• ۱۴۰۳ جمعه ۱۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5666 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۱۰ دي

گفت‌وگوي «اعتماد» با دختري كه با وجود مخالفت‌ها كار ديتيلينگ خودرو را انتخاب كرد

مي‌گفتند نهايتا بچه‌داري مي‌كني ولي حالا به من افتخار مي‌كنند

نيره خادمي

بذري كه باباي آزاده در دل خاك مي‌كاشت، يك روزه رشد نمي‌كرد كه تبديل به خيار و گوجه و بادمجان شود و عموما حدود سه ماه زمان مي‌برد تا پس از آبياري و وجين كردن به بار بنشيند. وقتي هم كه او، از مهندسي معماري به پروسه شروع ديتيلينگ يا همان تميزكاري و نظافت خودرو افتاد، مي‌دانست هر كاري براي رسيدن به نتيجه نياز به صبر و سرمايه‌گذاري دارد. حوصله كرد و حالا در قزوين كسب و كار و مركز ديتيلينگ خود را دارد و حتي اين حرفه را به صورت حضوري يا مجازي به ديگران آموزش مي‌دهد. آزاده رضايي از معدود زناني است كه شغل انتخابي‌اش به گمان ديگران، مردانه است و اين جمله را هم بسيار شنيده‌ كه «تو به درد اين كار نمي‌خوري. اصلا چرا اين شغل را انتخاب كردي؟» اما او همزمان با شروع كرونا بيشتر روي اين ايده وقت گذاشت، ماه‌هاي اول، گاهي به پاركينگ يكي از آشنايان مي‌رفت و همانجا بدون دريافت پول، در شست‌وشوي ماشين‌ها كمك مي‌كرد. مانند تمام روزهاي كودكي و نوجواني كه روي تراكتور كنار پدر مي‌نشست يا به ماشين پدر در حياط خانه زل مي‌زد، مي‌خواست از خودرو بيشتر سر در بياورد. وقتي هم كه براي كار روي ماشين خود به كارواش يا تعميرگاه مي‌رفت از نزديك كار را مي‌ديد تا از قطعات خودرو سر در بياورد. متولد پاييز سال ۱۳۷۰ است و در قزوين به دنيا آمده و معتقد است كه هنوز تا رسيدن به سقف آرزوها و هدف‌‌هايش راه دارد. او در گفت‌وگو با «اعتماد» از ريشه‌هاي علاقه به اين حرفه و انگيزه‌هاي انتخاب آن و برخورد خانواده، اطرافيان و مشكلات و نحوه ورودش به اين رشته صحبت كرد. «چند هفته پيش يكي از بچه‌هاي فاميل گفت: تو باعث افتخار فاميل هستي. فكر كنيد، كسي كه در جمع فاميل مي‌گفت تو هيچي نمي‌شوي و آخرش مي‌خواهي بچه را عوض كني چنين جمله‌اي گفت. اين اولين جمله‌اي بود كه بعد از سال‌ها در فاميل شنيدم و چشمانم برق زد. يكي از همكاران كه همسايه‌اش بود به او گفته خانمي در اينجا وارد شغل ما شده است كه دارد همه را رنده مي‌كند. فاميل ما هم در جواب گفته بود؛ اگر در قزوين است و خانم است حتما از اقوام ما است. من وقتي اين كار را شروع كردم و اينستاگرامم را راه انداختم كل فاميل را بلاك كردم اما آن شب رسيدم خانه و همه را آنبلاك كردم. مادرم هم مخالف ورود من به اين كار بود و مي‌گفت: اين همه هزينه كرديم و تو وقت گذاشتي و مهندسي خواندي ولي دست آخر مي‌خواهي «ماشين شور‌شوي.» نمي‌گذاشتم واكنش‌هاي منفي ديگران در روحيه‌ام اثر بگذارد.»

 

اول از همه کمی درباره شغلی‌که‌با آن سروکارداری بگو ،دیتیلینگ یعنی چه ؟

ديتيلينگ خودرو به صورت تخصصي، شامل ريز جزييات، صفرشويي ماشين، احياي تمام قطعات ماشين از رينگ‌ها و شيشه‌ها گرفته تا سراميك بدنه است و همه جزييات آن را در بر مي‌گيرد و البته احياي بدنه و سراميك آن، كاربردي‌تر است. خواهان زيادي هم دارد و خودم هم عاشق احيا و سراميك بدنه ماشين هستم.

البته كه ديتيلينگ كاري تزييناتي است كه ذوق و سليقه هم در آن نقش دارد و اينكه يك زن آن را دست بگيرد زياد هم دور از انتظار نيست ولي از اين جهت كه سر و كار فرد با ماشين است، بيشتر مردانه به نظر مي‌رسد. به‌طور كلي اين علاقه به ماشين و كاري كه تقريبا مردانه است يا حداقل اينطور به نظر مي‌رسد از كجا در وجود شما جا گرفت؟

از بچگي به ماشين و رانندگي علاقه داشتم؛ يعني عشق ماشين بودم. مسافرت‌هاي ما هم بيشتر با ماشين بود و هميشه پدر رانندگي مي‌كرد. از وقتي هم كه به دنيا آمدم پدرم ماشين داشت و به قول معروف با آن زندگي كرديم. هميشه جلوي چشمم در حياط خانه يا پاركينگ بود. بزرگ‌تر كه شدم دوست داشتم با ماشين رفت و آمد كنم، به آن برسم و هميشه شيك و تميز باشد. پدر من كشاورز است و زمين و باغ دارد و از همان زماني كه من كودك بودم، جز ماشين سواري، يك تراكتور هم داشت و ما را سوار تراكتور مي‌كرد و اين خيلي حس خوبي داشت. ما هميشه براي كمك يا تفريح سر زمين و باغ مي‌رفتيم بنابراين من هم به نوعي با شغل مردانه بزرگ شدم تا در مقطع تحصيلي كه با اصرار مادرم، معماري را انتخاب كردم. هميشه مي‌گفت بايد مهندس شوي ولي من به هنر علاقه داشتم و چون هنر و معماري به هم ارتباط داشت، وارد معماري شدم. البته در رشته معماري و ديزاين داخلي، مدتي هم كار كردم، موفق هم بودم ولي اين كار از يكي دو سال قبل از كرونا بازدهي نداشت تا زماني كه كرونا شيوع پيدا كرد. آن زمان، جرقه‌اي در ذهن من ايجاد شد و وارد اين شغل شدم. خودم خواستم و از شست‌وشوي ماشين هم شروع كردم. يك روز به نمايندگي تويوتا و لكسوز رفتم. آنجا يك مسوول پذيرش خانم داشت و بقيه افراد از مكانيك تا برق كار و صافكار و ...، آقا بودند. همانجا صحبت كردم و گفتم اين كارها را بلد هستم. آموزش‌هاي كار ديتيلينگ (صفرشويي، موتورشويي و ...) را در اينستا و يوتيوب به صورت مجازي ديده بودم چون در كل هم هميشه اگر چيزي مي‌ديدم سريع ياد مي‌گرفتم. وقتي هم كه ماشين خودم را كارواش مي‌بردم، مي‌ايستادم و نگاه مي‌كردم. بعد از اينكه آموزش‌هايش را ديدم، مدتي هم با ماشين خودم در حياط، كلنجار رفتم و كم كم برخي از وسايل جزيي كار براي ماشين خود را خريدم تا سال ۹۷ كه به نمايندگي رفتم و مدير آنجا هم استقبال كرد. گفتم من كار را بلد هستم و اصلا هم خودم را آدمي تازه‌وارد، نشان نمي‌دادم. او هم فكر كرد حرفه‌اي هستم در صورتي‌كه در قدم‌هاي اول بودم ولي از اعتمادي كه به من كرد، پشيمان نشد. من در كنار استادكار نقاش بيشتر كار پوليش‌كاري و احياي رنگ حرفه‌اي‌تر را ياد گرفتم. شروع كار و تمرين و تكرارها هم روي ماشين‌هاي ايراني نبود و با پرادو، لندكروز، لكسوس، راوفور، هيوندا، سانتافه و توسان كار را آغاز كردم و اين براي من خيلي خوب بود. نوع برخورد من با اين موضوع، به زماني برمي‌گشت كه در رشته و كار معماري با آقايان به عنوان بنا، مهندس يا كارگر معمولي سر و كار داشتم و اعتماد به نفسم بالا رفته بود كه در هر كاري وارد شوم، مي‌توانم از پس آن بر بيايم و فقط كافي است كه خودم را خوب نشان دهم. خيلي آرام شروع كردم و اگرچه مي‌ترسيدم اما ترسم را بروز نمي‌دادم. دستگاه پوليش را كه دستم مي‌گرفتم، آرام و با دور پايين كار مي‌كردم كه اشتباهي نكنم چون در اين كار، ماشين‌ها گران و ميلياردي است و اگر كار خراب شود بايد خسارت سنگيني بدهيد. شايد كارم زمان بيشتري طول مي‌كشيد و ماشيني كه قرار بود دو روزه تمام شود، چهار يا سه روزه تمام مي‌شد ولي در نهايت بي‌نقص بود، كارفرما ايراد نمي‌گرفت و استاد كارم هم راضي مي‌شد. اين را هم بگويم كه من فقط كارم مردانه است اما ظاهر و تمام خصوصيات رفتاري‌ام زنانه است چرا كه معتقدم آدم نبايد به خاطر شغل از ظرافت خود خارج شود.

دستگاه‌هايي كه براي دیتیلینگ با آن كار مي‌كنيد سنگين است و مثلا نياز به زور بازوي زيادي دارد؟

زياد سنگين نيست؛ شايد دو سه كيلو باشد ولي چون در بازه زماني طولاني مدت، در دستت روشن است و حالات چرخشي و ويبره دارد، آدم را خسته مي‌كند مخصوصا كسي كه روزهاي اول كارش است و صبح تا شب هم كار كند. اصلا اينطور نيست كه يك ساعت كار كنيد و تمام شود و معمولا كار احياي رنگ يك ماشين دو روز كاري زمان مي‌برد.

گفتيد همان ابتدا و قبل از اينكه به نمايندگي برويد، از شست‌وشوي ماشين آغاز كرديد. يعني در كارواش بوديد؟

در كارواش نبودم ولي هر از گاهي به پاركينگ يكي از دوستان نزديك خانوادگي مي‌رفتم، نگاه مي‌كردم و كمك مي‌كردم و هيچ پولي هم دريافت نمي‌كردم. اين باعث شد بيشتر به اين شغل كشيده شوم و هيچ‌وقت هم آن را بد نمي‌دانستم.

نحوه برخورد مشتري با شما به عنوان زني كه در پاركينگ، شست‌وشوي خودرو انجام مي‌دهد، چگونه بود؟ مثلا خاطره خوب يا بدي از نخستين برخوردها داريد؟

مردم خيلي استقبال خوبي داشتند. از همان موقع، دنياي مجازي را هم دوست داشتم و از آنجايي‌كه در دوران كرونا تقريبا همه فعاليت‌هاي حضوري قطع شد به صورت آنلاين هم كار مي‌كردم. خاطره بدي از آن زمان ندارم. اينستاگرام برايم جذاب‌تر شده بود و حتي در نور كم از خودم عكس و فيلم مي‌گرفتم و در صفحه منتشر مي‌كردم؛ مشتري هم خيلي استقبال مي‌كرد. در قزوين تنها زني بودم كه وارد اين كار شده بودم. اكثر كساني كه به نمايندگي مي‌آمدند دكتر، مهندس بودند و ماشين‌هاي‌شان خوب بود. نخستين‌بار كه آنجا كار دست گرفتم، پزشكي راوفور مشكي‌اش را براي صفرشويي آورده بود. وقتي آمده بود ماشين را تحويل بگيرد، در پايان داشتم لاستيك‌هاي ماشين را واكس مي‌زدم، وقتي اين صحنه را ديد از من خواهش كرد اين كار را انجام ندهم. گفتم اين كار من است و اين كار را دوست دارم. شما فكر مي‌كنيد كار ماشين شما را چه كسي انجام داده است؟ همه آن را من انجام داده‌ام. مشتري‌ها در اين شرايط وقتي من را مي‌ديدند انعام خوبي مي‌دادند مثلا در سال ۹۸ حدود ۵۰۰ تا يك تومن انعام داده مي‌شد. نخستين ماشيني هم كه در نمايشگاه مشغول كار روي آن شدم، اسپورتيج نيو فيس بود كه آخرين ورژني كه از آن در ايران وجود دارد ۲۰۱۸ است. صاحب اين ماشين كه جواهرفروشي هم داشت، وقتي من را در حال سراميك كردن ماشينش ديد، گفت: اين خانم كار را انجام مي‌دهد؟ گفتند: بله. گفت: بلد است؟ مي‌تواند؟ گفتند: مي‌بينيد كه در حال انجام كار است. در نهايت، كار زير ذره‌بين اين آقا رفت و البته به قدري مورد پسند بود كه چند تن از دوستانش را هم معرفي كرد. به‌طور كلي الان برخوردها خيلي بهتر شده است. من در آنجا فقط تجربه كسب كردم و كار ياد گرفتم. قشر در ارتباط با اين كار، قشر مرفهي بودند و پول خوبي هم بابت آن پرداخت مي‌كردند و حتي وقتي من را از نزديك مي‌ديدند، پول بيشتري پرداخت مي‌كردند ولي به خودم نمي‌رسيد.

و چه شد كه تصميم گرفتيد كسب و كار خود را در اين زمينه راه بيندازيد؟

در نمايندگي حدود ۵ تا ۶ ماه كار كردم تا دستم راه افتاد و تجربه كسب كردم. در آنجا حقوق خوبي دريافت نمي‌كردم، بيشتر براي تجربه كاري رفته بودم و فقط پول بنزينم از آن طريق تامين مي‌شد. بعد ديدم مي‌توانم از عهده كار بر بيايم، تصميم گرفتم كار خودم را شروع كنم اگر چه با كش و قوس‌هاي زيادي روبرو شدم اما كار كردن به آن صورت ديگر به صرف من نبود چون زمان طولاني سر كار بودم و دستمزد بسيار پاييني داشتم. پيش از سال ۱۴۰۰ نخستين مغازه شراكتي خود را به راه انداختم؛ سه ماه اول خيلي سخت گذشت و حتي ماه سوم اجاره مغازه را قرض گرفتيم. مخارج مغازه خيلي بالا بود و هر چه سرمايه داشتيم را گذاشته بوديم براي خريد اما از ماه سوم به بعد، رشد طور ديگري اتفاق افتاد و آن قدم توفاني برداشته شد. نيروهاي كار ما زياد شد و آيتم‌هاي ديگري را هم اضافه كرديم و يكسال بعد هم توانستيم مغازه را بزرگ‌تر كنيم. از حدود يكسال و نيم پيش هم با مجوز رسمي كار مي‌كنم.

حتما كار به اين راحتي نبوده و مشكلاتي هم داشتيد.

وقتي نخستين مغازه را گرفتيم براي مجوز رسمي اقدام كردم ولي خيلي من را اذيت كردند. در اتحاديه مي‌گفتند، خانم هستي و از عهده اين كار بر نمي‌آيي. هنوز در قزوين شغل من در اتحاديه صافكار و نقاش‌ها به عنوان شغل تعريف نمي‌شود و من براي دريافت مجوز بايد از طريق اتحاديه مكانيك‌ها اقدام مي‌كردم. آنها جواز قطعه‌شويي و موتور‌شويي به من دادند در صورتي‌كه بايد در اتحاديه صافكار نقاش‌ها به عنوان ديتيلينگ به من مجوز داده مي‌شد. اين شغل اصلا ربطي به كار فني ماشين ندارد ولي به هر حال وقتي در اتحاديه مكانيك‌ها مراجعه كردم پس از ۷ تا ۸ ماه رفت و آمد و التماس و درخواست براي اعزام كارشناس به محل كارم براي اثبات اينكه در حال كار هستم، گفتند براي كارشناس پول واريز كن. سرانجام كارشناس آمد ولي ۸ ماه زمان برد تا جواز را دريافت كنم.

معمولا اين پروسه براي آقايان چقدر زمان مي‌برد؟

حدود يك تا دو ماه.

در مخالفت با كار شما دقيقا چه مي‌گفتند؟

عين جمله‌شان اين بود: اين شغل مردانه است و چرا داخل اين شغل آمده‌اي؟ تو را چه به شغل مردانه. يكي از آقايان هم گفت؛ اصلا از پس اين كار برمي‌آيي؟ مخصوصا اينكه من هميشه لباس‌‌هايم خيلي تميز بود وقتي وارد كار مي‌شدم با لباس كار نبودم. به من مي‌گفتند: هيچ حمايتي از تو نمي‌كنيم. بايد مغازه‌ات را جمع كني و اگر جمع نكني خودمان آن را پلمب مي‌كنيم چون بدون جواز كار مي‌كني. بهار امسال بعد از دريافت مجوز به اتحاديه رفتم و آنجا متوجه شدم كه براي كار پوليش و احياي رنگ، كارشناس مي‌خواهد. خانمي از كارمندهاي اداري، آنجا بود. به او گفتم، مي‌توانم كانديدا شوم. گفت چرا كه نه، ولي پيگير شدم و ديدم اينها خانم قبول نمي‌كنند. وقتي به رييس اتحاديه گفتم خنديد. گفتم چرا مي‌خنديد؟ من اولين خانمي هستم كه در استان وارد اين كار شدم و به جرات مي‌گويم كارم از خيلي از آقايان در اين كار، بي‌نقص‌تر است. گفت: حالا ببينيم چه مي‌شود، اطلاع مي‌دهيم ولي اطلاع هم ندادند. به هر حال مي‌دانند اگر يك خانم كه دقت زيادي هم دارد، وارد اين كار شود حتما مي‌خواهد به آنها بگويد اين كار را بكن يا اين كار را نكن و آقايان هم از اينكه بخواهند از خانمي دستور بگيرند، فراري هستند. تمركزم را گذاشتم روي كار خودم و وارد آموزش شدم و مرحله به مرحله ديتيلينگ را صفر تا صد روي ماشين‌هاي‌مان اجرا كردم. آموزش‌ها را آپلود كرديم و فروش آغاز شد. خيلي‌ها گفتند داري كار را خراب مي‌‌كني اما چون خودم كار را با فيلم ياد گرفته بودم اين نياز را حس مي‌كردم بنابراين اين كار را با تمام نگاه‌هاي منفي ادامه دادم. تا به حال حدود ۶۰ تا ۷۰ نفر در دوره‌هاي من شركت كردند و براي دوره‌هاي حضوري هم از سراسر ايران حتي از بوشهر هنرجو داشتم. البته بيشتر هنرجويان آقا هستند و حدود 5- 4 نفر خانم به صورت غير حضوري شركت كردند.

يك نفر براي شروع اين كار به چه ميزان سرمايه‌اي نياز دارد؟

براي شروع حتما نياز نيست عالي بود بايد شروع كنيد تا عالي شويد. اگر سرمايه داريد بهترين وسايل را بخريد اما اگر نداريد فقط شروع كنيد؛ حتي با ۲۵ ميليون تومان هم مي‌شود براي شروع وسيله خريد. اگر اين را هم نداريد با ده تا ۱۲ تومان دو تا دستگاه بخريد، بعد كه مشتري بيعانه مي‌دهد لوازم مصرفي را با آن بخريد. كسي كه از صفر كاري را شروع كرده باشد همه اينها را درك مي‌كند. در آمد اين كار در بد بينانه‌ترين حالت ممكن ۳۰ ميليون تومان است.

در حال حاضر شما در اين زمينه كارفرما هم هستيد. برخورد كاركنان مرد نسبت به شما چگونه است؟

بعضي از بچه‌هاي خودمان به شوخي مي‌گويند و مي‌خندند. الان هم چون نيرو گرفتيم، تمركزم را روي آموزش و آوردن آيتم‌هاي جديد گذاشتم و كار فيزيكي زيادي انجام نمي‌دهم. در كار من را خانم مهندس صدا مي‌كنند و مي‌گويند شما كه زياد كار نمي‌كنيد ولي از همه ما كه بيشتر كار مي‌كنيم، درآمد بيشتري داريد. من هم در برابر حرف‌هاي‌شان مي‌خندم و مي‌گويم: اين دوره را من هم گذرانده‌ام ولي خوب است كه فكر كنيد در اين مسير نمانيد. متاسفانه در ۹۰ درصد رشته‌هاي شغلي همين است كه وقتي افراد وارد مسير مي‌شوند، به همان درآمد ماهانه قانع هستند ولي خيلي كم پيش مي‌آيد كه طرف بگويد: در اين مسير كه وارد شدم، الان بايد كجا بروم و مسير بعدي من چيست؟ اين باعث مي‌شود كه در كار فرد، تغيير ايجاد شود و درآمد او بيشتر ‌شود در حالي كه كار فيزيكي او كمتر است.

برگرديم به كودكي شما. مدرسه و دبيرستان چگونه گذشت؟

من فني حرفه‌اي درس خواندم و مستقيم وارد معماري شدم. هميشه در قسمت ماكت‌سازي بي‌نقص بودم و در مسابقه ماكت‌سازي رتبه دوم استاني را آوردم. بعد هم كه وارد دانشگاه شدم همه ماكت‌هاي درسي را خودم مي‌ساختم. اين را از اين جهت مي‌گويم چون اغلب بچه‌ها اين كار را خودشان انجام نمي‌دادند ولي من چون به كار هنري علاقه داشتم در دوران دانشگاه و حتي دو سال بعد از آن حتي پروژه‌هاي دانشجويي انجام مي‌دادم. سال ۸۸ وارد دانشگاه شدم و ۹۲ هم درسم تمام شد.

بيشتر مي‌خواهم بدانم مصمم بودن و اينكه به هر حال با سختي‌ها كنار آمديد و كاري را شروع كرديد كه ديگران شما را از آن نهي مي‌كردند، از كجا به وجود آمد؟

مخصوصا وقتي يك آقا به من بگويد كه نمي‌تواني اين كار را انجام دهي براي انجام آن مصمم مي‌شوم و آن كار را انجام مي‌دهم. همان زماني كه وارد دانشگاه و رشته معماري شدم، بچه‌هاي فاميل مي‌گفتند: هيچي نمي‌شوي. در فاميل اولين زني بودم كه وارد دانشگاه شدم. معماري هم خرج بالايي دارد بنابراين به خانواده‌ام مي‌گفتند: الكي براي او هزينه مي‌كنيد. آخر بايد شوهر كند و بچه‌داري كند. در جواب‌شان هيچ‌چيزي نمي‌گفتم. خودخوري مي‌كردم، نگاه مي‌كردم و به خودم قول دادم، يك روزي همه از من بگويند و آن روز رسيد. همين چند هفته پيش يكي از بچه‌هاي فاميل گفت: تو باعث افتخار فاميل هستي. فكر كنيد، كسي كه در جمع فاميل مي‌گفت تو هيچي نمي‌شوي و آخرش مي‌خواهي بچه را عوض كني چنين جمله‌اي گفت. اين اولين جمله‌اي بود كه بعد از سال‌ها در فاميل شنيدم و چشمانم برق زد. يكي از همكاران كه همسايه‌اش بود به او گفته خانمي در اينجا وارد شغل ما شده است كه دارد همه را رنده مي‌كند. فاميل ما هم در جواب گفته بود؛ اگر در قزوين است و خانم است حتما از اقوام ما است. من وقتي اين كار را شروع كردم و اينستاگرامم را راه انداختم كل فاميل را بلاك كردم اما آن شب رسيدم خانه و همه را آنبلاك كردم. مادرم هم مخالف ورود من به اين كار بود و مي‌گفت: اين همه هزينه كرديم و تو وقت گذاشتي و مهندسي خواندي ولي دست آخر مي‌خواهي «ماشين‌شور شوي.» نمي‌گذاشتم واكنش‌هاي منفي ديگران در روحيه‌ام اثر بگذارد. با سختي زيادي به نمايندگي مي‌رفتم و روزي نبود كه از سر كار به خانه بيايم و دعوا نداشته باشيم. هر روز در خانه‌مان بحث بود و امكان نداشت روزي، بحثي سر موضوع كاري و اين انتخاب من نباشد چون آن زمان پول خوبي هم دريافت نمي‌كردم بنابراين مخالفت‌ها بيشتر بود. وقتي صفحه‌ام در اينستاگرام رشد كرد، مي‌خواستم فشار روحي‌ام بيشتر نشود و تمركزم را از دست ندهم و به همين دليل حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر از فاميل را بلاك كردم. خانه ما كه مي‌آمدند همه حرفشان اين بود او كه معماري خوانده است چرا يك دفعه وارد اين شغل شد؟ حدود يكسال، هر كسي به خانه ما مي‌آمد از اتاق بيرون نمي‌آمدم و مي‌گفتم بگوييد: ‌خانه نيستم چون از حرف‌هاي‌شان خوشم نمي‌آمد و خيلي انرژي منفي بودند. زماني كه پست‌هاي من به اكسپلور رفت فاميل، ويديوهايم را ديده بودند.

الان چه فكري براي آينده داريد؟

فقط هدف‌گذاري مي‌كنم و مسير برايم مهيا شده است و چالش‌هايم ديگر، چالش‌هاي پيش پا افتاده نيست. هميشه به نيروهايم مي‌گويم ما با جان مردم سر و كار داريم. آن موقع هم كه در كار ساختمان بودم، مي‌گفتم ما وارد كاري شديم كه نه فقط با سرمايه آدم‌ها كه با جان آدم‌ها كار داريم پس بايد جايي را بسازيم كه كار آن از نظر زيبايي و استقامت درست باشد. وارد كار ماشين هم كه شدم هنوز همان ديدگاه را دارم. ماشين را بايد جوري به مشتري تحويل بدهيم كه مشكلش حل شده باشد چون جان او دست ماست. اگر دكتر با جان فرد كار دارد ما هم با وسيله‌اي كار مي‌كنيم كه جسم آن فرد، در آن است و ممكن است به خطر بيفتد و بعد بخواهد زير دست پزشك برود و هميشه ديدگاهم همين بوده است و به خيلي‌ها هم اين را مي‌گويم. من در كودكي و نوجواني ماشين‌هاي مختلف را بيشتر در عكس‌ها يا در فيلم‌ها مي‌ديدم ولي وقتي وارد اين كار شدم، ديدگاهم متفاوت شد. دوست دارم در آينده وارد كشور ديگري شوم، در آنجا بتوانم سرمايه‌گذاري كنم و ماشين‌هاي بهتري داشته باشم و شغلم را ارتقا دهم ولي الان ماشيني كه در ايران مي‌توانم سوار آن شوم ماشين ژاپني است كه آخرين مدل‌هايش ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ است مثلا لكسوس تيتانيوم رنگ يا پورشه ماكان كه آنها را خيلي دوست دارم.

و پدر و مادر چه مي‌گويند؟

الان ديگر با من كاري ندارند و حتي مادرم اينستاگرامم را به ديگران مي‌دهد. من هم فقط مي‌خواهم هدف‌هايم را در فكرم تيك بزنم.

در اين مسير شكستي هم داشتيد؟

شكست جزيي از مسير است و اگر بگويم نداشتم اشتباه است ولي به آن فكر نكردم و اگر برايم مشكلي پيش بيايد بايد آن را حل كنم.

مثلا ورود به فضاي مجازي هميشه همراه با ريسك است چرا كه انسان هويت و چهره خود را در آنجا به نمايش مي‌گذارد و شايد يك اشتباه، هويت آدم را با خدشه مواجه كند آيا هيچ‌وقت از اين ماجرا نترسيديد؟

پيش از اينكه به‌طور جدي وارد فضاي مجازي شوم، متوجه شدم كساني كه آنجا فعاليت دارند درآمدشان بيشتر است. به هر حال مسائل منفي، در همه زمينه‌هاي كاري وجود دارد و نبايد به آن اهميت بدهيد. يك درخت و نهال را كه مي‌كاريد هزاران علف هرز كنار آن مي‌رويد ولي آيا آن بوته، گوجه نمي‌دهد؟ آيا آن نهال رشد نمي‌كند؟ منفي‌ها هست ولي نبايد به آن توجه كرد و بايد آن را هرس كرد.

و اين نوع نگاه و ريشه‌دار بودن آن در شما، احتمالا به شغل پدر و آن مشاهدات كودكي هم ارتباط دارد.

بارها اين صحنه را از نزديك ديدم. ما گاهي در وجين زدن و برداشت محصول به پدر كمك مي‌كرديم. پدرم باغ پسته و بادام دارد و پيش‌تر صيفي‌جات؛ چه بادمجان و چه گوجه داشته است بنابراين در زمان كشت و همه اين پروسه‌ها بودم و آن را با تمام وجود لمس و درك كردم. اينكه پدرم در كار كشاورزي بود و اين روند را از نزديك مي‌ديدم باعث موفقيتم در كار خودم و نقطه عطف من شد. مي‌ديدم بابا بذري را مي‌كارد يا با هم بذر بادمجان و خيار مي‌كاريم، اول زمين را شخم مي‌زند و دانه زير خاك گذاشته مي‌شود ولي دانه همان لحظه، تبديل به گوجه يا خيار نمي‌شد. ماه‌ها براي آن زحمت مي‌كشيد و بعد از سه ماه تازه مي‌ديديد كه تبديل به نشا شده است و بعد از آن به بار مي‌نشست ضمن اينكه در پروسه به بار نشستن و تبديل بذر به نشا بايد به آن كود بدهيد و هفته‌اي يك يا دو بار مرتبا آن را آبياري و وجين كنيد. بنابراين وقتي وارد كار شدم آن بذر هميشه در ذهنم بود، آن را كاشتم كه از آن مراقبت كنم و محصول آن را برداشت كنم.

در اين شغل آسيب‌هاي فيزيكي يا روحي هم داشتيد؟

از نظر فيزيكي آدم خيلي خسته مي‌شود چون ما يكسره ابزار به دست مي‌گيريم، كتف و كمر دچار درد و آسيب مي‌شود و اين كار پا را هم درگير مي‌كند. درآمد آن زياد است ولي زحمت زيادي هم دارد ضمن اينكه اگر كسي دنبال ارتقاي كار باشد خود را درگير كار فيزيكي نمي‌كند. مثلا من مي‌توانستم بگويم، پرسنل استخدام نمي‌كنم و همه اين كارها را خودم انجام مي‌دهم و درآمد آن هم كاملا عايد خودم مي‌شود اما درآمدم از طريق اينستاگرام خيلي بيشتر است. آسيب‌هاي روحي هم همان منفي‌هايي بود كه از طرف نزديكان مي‌شنيدم و مي‌ديدم. اوايل كار، بعضي مشتري‌ها ماشين را تحويل مي‌گرفتند اما پرداخت آن خيلي دير انجام مي‌شد يا اصلا پرداخت نمي‌شد و اين مشكل را با تعيين قرارداد حل كرديم. كسي هم كه بخواهد آسيب‌هاي فيزيكي كار را كمتر كند بايد بين كار و هر يك ربع يك بار به خود استراحت دهد و اگر ورزش كند حتما تاب و تحمل او بالا مي‌رود و عضله‌هايش قوي‌تر مي‌شود.


    براي شروع حتما نياز نيست عالي بود بايد شروع كنيد تا عالي شويد. اگر سرمايه داريد بهترين وسايل را بخريد اما اگر نداريد فقط شروع كنيد؛ حتي با ۲۵ ميليون تومان هم مي‌شود براي شروع وسيله خريد. اگر اين را هم نداريد با ده تا ۱۲ تومان دو تا دستگاه بخريد، بعد كه مشتري بيعانه مي‌دهد لوازم مصرفي را با آن بخريد. كسي كه از صفر كاري را شروع كرده باشد، همه اينها را درك مي‌كند.
   من فقط كارم مردانه است اما ظاهر و تمام خصوصيات رفتاري‌ام زنانه است چرا كه معتقدم، آدم نبايد به خاطر شغل از ظرافت خود خارج شود
    با سختي زيادي به نمايندگي مي‌رفتم و روزي نبود كه از سر كار به خانه بيايم و دعوا نداشته باشيم. هر روز در خانه‌مان بحث بود و امكان نداشت روزي، بحثي سر موضوع كاري و اين انتخاب من نباشد چون آن زمان پول خوبي هم دريافت نمي‌كردم بنابراين مخالفت‌ها بيشتر بود. وقتي صفحه‌ام در اينستاگرام رشد كرد، مي‌خواستم فشار روحي‌ام بيشتر نشود و تمركزم را از دست ندهم و به همين دليل، حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر از فاميل را بلاك كردم.
   يك درخت و نهال را كه مي‌كاريد هزاران علف هرز كنار آن مي‌رويد ولي آيا آن بوته، گوجه نمي‌دهد؟ آيا آن نهال رشد نمي‌كند؟ منفي‌ها هست ولي نبايد به آن توجه كرد و بايد آن را هرس كرد.
   نوع برخورد من با اين موضوع، به زماني برمي‌گشت كه در رشته و كار معماري با آقايان به عنوان بنا، مهندس يا كارگر معمولي سر و كار داشتم و اعتماد به نفسم بالا رفته بود كه در هر كاري وارد شوم، مي‌توانم از پس آن بر بيايم و فقط كافي است كه خودم را خوب نشان دهم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون