اين؛ اصولگرايي نيست!
روحالله جمعهاي
انقلاب اسلامي ايران در عين وحدت در راهبرد قائل به تكثر در نظرات و ديدگاهها بود و در عرصه سياسي نيز از همان ابتدا شاهد حضور قوي و پرتلاش دو جريان انقلابي براي ايجاد ساختار حكمراني در كشور بوديم. دو جرياني كه از ابتدا با عناوين چپ و راست يا روحانيون و روحانيت نام گرفته و امروزه عمدتا با عنوان اصلاحطلب و اصولگرا شناخته ميشوند در سه دهه ابتدايي انقلاب موفق به نهادسازي جمهوري اسلامي در تمام اركان شدند.
از ابتداي دهه هفتاد رقابت ميان دو جريان شكلي عيانتر و كمي حادتر به خود گرفت كه اوج اين رقابتها در انتخابات رياستجمهوري سال 1376 با پيروزي غافلگيركننده اما قاطع جريان اصلاحطلب بود كه اين پيروزي 8 سال با حاكميت مطلق در دوره ششم مجلس شوراي اسلامي تكميل و ادامه يافت. بنيانگذار جمهوري اسلامي و رهبر انقلاب بارها بر وجود سلايق و ديدگاههاي مختلف سياسي در كشور به ويژه رسميت دادن به فعاليت دو جريان مذكور تاكيد داشتهاند و ترديدي نيست ضامن بقا و استحكام نظام مردمسالاري ديني حضور همه ديدگاهها و نظرات و رسميت و اعتنابخشي به تمامي برنامههاي حكمراني مردمسالارانه است. اما به واقع آنچه اين روزها از اصولگرايي نام برده ميشود و عملكرد جرياني تماميتخواه با عنوان جريان خالصساز كه راهبرد مردمسالاري ديني و جمهوري اسلامي را به حاكميت يكدست و مطلقه جرياني و باندي تقليل داده و تحريف كردهاند را به جريان اصولگرا ربط داده و اين جريان را ميراثدار اصولگرايي ميدانند به نظر اشتباهي فاحش است كه ميتواند در تحليلهاي سياسي و تاريخي منجر به بروز انحراف در واقعيات شود. جريان اصيل اصولگرايي قائل به حفظ ارزشهاي اوليه انقلاب اسلامي اعم از استقلال، آزادي، نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي است و به هيچ عنوان سنخيتي با اقتدارگرايي جرياني و تماميتخواهي باندي ندارد. جريان اصولگرا در عين رقابت سالم با جريان اصلاحطلب، حذف يك جريان با اصالت انقلابي و تاريخي را برنميتابد و اساسا آن را منطبق بر اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي نميداند. مصاديق بارز و عيني اين جريان را ميتوان مشي و عملكرد مرحوم عسگراولادي دانست كه تا آخرين لحظات عمر خود بارها و بارها با شخصيتهاي بارز جريان اصلاحطلب به ويژه مهندس بهزاد نبوي نشست و مذاكرات
در راستاي تعاملات بين جرياني داشتهاند يا منش و رفتار آقاي ناطق نوري كه نه تنها در سوم خرداد 1376 نامه تبريك به رقيب خود نوشت بلكه تا الان نيز تعاملات دوستانه و مناسب با آقاي سيدمحمد خاتمي را حفظ كرده است. جريان اصولگرا با آنچه امروز جريان انقلابي يا سوپرانقلابي و... خوانده ميشود سنخيت ماهيتي و ذاتي ندارد و براساس آموزههاي انقلابي خود معتقد است هر آنچه به اركان اساسي و بنيادين انقلاب اسلامي از جمله مشاركت گسترده مردم در تعيين سرنوشتشان، آزاديهاي اجتماعي در چارچوب هنجارهاي اجتماعي، تعاملات سازنده بينالمللي با حفظ قاعده نفي سبيل شرق و غرب، تلاش براي توسعه متوازن، همهجانبه، عدم تبعيض، برقراري عدالت و... آسيب بزند نه تنها اصولگرايي نيست بلكه مصداق بارز نفوذ و اقدامات ضدانقلابي است. جريان اصولگراي اصيل و انقلابي واقعي معتقد است همانگونه كه تندروي و افراطگرايي در جريان اصلاحطلب منجر به براندازي ميشود، هرگونه تماميتخواهي و خالصسازي در جريان اصولگرايي هم از ديگر شقوق براندازي هويتي انقلاب اسلامي است و هيچ كدام از موارد فوق در مدار بازيگري دو جريان اصلاحطلب و اصولگرا جايي ندارند.