كيسينجر؛ ديپلماتي در سايه
ايوان اسنوس
هنري كيسينجر به عنوان معمار روابط چين و ايالات متحده، در سالهاي اخير شاهد بود كه برخلاف آرمان او، ايالات متحده از هدفش در روابط با چين دور ميشود.
در بهار سال 1969، اندكي پس از رسيدن ريچارد نيكسون به كاخ سفيد، او با مشاور امنيت ملي تازه منصوب شده خود هنري كيسينجر، يك زلزله ژئوپليتيكي را طراحي كردند. دو دهه پس از انقلاب كمونيستي در چين، پكن و واشنگتن هيچگونه روابط رسمي با هم نداشتند. باوجود اينكه ريچارد نيكسون يك ضدكمونيست تمامعيار بود، ميخواست براي كشاندنِ چينيها از انزواي ديپلماتيك به سيستم جهاني، راهي پيدا كند. هنري كيسينجر در مورد انگيزه چنين رويكردي گفت: ما نميخواستيم كه اتحاد جماهير شوروي تنها سخنگوي جهان كمونيستي باشد، چين بايد با شوروي بازي ميكرد تا در جهان كمونيستي شكاف ايجاد ميشد.
در ابتدا، ريچارد نيكسون و هنري كيسينجر همنظر نبودند. در جريان انتخابات مقدماتي 1968، كيسينجر، نيكسون را خطرناكترين مرد حال حاضر امريكا ميدانست. اما پس از انتخابات، مقام و جاهطلبي كيسينجر، او را به متحد نزديك نيكسون مبدل كرد؛ در حقيقت اين خود آغاز ماموريتهاي مخفيانه او بود.
در مراسم تشييع جنازه شارل دوگل 1970، نيكسون سفير چين را در كاخ اليزه ديد و كيسينجر را وادار كرد كه اگر براي يك دقيقه سفير چين را تنها پيدا كرد، به او بگويد كه ميخواهيم صحبت كنيم. اما سفير هرگز تنها نبود. بعدا، نيكسون و كيسينجر سعي كردند از طريق لهستان ارتباط برقرار كنند. سفير امريكا در لهستان، به بهانه حضور در يك نمايشگاه مد در سفارت يوگسلاوي در ورشو، ناگهان به سمت همتاي چيني خود پيش رفت. كيسينجر يادآور شد: «او فرار كرد و سفير ما به دنبال او دويد و اين درخواست را در نهايت به او داد.»
بعدا، دو طرف از طريق پاكستان محرمانه پيام رد و بدل ميكردند. پيامهاي چين بيشتر دستنويس بود، كيسينجر ميگويد جوابهاي ما نيز بدون نشان به چين ارسال ميشد كه به آساني قابل شناسايي نباشد. كيسينجر حتي در ميان همكارانش به اندازهاي مرموز و رازدار متعصب بود كه بعدها رييس ستاد مشترك نيروهاي مسلح ارتش امريكا، يك مامور را براي جاسوسي به دفتر او فرستاد.
در جولاي 1971، هنري كيسينجر به كمك نظامي پاكستان مخفيانه به چين سفر كرد، اين پيشرفت با يك معامله شرمآور همراه بود: نيكسون و كيسينجر براي حفظ محرميت اين سفر، از كشتار سيصد هزار بنگالي به دليل هندو بودن و از جابهجايي ده ميليون انسان در پاكستان شرقي «بنگلادش كنوني» چشمپوشي كردند. پس از اين سفر، كيسينجر در نشستي در كاخ سفيد اعلام كرد كه موفقيت سفر مخفيانه خود را مديون آقا محمدخان يحيي، رييسجمهور پاكستان است.
اما در سالهاي اخير چشمانداز گشايش روابط با چين، در مجالس سياسي امريكا مورد بازنگري قرار گرفت. اكثر جمهوريخواهان و دموكراتها، گشايش روابط با چين را در سال 1969، يك رويكرد ضعيف و معامله توخالي ميدانند كه به نفع شركتهاي امريكايي بود و منجر به ركورد دستمزد كارگران در اين كشور شد. به باور آنان، اين گشايش چين را قوي ساخت، نه آزاد. چين، بهطور فزايندهاي نسبت به دخالت امريكا در شرق آسيا بياعتماد شده است. در اواخر، هنري كيسينجر ميگفت: نگران تكرار جنگ جهاني اول است.
هنري كيسينجر حتي پس از يك قرن زندگي، به نظر ميرسيد كه او از نقش يك دولتمرد و ديپلمات در سايه لذت ميبرد. در ماه جولاي همين سال، هنگامي كه كيسينجر براي آخرين بار از چين ديدن ميكرد، شي جين پينگ، رهبر چين، او را به عنوان «دوست قديمي مردم چين» تقدير كرد و زمينه ملاقاتش را با لي شانگفو، وزير دفاع چين فراهم ساخت. اين ملاقات در حالي صورت ميگرفت كه شانگفو تحت تحريمهاي ايالات متحد قرار دارد و ميتوانست خشم دولت بايدن را به همراه داشته باشد.
در هشت سال متلاطم به عنوان مشاور امنيت ملي، از 1969 تا 1975 و به عنوان وزير امور خارجه از 1973 تا 1977، هنري كيسينجر يك ديپلماسي دشوار و طاقتفرسا را دنبال ميكرد: از تنشزدايي با اتحاد جماهير شوروي تا بيرون كشيدن نيروهاي ايالات متحده از جنگ ويتنام و بر قراري صلح ميان اسراييل و همسايگان عربش در خاورميانه. در امريكاي لاتين، اسناد فراواني وجود دارد كه نشان ميدهد هنري كيسينجر طراح سرنگوني و كودتا عليه سالوادور آلنده، رييسجمهور سوسيالیست و منتخب جمهوري دموكراتيك شيلي بود. همچنين كيسينجر متهم است كه با نقض قوانين بينالمللي با صدور مجوز بمباران مخفيانه كامبوج، سعي كرد تا ويتكنگها را در اين منطقه نابود سازد.
در سال 1973، هنري كيسينجر به دليل نقشش در ميانجيگري آتشبس با ويتنام شمالي، جايزه صلح نوبل را دريافت كرد، دو عضو كميته نوبل در اعتراض به اين طنز تلخ سياسي از سمت خود استعفا دادند؛ اين در حالي بود كه او پيشنهادهاي قبلي براي تامين صلح در اين منطقه را رد كرده بود. كيسينجر تنها توانسته بود كه خروج امن امريكا از اين منطقه را ترتيب بدهد، اما جنگ براي ويتناميها كماكان ادامه داشت. گيدئون رز، سردبير سابق فارن افرز، پس از هري ترومن، دين آچسون و جورج مارشال؛ سهگانه ريچارد نيكسون، جرالد فورد و هنري كيسينجر را پايهگذاران نظم جهاني پس از جنگ ميداند. رز تاكيد ميكند كه كارنامه هنري كيسينجر به عنوان يك واقعگرا و حضور و پادرميانيهاي دشوار او در مناطق بحراني جهان، با تمام نقاط منفياش براي نسلهاي آينده استثنايي و تاثيربرانگيز خواهد بود.نيويوركر