• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5651 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۰ آذر

ماجراي قتل در بزرگراه صياد شيرازي

راننده‌اي كه با انگيزه سرقت طلاهاي يك زن، او را به قتل رسانده بود، در حالي در يك قدمي قصاص قرار گرفته است كه خانواده مقتول براي بخشش او شرط عجيبي تعيين كردند.
چهارم مرداد سال ۹۸ جسد زني در بزرگراه شهيد صياد شيرازي كشف و تحقيقات براي شناسايي و دستگيري عامل جنايت آغاز شد. اين زن بر اثر اصابت ضربات سنگ به سرش به قتل رسيده بود و آثار ضرب و جرح روي دستانش نشان مي‌داد كه با قاتل درگير شده و تلاش كرده بود از خودش دفاع كند. او لباس بيرون به تن داشت، اما هيچ مدارك شناسايي‌اي همراهش نبود. با اين حال در بررسي پرونده افراد گمشده هويت او شناسايي شد. به گفته شوهرش، مقتول براي سپردن طلاهايش به بانك از خانه خارج شده، اما ديگر برنگشته بود.
بررسي‌ها نشان مي‌داد كه مقتول روز حادثه براي رفتن به بانك سوار بر يك تاكسي شده و حتي دوربين‌هاي مداربسته نيز شماره خودرو را ثبت كرده بودند. همين سرنخ به بازداشت راننده تاكسي منجر شد. او كه با توجه به شواهد مظنون اصلي جنايت بود اصرار داشت كه بي‌گناه است اما انكار او زمان زيادي طول نكشيد و او چند روز پس از بازداشت، راز جنايت را فاش كرد. اين مرد انگيزه‌اش از قتل را سرقت طلاهاي مقتول عنوان كرد و گفت به‌شدت پشيمان است.
قاتل كه متولد سال ۵۵ است درباره جزييات جنايت گفت: چند ماه قبل زن جوان به عنوان مسافر دربستي سوار ماشينم شد و بعد از آن شماره‌ام را به او دادم تا هر وقت ماشين كرايه‌اي خواست، با من تماس بگيرد. روز حادثه او با من تماس گرفت و وقتي سوار ماشين شد، خواست او را به يكي از بانك‌ها برسانم. در بين راه گفت كه مي‌خواهد طلاهايش را به بانك بسپارد و وام بگيرد و چون نمي‌خواسته ريسك كند و ماشين ديگري كرايه كند، به من زنگ زده است.
او ادامه داد: به سمت بانك رفتيم، اما در بين راه وسوسه سرقت مثل خوره به جانم افتاده بود. با اين حال سعي مي‌كردم وسوسه را از خودم دور كنم اما نمي‌شد، چون قسط وام خانه‌ام از چند ماه قبل عقب افتاده بود، نياز شديدي به پول داشتم. مي‌ترسيدم خانه‌ام را به حراج بگذارند و بدبخت شوم. با اين حال مدام تلاش مي‌كردم در برابر وسوسه سرقت طلاهاي زن جوان مقاومت كنم تا اينكه رسيديم مقابل بانك. زن جوان از من خواست تا منتظرش بمانم. قرار شد پس از سپردن طلاهايش برگردد و او را به چند جاي ديگر ببرم. او داخل بانك شد و دقايقي بعد بازگشت. گفت كارت ملي‌اش را گم كرده و هرچه بين مداركش گشته، آن را پيدا نكرده است. اينجا بود كه با خودم گفتم بايد حتما سرقت را انجام بدهم. به او گفتم سوار ماشين شو تا مسيري كه آمديم را برگرديم. او هم سوار شد. گفتم كه شايد كارت ملي او بين راه افتاده است. زن جوان در حال جست‌وجو در كيفش بود كه رسيديم به اتوبان صياد. گفتم شايد پنجره باز بوده و كارت افتاده كنار اتوبان. به اين بهانه از او خواستم پياده شود تا شمشادها را بگرديم. وقتي پياده شد چشمم به سنگ افتاد، آن را برداشتم و چند ضربه به او زدم. نمي‌خواستم جانش را بگيرم اما انگار شيطان درونم رخنه كرده بود. همه‌چيز در يك لحظه رخ داد و بعد از قتل هم طلاهايش را به سرقت بردم.
متهم به قتل پس از بازسازي صحنه جنايت به زندان منتقل شد. او پس از مدتي در دادگاه كيفري پاي ميز محاكمه رفت و قضات دادگاه با توجه به اعترافاتش، او را به قصاص محكوم كردند. متهم به اين حكم اعتراض كرد، اما پرونده در ديوان عالي كشور مورد بررسي قرار گرفت و قضات ديوان حكم قصاص او را تاييد كردند. به اين ترتيب پرونده اين جنايت به اجراي احكام دادسراي جنايي تهران فرستاده شد تا او به زودي پاي چوبه‌ دار برود و مجازات شود.
همه‌چيز مهيا بود تا قاتل به زودي پاي چوبه ‌دار برود، اما ديروز اتفاق عجيبي افتاد. شوهر مقتول كه از سوي فرزندانش به عنوان اولياي دم وكالت دارد، راهي دادسراي جنايي تهران شد و گفت: اگر شرطي كه عنوان مي‌كنم را قاتل بپذيرد، او را مي‌بخشيم.
همسر مقتول گفت: من شك ندارم كه راننده تاكسي به تنهايي مرتكب قتل نشده و با زني همدست بوده است. اما حاضر نيست او را معرفي كند. وي ادامه داد: ما به چند دليل مطمئن هستيم كه او با زني به نام سارا همدست بوده است. نخست اينكه وقتي همسرم ناپديد شد و ما گزارش گم شدن ناگهاني او را به پليس اعلام كرديم سارا كه قبلا همسايه‌مان بود به مقابل خانه ما آمد. او با ديدن فرزندانم با گريه به آنها تسليت گفت، در صورتي كه هنوز مشخص نشده بود همسرم به قتل رسيده است و ما فقط گزارش ناپديد شدن او را به پليس اعلام كرده بوديم. نكته بعدي اين است كه اين زن، روز خاكسپاري هم حضور داشت و به طرز عجيبي گريه مي‌كرد و شيون سر مي‌داد. اين را من بعدا در فيلمي ديدم كه از مراسم خاكسپاري همسرم ضبط شده بود. به نظر مي‌رسيد بي‌تابي‌هاي عجيب اين زن از سر عذاب وجدان است. اما دليل آخر اين است كه من چند وقت قبل خواب همسرم را ديدم. او در خواب به من گفت كه قاتلانش دو نفر هستند. به همين دليل مطمئنم اين زن با همدستي راننده تاكسي، جان همسرم را گرفته است و من اگر با قاتل حضوري صحبت كنم قطعا مجابش خواهم كرد تا همدستش را معرفي كند و در اين صورت او را خواهم بخشيد.
با توجه به اظهارات تازه همسر مقتول، قرار است تيم صلح و سازش دادسراي جنايي تهران به زودي قرار ملاقاتي تعيين كند تا قاتل با همسر مقتول صحبت كند. اين درحالي است كه تلاش تيم صلح و سازش دادسراي جنايي تهران براي جلب رضايت از اولياي دم همچنان ادامه دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون