كليد اسرار؛ اين قسمت فدراسيون و ترس مردم از ناكامي در جام ملتها
آيا كارما گريبان فوتبال ايران را گرفته است؟
گروه ورزش| ميگويند هر جا قانون و اخلاق و عدالت زير پا گذاشته ميشود، نتايج فاجعهباري به وجود ميآيد. اين سنت الهي و تاريخي است. آنها كه اعتقادات ديني دارند نامش را ميگذارند، كار خدا. آنها كه به انرژي باور دارند، كارما صدايش ميكنند. عدهاي هم معتقدند دنيا آينه است. اسمهاي ديگر هم دارد. ولي منظور همه هم يك چيز است: وقتي دست به اقدامي ميزني تبعاتي دارد كه دير يا زود از راه خواهد رسيد و گريبانت را ميگيرد. آيا اين در مورد فوتبال هم صادق است؟ فوتبال ايران در 30 سال گذشته درگير اتفاقاتي شده كه بعدها تبعاتش به چشم آمده است. دقيقا هر جا نيروي خارجي با زور و ناعدالتي و تخريب خودش را به فوتبال تحميل كرده، پس زده شده است. وقتي داريوش مصطفوي تيم ملي را به جام جهاني برد و بلافاصله با حكم مصطفي هاشميطبا و دستور سيد محمد خاتمي (آنطور كه خودش در گفتوگو با «اعتماد» مطرح كرده است) بركنار شد و جايش را به محسن صفاييفراهاني داد، دو ناكامي بزرگ گريبان فوتبال ايران را گرفت. ناكامي در رسيدن به جام جهاني 2002 و حذف در مرحله يكچهارم جام ملتها. چند سال بعد در زمان احمدينژاد وقتي عليآبادي رييس وقت سازمان تربيت بدني محمد دادكان را كنار گذاشت، جز تعليق فوتبال ايران كه نتيجه منطقي اقدام سازمان تربيت بدني بود، تيم ايران يك ناكامي در رسيدن به جام جهاني و دو ناكامي در جام ملتهاي آسيا 2007 و 2011 را تجربه كرد. حالا در آستانه جام ملتهاي پيش رو اين نگراني براي اهالي فوتبال به وجود آمده كه آيا قرار است تاريخ تكرار شود؟ آيا قرار است فدراسيون دوباره تاوان قدر ندانستن و اصطلاحا همان ناشكري را بدهد؟ بهمن 1400 شهابالدين عزيزيخادم كه روند موفقيتآميزي در فوتبال ايران داشت به شكل مشكوكي از رياست فدراسيون كنار گذاشته شد و چند ماه بعد فردي كه كسي تصورش را نميكرد، دوباره به فدراسيون بازگشت. مهدي تاج كه بعد از پرونده ويلموتس دچار قلب درد شد و مدتي دور از انظار به سر ميبرد درست چند روز مانده به انتخابات فدراسيون فوتبال در خرداد 1401 ناگهان ظاهر شد و رياست فدراسيون را به چنگ آورد. دومينوي اتفاقات ناگوار و شكستهاي پياپي از همان برهه شكل گرفت. ابتدا در انتخابي جام جهاني فاجعه مشهد رخ داد، سپس آبروريزي بينالمللي سر بازي دوستانه با كانادا رقم خورد. با آمدن تاج، كيروش را با رقمي چند برابر اسكوچيچ كه مربي ارزانقيمتي بود به فوتبال ايران برگرداند، اما انگار قرار نبود موفقيتي حاصل شود. بدترين شكستهاي فوتبال ايران در ادوار جام جهاني با كيروش ميليون دلاري رقم خورد! كيروشي كه آمده بود تا مثلا ما از انگليس كم گل بخوريم و به امريكا نبازيم. ولي اتفاقا هم از انگليس 6 تا خورديم و هم مهمترين بازيمان را به امريكا باختيم! آن تيمي كه از جهنم بحرين به شكلي معجزهآسا بيرون آمده بود و سريعترين و ارزانترين صعود را تجربه كرده بود و مردم را با تيم ملي آشتي داده بود به روزي افتاد كه بعد از باختش به امريكا عدهاي از مردم به خيابان ريختند و عجيبترين صحنههاي تاريخ فوتبال كشور ترسيم شد! سرمايه اجتماعي فوتبال از بين رفت، تيم ملي جوانان در آسيا حذف شد، تيم ملي اميد با حذف از مرحله زيرگروه انتخابي المپيك و باخت به هنگكنگ در بازيهاي آسيايي نتايج فاجعهباري گرفت. تيم ملي زنان ناكام ماند، تيم ملي نوجوانان با وجود تلاش قابل تقدير حسين عبدي و شاگردانش نسبت به دوره قبل پسرفت كرد، حواشي حوالههاي خودرو و پاداش 20 هزار دلاري اعضاي هيات رييسه مردم را به فوتبال و فوتباليستها به شدت بدبين كرد. از آن طرف ليگ غرق در بحران شد. دعواهاي سرسامآور، بيانيه پشت بيانيه، اشتباهات سريالي داوري، برنامهريزي خندهدار ليگ، VARاي كه قرار بود در ماههاي اول آمدن تاج بيايد و در نهايت فقط در يك تك بازي دربي رسيد تا توي ويترين خالي افتخارات فدراسيون بدرخشد، اما خودش تبديل شد به يك دردسر جديد و در نهايت همين قانون سقف قرارداد كه فوتبال كشور را به جايي رساند كه همه به راحتي صفت مسخره به آن بدهند. تازه همه اينها جز اتفاقات ريز و درشتي است كه هر روز در گوشه و كنار فوتبال ايران رقم خورد و ميخورد. از خشك شدن چمن كمپ تيم ملي و حقوق ندادن به پرسنل فدراسيون و كادرفني تا خبري كه همين چند روز پيش آمد: اينكه كابلهاي برق كمپ را دزديدهاند و آنجا برق ندارد تا تيم ملي بتواند تمريناتش را پي بگيرد! در مجموع ميتوان گفت آشفتگي و بيبرنامگي و انفعال بلاي جان فوتبال ملي شده است. اگر اين روايت را براي سازندگان سريال كليد اسرار تعريف كنيم حتما از دل آن يك سريال بيرون ميكشند. اما جدا از اين، سوال اصلي اين است كه ناكامي جمعي در يكسال و 10 ماه بعد از موفقيت قبلي چطور رقم خورد؟ آيا تاج تا اين حد ناتوان است يا مشكل از جاي ديگري هم هست؟ اين همه بنبست، اين همه ابرچالش مزمن و به بيان ساده اين همه دردسر از كجا آمد؟ چرا مدام از شكستي به شكست ديگر حركت كرديم؟ خزان فوتبال ايران از چه مسيري آمد و بهار را با خود برد؟ و آيا خداي نكرده ممكن است پازل ناكاميهاي فوتبال ايران با شكست در جام ملتها تكميل شود؟ آيا قرار است از رويا به كابوس برسيم؟ اينها سوالات تاملبرانگيزي است كه اين روزها براي اهالي فوتبال به وجود آمده. كافي است سري به بخش نظرات كاربران در شبكههاي اجتماعي و سايتهاي خبري بزنيم تا همين انتقادات را به زبانها و بيانهاي مختلف ببينيم. همه ايرانيها و عاشقان فوتبال آرزو ميكنند تيم ملي بتواند در جام ملتها طلسمشكني كند و روي سكوي قهرماني برود، اما يك نگاه تاريخي و بررسي اتفاقات يكسال گذشته همه را نگران ميكند. اينكه فوتبال ايران بعد از يك برهه آرامش دوباره تبديل به كانون بحران شده است و از دل همين بحران به استقبال جام ملتها ميرود. با وجود تحليلهاي زياد كارشناسان و انتقاد از شرايط مديريتي و اقتصادي و ... به نظر ميرسد اين مورد ربطي هم به مسائل فني ندارد. كسي كه از بيرون به اتفاقات نگاه ميكند، ممكن است فكر كند انگار همان كارما گريبان فوتبال ايران را گرفته و بختش قفل شده. به قول قديميها انگار بركت از فوتبال رفته و خداگير شده! درست مثل نمونههاي گذشته، اما اينبار با شدت بيشتر، چراكه تغيير و تحول در فدراسيون و سپس بازگشت مهدي تاج با آن كيفيت در تاريخ فوتبال ايران بيسابقه بوده است. حالا قرار است فوتبال چطور به مسير سابقش برگردد؟ با بصيرت معنوي؟ با فرستادن انرژي؟ با تغيير فيزيكي برخي افراد؟ هر چه هست بايد فوتبال و روح فوتبال پالايش شود. ما هم فقط اميدواريم دو ماه ديگر با افسوس به اتفاقات دو، سه سال گذشته نگاه نكنيم.