چاپ پس از مرگ نويسنده، تجديد چاپ شد پس از مرگ مترجم
اسدالله امرايي
چاپ جديد رمان «بيليباد ملوان» نوشته هرمان ملويل با ترجمه احمد ميرعلايي در نشر نو منتشر شد. بيليباد ملوان نوشته هرمان ملويل، نويسنده سرشناس امريكايي و خالق موبيديك يا نهنگ سفيد است. ملويل ۵ سال پاياني عمرش بيسروصدا مشغول نگارش داستان بيليباد ملوان بود و كتاب پس از مرگ نويسنده منتشر شد. داستان اين رمان مربوط به ملوان جوان و سادهاي به نام بيليباد است و بازه زمانياش هم مربوط به سالهاي پايان قدرت كليسا در غرب و شروع استعمار انگلستان و اروپاست. بيليباد در مقابل پستيها و دنائتهاي آن روزگار و كشتياي كه در آن كار ميكند، انساني سالم و سادهدل است. اما پايان و فرجام خوشي هم ندارد . او بسيار خوش چهره و مهربان است و با پشتكاري كه از خود در كارش نشان ميدهد، نظر روسا و افسران مافوقش را به خود جلب ميكند. بيليباد پسري سرراهي است و هيچ اطلاعي از پدر و مادر واقعي خود ندارد. نقص مادرزادي او لكنت زبانش است كه در لحظات بحراني سراغش ميآيد. زماني كه كلاگارت در حضور ناخدا ور به بيلي تهمت برانگيختن شورش در كشتي را ميزند، بيلي كه به دليل لكنت زبان، قادر به دفاع از خود نيست با مشت به شقيقه كلاگارت ميزند و فاجعه آغاز ميشود. «دادگاه در همان كابيني تشكيل ميشد كه آن اتفاق ناگوار روي داده بود. اين كابين كه كابين فرمانده بود، تمامي فضاي زير عرشه بالايي انتهاي كشتي را به خود اختصاص داده بود. در هر يك از دو طرف عقب كشتي اتاق تكنفره كوچكي بود كه اكنون يكي موقتا به زنداني تبديل شده بود و ديگري به مردهخانهاي و نيز اتاق كوچكتري و فضاي آن ميان باز ميماند كه به صورت مستطيلي مناسب پيش ميآمد تا با خرپاي كشتي قرينه باشد. روشنايي آسمان در حد اعتدال از بالاي سر ميتابيد و در هر يك از دو حد نهايي فضاي مستطيلي شكل دو پنجره قابدار بود كه به راحتي به روزنهاي براي خروج لولههاي كوتاه توپهاي دهن گشاد بدل ميشد. وقتي همه چيز به سرعت آماده شد، بيليباد را احضار كردند، كاپيتان وِر الزاما به عنوان يگانه شاهد ماجرا ظاهر شد و بدينسان موقتا از مقام خود تنزل كرد، هر چند آن را با تمهيدي به ظاهر پيشپا افتاده حفظ كرد، يعني از جانب بادگير كشتي به شهادت دادن پرداخت و اين امر باعث شد كه اعضاي دادگاه در جهت بادپناه كشتي بنشينند. به ايجاز آنچه به فاجعه منتهي شده بود روايت كرد، از نقل اتهامات كلاگارت چيزي فروگذار نكرد و رفتار زنداني را در برابر آن به عينه نشان داد. پس از اين شهادت سه افسر با شگفتي بسيار به بيليباد نگريستند، اين آخرين مردي بود كه ميتوانستند به او ظن دسيسهگري براي ايجاد شورش بزنند چنانكه كلاگارت عنوان كرده بود يا ظن عمل انكارناپذيري كه به دست خود انجام داده بود. افسر ارشد رهبري داوري را به عهده گرفت و رو به زنداني كرد و گفت: «كاپيتان وِر حرف خود را زدند. آيا چنين است كه كاپيتان وِر گفتند يا نه؟»