زير آسمان خاكستري
حسن لطفي
مينويسم چه ميكني با هواي سرد و برايش ارسال ميكنم. پاسخ ميدهد: به دلگرميهايم ميانديشم. حالم از اين جواب خوب ميشود و براي لحظهاي در نوشتن مطلبي كه در ادامه ميخوانيد، شك ميكنم. مطلبي كه قرار است از اتفاق شومي بگويد كه انگار همه از آن باخبريم و اگر چارهاي برايش نينديشيم، فاجعهاي بزرگتر ميشود. اينكه نوشتم بزرگتر از عمد است، چراكه فاجعه سالهاست كليد خورده و هر چند وقتي يكبار خودش را در قالب بدتر شدن اوضاعها و آلودگي هوا نشان ميدهد. فرياد خيليهام از سالهاي دور براي كنترلش بلند بوده! هشدارهايي كه در طول زمان داشته است. يادش بخير نادر ابراهيمي! وقتي مصاحبهكننده مجله فيلم از او درباره چرايي ساخت فيلم روزي كه هوا ايستاد، پرسيده بود از اتفاقي (ايستادگي هوا) نقل كرده بود كه در فرودگاه لندن رخ داده بود و باعث مرگ چندين تن شده بود. بعد هم خودش به عنوان يك آدم نگران در سال 1367 فيلم را ساخته بود. ساخته بود تا بگويد اي آدمها كه در خيابانها قدم ميزنيد باخبر باشيد كه فاجعه از آنچه فكر ميكنيد به شما نزديكتر است. نادر ابراهيمي اولين و آخرين فرد نگراني نبود كه دلش براي هواي پاك و آسمان لاجوردي ميسوخت. شايد وقتي سالها پيش كاوشگران در نقاط مختلف جهان به سوختهاي فسيلي رسيدند و فرياد شادي سر دادند، كسي گمان نميكرد كه اين سوختها با تدبير نادرست آدمها، بلاي جان نسلهاي بعد خواهد شد.نسلهايي كه در خوشبينانهترين حالتش روزگاري همچون شخصيتهاي فيلم روزي كه هوا ايستاد، ناگزير ميشوند به دامان كوه و طبيعتي پناه ببرند كه از دست آدمها در امان بوده است. البته با آن نگاه خوشبينانه هم تلفات كم نخواهد بود. آدمهاي زيادي در ميانه راه از پا در ميآيند و... فيلم نادر ابراهيمي در زمانه خودش چندان اقبال پيدا نكرد. دلايل اين عدم اقبال در خود فيلم هم بود، اما ضعف اين فيلم دليل خوبي براي ناديده گرفتن مضمون انساني يك هنرمند نگران نبود. هنوز هم دير نيست. 26 سال به سمت آلودگي بيشتر پيش رفته، اما هنوز توقف نكرده است. چاره كار هم در دوست داشتن ديگران و نسلهاي بعدي است. برنامه بلندمدت و ميانمدت و كوتاهمدت ..... چه ميگويم؟ لابد همه اينها را دغدغهداران محيط زيست بهتر از من گفتهاند. گوشي براي شنيدن و عزمي براي عمل باشيم وقتي حرفهاشان را ميشنويم. بگذريم... خيلي نگران نباشيد. به قول دوستم براي پس زدن سرماي هوا به دلگرميهاتان بينديشيد. فرصت هم داشتيد يك عاشقانه آرام نادر ابراهيمي را بخوانيد. شايد با عشق و آرامش بتوانيم از آسمان خاكستري به آسمان آبي برسيم.