كار تيمي
حسن لطفي
اين فكر و باور كه ما ايرانيها كار جمعي بلد نيستيم و نميتوانيم كنار هم بنشينيم و به نتيجه درستي برسيم باعث شده بود تا من هم كنار كساني باشم كه مدام داد ميزنند ما فقط در ورزشها و حركتهاي فردي موفقيم! اما با بودن در اردوي فيلمنامهنويسي همدان اين باور و نگاهم ترك برداشت. در كنار فيلمنامهنويسان جواني كه قرار بود فيلمنامه گروهي بنويسند، دانستم ميشود. خوب هم ميشود. در اين مورد خاص اولش هر كس سعي ميكرد خودش و ايدههايش را به كرسي بنشاند، اما كمكم كه به هم نزديك شدند، ماجرا فرق كرد. حالا ديگر نظرات مخالف با درك بهتري كنار هم مطرح ميشد. درست هم مطرح ميشد، چراكه ايدههاي متفاوت ميتواند غناي اثر را بيشتر كند. اين اردو و نوشتن فيلمنامه جمعي يك استثنا نيست. ميتواند قاعده باشد. قاعدهاي كه بخشي از باورهاي غلط را بروبد و ببرد. آن وقت فيلمنامهنويسي گروهي فقط مختص به اين اردو و فيلمنامهنويسان جوان نباشد. اتفاقي باشد كه ضعف فيلمنامه را در سينماي ايران كمرنگ كند. از اين مورد خاص گذشته به اين اعتقاد برسيم كه در دنياهاي مختلف سياسي و فرهنگي و اجتماعي و... ميتوانيم، ديدگاههاي غيرهمسان و ناهماهنگ را كنار هم بنشانيم. بحث و گفتوگو را چاشنياش كنيم. تحمل را ضميمهاش كنيم و به نتيجه خوبي برسانيمش. ميدانيم اين باور و آرزو كمي ذهني و فضايي است. بيشتر به رويا و خيال ميماند. اما در تاريخ زندگي اجتماعي روياهاي زيادي است كه تحقق پيدا كرده است. زمانبر است. اما ناممكن نيست. ميشود. خوب هم ميشود. اگر گسترده هم نشود در فضاهاي هنري، ورزشي ميتوان به نتيجه رساندش. ميتوان فيلمنامهنويسي گروهي را گستردهتر دنبال كرد. ميشود... مهم اين است كه بدانيم كنار ديگران نشستن و با آنها به نتايج مشترك رسيدن اتفاق درست و خوبي است.