهور چين گفت: «ما بزرگترين كشور در حال توسعه جهان و ايالات متحده بزرگترين كشور توسعه يافته جهان است. ما بايد در كنار هم باشيم. چين آماده است كه شريك و دوست ايالات متحده باشد . اصول اساسي ما در اداره روابطمان با ايالات متحده عبارت است از احترام متقابل، همزيستي مسالمتآميز و همكاري برد- برد. ما هرگز عليه ايالات متحده شرطبندي نکرده و در امور داخلي او دخالت نميكنيم .
چين هرگز قصد چالش و از پاي انداختن امريكا را نخواهد داشت و بالعكس از امريكاي مطمئن، باز، روبه رشد و خوشبخت خوشحال خواهد شد. همينطور هم ايالات متحده نبايد عليه چين شرطبندي يا در امور داخلي چين دخالت كند. چين به هر سطح از توسعه برسد هرگز به دنبال هژموني و گسترش سلطه نخواهد بود و هرگز درصدد تحميل اراده خود به ديگران برنخواهد آمد. چين به دنبال ايجاد قلمروی نفوذ نخواهد بود و در هيج جنگي چه سرد و چه گرم شركت نخواهد كرد.»
شايد افراد سادهانگار گمان كنند كه اين سخنان نشانه خودتحقيري يا خودباختگي است. بهطور قطع مسوولان ايالات متحده چنين باوري نخواهند داشت. آنان بر طبق سياست كلان خود، چين را رقيب و خطر اصلي عليه هژموني و فرادستي خود ميدانند و اين را چينيها هم بهخوبي ميدانند، پس اين سخنان متواضعانه براي چيست؟ در درجه اول بخشي از آن، حقيقتي است كه نه ميتوانند و نه درست است كه پنهانش كرده يا ناديده بگيرند. اين حقيقت كه هنوز فاصله عميقي ميان ايالات متحده و چين وجود دارد. بخش مهمتر اين سخنان، خنثي كردن بزرگنماييهاي ايالات متحده در دشمنسازي از چين است. فرض كنيم كه چين با ادبياتي تهاجمي و خشن پاسخ اقدامات و حتي تحقيرهاي امريكاييها را ميداد، چه نتيجهاي به دست ميآورد كه اكنون نياورده است؟ جز اينكه در بازي آنها ميافتاد و در بزرگنمايي خطر و قدرت خود به سود آنان نقش بازي ميكرد هيچ دستاورد ديگري نداشت. اين زبان ديپلماتيك است كه گرچه محدوديتهاي خود را دارد ولي كاربرد آن در عرصه سياسي بسيار موثرتر از زبان تهديد و زور است. منظور اين نيست كه در هر شرايطي زيان تهديد و زور را به كلي بايد كنار گذاشت، زيرا مواردي پيش ميآيد كه كاربرد چنين زباني ضرورت دارد كه بهطور طبيعي و بر حسب مورد، چينيها هم از آن استفاده ميكنند، ولي وجه غالب زبان ديپلماتيك زور و تهديد نيست. اتفاقا يكي از جاهايي كه كاربرد افراطي اين زبان نتيجه منفي دارد از سوي ايالات متحده است. اميدواريم اگر كساني در ايران ميخواهند يا مدعي اين هستند كه راه چين را انتخاب ميكنند، سه چيز را فراموش نكنند. اول سياستهاي كارآمد و علمي آنها براي توسعه اقتصادي و اجراي خوب آن سياستها. دوم زبان ديپلماتيك و سازنده آنها و سوم پايداري و صبر كنفسيوسي در تامين منافع ملي و كوتاه نيامدن از آن.