• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۷ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5651 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۰ آذر

تاريخدانان عزلت گزيده

مهرانه بهرامي

اوضاع سياسي و اجتماعي كنوني ايران به دلايل متعدد و قابل بحث آبستن حوادث بسيار است و در اين شرايط بيش از هر وقت ديگري طبقه اليت به دنبال راه‌حلي براي برون‌رفت از بن‌بست‌ها و يافتن مسيري حتي‌الامكان ساده‌تر براي عبور از اين گذرگاه تاريخي است. مخاطبان مشتاقِ دانستن و تريبون‌هاي داغ بيش از هر زمان ديگر به چشم مي‌خورد و شبكه‌هاي اجتماعي نيز دسترسي به اين گفت‌وگو‌ها را سريع‌تر و آسان‌تر كرده است. در بازار داغ گفت‌وگو و تحليل گذشته و شرايط موجود و يافتن راه‌حل براي آينده، ارجاع به تاريخ يكي از شايع‌ترين راه‌هايي است كه اهل سخن به آن متوسل شده و در پي جستن پاسخ‌هاي از پيش تعيين شده و همسو با ايده‌هاي خود از انبار پر از اسناد و نوشته‌هاي تاريخي هستند. هر جا كه براي اثبات نظريه‌هاي‌شان به بن‌بست مي‌خوردند، چنگ در تاريكخانه تاريخ انداخته و آنچه با فرضيات‌شان سازگار مي‌يابند را بيرون كشيده و به هم مي‌چسبانند و به خورد مخاطب تشنه براي فهم گذشته و شرايط موجود و يافتن مسير درست براي گذار مي‌دهند. هر كسي اندك اطلاعي از تاريخ داشته باشد، صاحب‌نظر است جز اساتيد و دانشجويان تاريخ كه در انزوا و سكوت به‌ سر مي‌برند. 
ابدا بر آن نيستم كه بگويم تاريخ ملك طلق كساني است كه رشته تاريخ را به صورت آكادميك خوانده‌اند و ديگران حق اظهارنظر ندارند، اتفاقا اينكه به خصوص در اين بزنگاه تاريخي، تاريخ بيش از فيزيك و شيمي و رياضي و جغرافي و... مورد توجه عموم است، باعث خرسندي‌ و مباهات اهل تاريخ است.  تقريبا در تمام سخنراني‌هايي كه از بزرگان و اساتيد سرآمد جامعه‌شناسي، اقتصاد، علوم سياسي و رشته‌هاي ديگر علوم انساني شنيده‌ام تاكيد فراوان‌شان بر خواندن و فهم تاريخ براي تحليل درست رخدادها برايم جالب بود. ولي وقتي به سخنان‌شان گوش مي‌دهم، متوجه مي‌شوم آنچنان اطلاعي از تاريخ كشور خود ندارند. براي مثال استاد بزرگواري كه بسيار هم در حوزه پژوهشي خودشان قبول‌شان دارم، داد از استبداد عصر ناصري برمي‌آورد كه پادشاه متوهمي كه خود را ظل‌الله و سايه خدا روي زمين مي‌دانست، اميركبير توانسته بود عايدي اين پادشاه مستبد و خودكامه را ۸۵درصد كاهش دهد. همين يك جمله دو ايراد بزرگ در خود جاي داده است؛ نخست اينكه عنوان ظل‌الله برساخته خود شاه نبود كه به توهم يا حقيقت بر خود نهاده باشد. اين عنوان پيشينه‌اي به درازاي تاريخ ايران قبل از اسلام و بعد از اسلام دارد. در ايران قبل از اسلام باور بر اين بود كه شاه به واسطه فرّه ايزدي و التفاوت ويژه اهورامزدا به سلطنت رسيده است. اين باور در ايران بعد از حمله اعراب نيز تداوم يافت و به شكلي ديگر مسيري تاريخي را تا دوران معاصر پيمود. ناصرالدين شاه پنجاه سال سلطنت كرد و با قبول تمام معايب و ايرادات دوران طولاني‌مدت سلطنت وي، پدر ملت خطاب مي‌شد و بعد از كشته ‌شدنش به دست ميرزا رضاي‌ كرماني ملت ايران به واقع احساس يتيمي كرد. چهل روز عزاي عمومي گرفته شد و مردم از سراسر ايران با پاي پياده خود را براي مراسم چهلم به دارالحكومه تهران رساندند. برخلاف ميل بسياري بايد بگويم اين ارادت نه صوري بود و نه زوري، بلكه ارادتي قلبي بود.
و ايراد دوم؛ اگر شاه خودكامه بود اميركبير چطور جرات داشت ۸۵درصد عايدي‌اش را كاهش دهد؟ ناصرالدين شاه به گمان من آغازگر راه پر پيچ و خم دموكراسي در ايران است. اولين شاهي است كه بعد از سفر به اروپا و آگاه شدن از سيستم‌هاي حكومتي نوينِ عالم به اختيار خود در اوج قدرت و محبوبيت شش وزارتخانه تشكيل داد و قدرت خود را به هيات وزرا تفويض كرد. تحديد قدرت شاه از اين نقطه تاريخي آغاز و در ادامه به مشروطه‌خواهي منجر شد. اين تصميم در تاريخ معاصر ايران داراي اهميتي فوق‌العاده است. 
فهم تحولات فكري دوره قاجار و مشروطه براي درك تاريخ معاصر ايران بي‌اندازه مهم است و تا سير اصلاحات به درستي فهم نشود، نمي‌توان براي شناخت حال نسخه تجويز كرد. تابستان امسال نيز طبق عادت سال‌هاي اخير بازار نشست‌هاي متعدد حقيقي و مجازي در باب كودتاي ۲۸ مرداد داغ بود و دعوا بر سر اينكه كودتا بود يا نبود و علل و پيامدهاي آن موضوع سخنراني‌ها، مجادلات و مناظرات متعدد بود. صاحب‌نظران از حوزه‌هاي مختلف به مجادله و مناظره نشستند و از اسناد تاريخي هر چيزي كه مويد حرف‌شان بود روي ميز جلوي طرف مقابل مي‌كوبيدند، ولي متاسفانه طبق معمول خبري از اساتيد تاريخ نبود. قطعا ريشه‌يابي عزلت‌گزيني اساتيد و دانشجويان رشته تاريخ بسيار پيچيده است ولي بدون شك يكي از ريشه‌هاي اين خودحقيرپنداري و عدم اعتماد به نفس براي شركت در مناظرات و مباحث اجتماعي نشأت گرفته از سيستم آموزش و پرورش و آموزش عالي است. لحاظ كردن سلسله مراتب و قائل شدن امتياز ويژه به برخي رشته‌ها و عدم توجه به علوم انساني و خصوصا تاريخ و جهت‌دهي نخبگان به رشته‌هايي جز علوم انساني فرآيند معيوبي است كه بدبختانه سال‌هاست با جديت تمام اجرا مي‌شود. به‌واسطه جداول امتياز‌بندي كه دانش‌آموزان را به نخبه، متوسط و ضعيف تقسيم كرده و گروه اولي و دومي را به سمت رشته‌هاي تجربي و رياضي و دانش‌آموزان ضعيف را به اجبار سر كلاس‌هاي رشته انساني و فني و حرفه‌اي مي‌نشاند، دانش‌آموزان عمدتا بي‌انگيزه، سرخورده و خودكم‌بين بار مي‌آيند. نسلي كه با اين سيستم پرورده شده هيچ علاقه‌اي به شركت در بحث، مجادله، پژوهش و فعاليت در عرصه‌هاي فكري اجتماعي ندارد. بي‌اهميت جلوه دادن علوم انساني و به كنار انداختن پژوهشگران و دانشجويان و اساتيد اين حوزه به هر دليلي اعم از ايدئولوژيك يا سياسي و غيره باشد بدون شك در درازمدت آسيب‌هاي جدي در حوزه اجتماعي و فرهنگي و سياسي در پي خواهد داشت. دانش‌آموخته تاريخ

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون