عرصه عمومي را از مردم دريغ نكنيد
در دوره شوراي پنجم نيز بخشي از جامعه هنري چنين درخواستي را از اعضاي شورا داشتند، اما با مخالفت روبهرو شدند.
علت اصلي مخالفت، مردمي بودن ذات هنر و اتصال اين بنا به بدنه شهر و ضرورت حفظ عرصه عمومي براي شهروندان بود.
اگر هنر در بستر مردم و براي مردم است پس چرا بايد آن را جدا از آنها كرد. طيف مردماني كه در شهر در اين مكان براي گذران اوقات فراغت يا كسب و كار گرد هم ميآيند رونقي وصف ناپذير ايجاد كرده است. اگر شهرداري و مديريت شهري به دلايل گوناگون قادر به مديريت فضا براي بهرهگيري شهروندان از اين فرصت نيست يقينا نبايد هزينه آن را مردم، شهر و هنر بپردازند.
اصولا فضاهاي شهري از عوامل مهم ساختار فضاي شهري است كه ميتواند نقش مهمي در زندگي شهروندان و ساكنان داشته باشد. اين فضاها فارغ از جنسيت و قوميت و طبقه و ... بستري براي تعامل و ارتباط شهري است كه ماهيت زندگي جمعي را معنا ميكند. فضاهاي شهري بخشي از فضاهاي باز شهر هستند كه نياز شهرها و شهروندان است و كمتوجهي به آن يعني ناديده گرفتن حق و حقوق مردمان. امروزه شهرهاي بزرگ كه مكان زندگي يعني اوقات فراغت، كار، آموزش و تجارت ... است، نيازمند عرصه عمومي گسترده است. حفظ عرصه عمومي براي شهروندان از وظايف اصلي مديريت شهري است و بدين منظور در جاي جاي شهر عرصه عمومي بايد گسترش يابد. يادآور ميشود كه عملكرد هر فضايي منطبق با خواست و نياز برآمده از شهر است و عملكرد فضاهاي شهري انطباق كامل با نياز و خواست شهروندان مبتني بر برنامهريزي و مديريت مردممحور شهر دارد. از اين رو باورپذيري بحق بهرهبرداري از اين فضا، نيازمند نگاهي از جنس مردمباوري است و تلاش براي جداسازي عرصه عمومي تئاتر شهر از مردم امري متفاوت با اين رويكرد است.
در گذشته مديريت شهري با ايجاد فضايي در ميدان هفتتير و باغراه فاطمه زهرا (س) كه با فضاي سطحي ايجاد شده روي خطآهن تهران - تبريز در مناطق 17 و 18 شكل گرفت، تلاشي موثر در جهت افزايش عرصه عمومي براي شهر كرد و اين مهم به معناي باورپذيري اين امر بود كه مردم و فضاي شهري هويت شهر هستند و نياز آنها به عملكرد عمومي و فضاي شهري باز است و وظيفه تدارك و ايجاد آن بر عهده مديريت شهري است. اما ظاهرا اين نگاه در اين دوره مديريت شهري خيلي قابل مشاهده نيست. آنگونه كه برخي مديران شهري تصور ميكنند حريم خاصي بايد براي تئاتر شهر باشد تا از دسترس ناصواب دور بماند و به عبارتي مردم را از فضاي شهري جدا كنند. در حالي كه اين نظر بيشتر نوعي انحصارگرايي و اختصاصيسازي است.
اختصاصي كردن عرصه عمومي كه در گذشته منسوخ شده اكنون در مركز شهر تهران با ادعاهايي از جنس حفاظت از فرهنگ، دوباره سر بر آورده است. اختصاصيسازي چه در سواحل شمال كشور چه در عمق پايتخت از اساس دچار مشكل است.
فضايي كه متعلق به شهر و مردم است به بهانه حفظ حريم در حال اختصاصي شدن است تا فقط تعدادي خاص امكان استفاده از آن را داشته باشند، چرا كه شايد برخي، محرم و نامحرم در شهر را در اصول خود تعريف كردهاند.
يقينا وزارت ارشاد اگر دقت بيشتري به مقوله شهر ميكرد و اگر مسوولان شهرداري باور داشتند كه شهر مجموعه بههم پيوسته از كار و تلاش و اوقات فراغت و فرهنگ و اقتصاد وكالبد است، هرگز نسبت به اين مساله اقدام نميكردند.
اگر از منظر حق بر شهر نيز بخواهيم طرح مساله كنيم در هيچيك از قوانين اختصاصيسازي تعريف نشده و مساله حق شهروندان بر شهر ناديده انگاشته نشده است.
اختصاصيسازي فقط در حوزه بخش خصوصي نيست يعني از آن مغازهداري كه جلوي سازه خود موانعي را طراحي ميكند تا آن كسي كه با چيدن بخشي از وسايل قابل فروشش در پيادهروها عرصه عمومي را اشغال ميكند يا آن هنرمندي كه براي حفظ حريم خودش درخواست حصاركشي به دور عرصه عمومي متعلق به شهر را در تئاتر شهر ميكند يا آن سازماني كه با ايجاد كيوسك و موانع مانع تردد شهروندان ميشود همگي در حال اختصاصيسازي عرصه عمومي هستند و همه در تنگ كردن فضاي شهري براي شهروندان باهم كار ميكنند؛ اما نكته مهم مشاركت نهادهاي دولتي و مديريت شهري براي اين تنگ كردن فضاست. باور كنيم كه عرصه عمومي حق شهروندان و متعلق به آنان است.
درصدد تصرف آن بر نياييم.