• ۱۴۰۳ شنبه ۲۷ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5667 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۱ دي

نگاهي به پيشينه زن ايراني در دوران كهن و پيش از ورود اسلام

زن در ايران باستان

زهرا قزلباش

اين نوشته بنا دارد سفري در زمان و در گذشته‌هاي دور ايران زمين كند تا ببيند زنان در آن روز در جامعه و عقايد مردم چه جايگاهي داشتند. قدر مسلم در اساطير باستاني زنان جايگاه محوري و والا داشتند. پژوهش‌ها نشان مي‌دهد كه در جوامع كهن و پيش از انسانوار شدن خدايان، «اصل مادينه هستي» به مثابه انديشه و باور مذهبي مردم در جريان بود و طبق آن مادر هستي يا پادشاه و شهريار منشأ هستي و پرستش بود و هر قومي يك نماد يا تجسمي از اين مادر را در قالب اشكال حيوانات يا گياهان مي‌پرستيد. اين امر باعث شد تا در عصر ظهور خدايان انسان‌واره، ايزدبانوها نيز ظاهر شوند و برخي نيروهاي برتر طبيعت را عهده‌دار گردند.

 

زن در زمانه گذشته

به‌ويژه در عصر كشاورزي ايزدبانوها مظاهر باروري و رونق زمين بودند. در همين دوران‌ها بود كه با انسانوار شدن خدايان، تفكيك جنسيتي نيز آغاز شد و خود ستيزه‌هايي را بين خدايان نر و ماده سبب شد كه قطعا بر سرنوشت پرستندگان آنها نيز تاثيرگذار بود (ببينيد: حسين ياوري و شيرين بلاش، بررسي نماد زن در اسطوره‌هاي دوران باستان). نكته جالب توجه در كهن‌الگوي اصل مادينه يا مادر كبير هستي كه بسان يك كل بزرگ همه خصوصيات و ويژگي‌هاي حيات و هستي اعم از خوب يا بد آن را در خود داشت، اين است كه بعدها با شروع دوران اسطوره‌زدايي به تجزيه اين كهن‌الگو منجر شده و شخصيت مادر را در نگاره‌هاي سمبليك مختلفي اعم از الهه، دختر شاه پريان، شياطين، حوريان مهربان يا نامهربان، زن جادوگر، زن صلح‌جو و عشق‌آفرين، زن زيبا، زن نيرومند و ايثارگر و... متبلور مي‌سازد (همانجا). اين نمادها بعدها در ادبيات و داستان‌ها و فرهنگ‌هاي مختلف به اشكال مختلف درمي‌آيد و احتمالا كهن‌الگوهاي جديدتري از زن همچون زن نيكو يا زن شرير را سبب مي‌شود. در هر حال بازتاب اين اساطير و كهن‌الگوها در آغاز در تمدن ميان رودان يا خاورميانه امروز به تقدس زن انجاميد. تصاوير و سنگ‌نبشته‌هاي به‌جا مانده از آن دوران از اهميت الهه مادر حكايت دارد. جالب توجه است كه در اين نگاره‌ها اعضاي جنسي نشان داده نشده درحالي كه در نگاره‌هاي ماقبل‌تر كه گفتيم از مذاهب طبيعي اوليه تا دوران ظهور خدايان انسانواره را شامل مي‌شد، اعضاي جنسي به وضوح تمام نشان داده مي‌شد و گفتيم در آنجا بحث تفكيك جنسيتي مطرح شد درحالي كه در نمادهاي ميان رودان اين تفكيك جنسيتي مطرح نبود زيرا مادر در اينجا يك محور و مركز بود و نقش او بيش از جنسيت وي اهميت داشت. درحالي كه به گفته پژوهشگران، تاكيد بر اعضاي جنسي ناشي از اشتياق مردان بوده است (همان منبع قبلي).

 

تغيير فرهنگ مادرمحوري

بنابراين از آغاز دوران كشاورزي تا ظهور دوران نوسنگي و تشكيل دولت‌شهرهاي جديد در ميان رودان، فرهنگ مادرمحوري استوار بوده است و زنان نقش عمده‌اي در رهبري ديني و سياسي جامعه داشتند. اما با تحولات مختلفي كه در اثر حملات مهاجمان در اين منطقه به وجود آمد و موجب تغييرات مهم سياسي و اجتماعي و فرهنگي شد كم‌كم فرهنگ مادرمحوري محو شد و نياز به تشكيل نيروي نظامي دايمي، آرايش سياسي را تغيير داد. به عنوان مثال در افسانه گيل‌گمش پهلوان، چون وي زنان و دختران سومري را به خاطر غرور خود بسيار آزار و شكنجه داده بود توسط ايزدبانو اينانا (ازالهه‌هاي سومري) تنبيه و به جهان زيرين فرستاده شد و نشانه پادشاهي‌اش را هم از دست داد. نكته مهم‌تر بحث ازدواج است كه در تغيير مسير مادرمحوري مهم بوده است. يكي از قديمي‌ترين اسناد سومري (بيش از 4500 سال قبل ميلاد) كه بعدها به تمدن‌هاي بابلي و سامي و يهودي و حتي يوناني و اروپايي راه يافت، شعري راجع به خواستگاري دوموزي پادشاه مهاجمان (شبانان) از ايزدبانوي سومر اينانا است كه در آن انواع كلمات عاشقانه و مطالبات دوطرفه ايراد شده و بي‌ميلي اينانا به ازدواج را به دليل طبيعت خشن و زمخت دوموزي مطرح كرده بود درحالي كه اينانا مايل بود با برزگر ازدواج كند كه سرشار از رويش و نعمت حاصل از كشاورزي بوده است. اما سرانجام دلربايي دوموزي جواب مي‌دهد و اينانا كه سرشار از زنانگي و زيبايي و شوق باروري بود به او بله مي‌گويد و درنهايت دوموزي را پادشاه شايسته و خود را همراه و پشتيبان او در جنگ و حكومت معرفي مي‌كند (همان كتاب). تحليل اين شعر مي‌تواند نشان دهد كه آنچه فرهنگ مادرمحوري يا به‌عبارت بهتر، فرهنگ زن محوري را تا حدود زياد پس مي‌زند و به مردمحوري مي‌انجامد، يكي مساله جنگ و كارزار اقوام با همديگر و ديگري زناشويي است كه زن را در اختيار مرد قرار مي‌دهد. بنابراين عجيب نيست اگر بگوييم پس از دوران اساطير كه زنان نقش برجسته‌اي داشتند، در دوران شهرنشيني و ظهور جنگ‌ها و نبردها به مرور نقش برجسته مردان نمايان شد و تفكيك جنسيتي اگر ابتدا بر اثر تمايز اندام جنسي بود، اما بعدا ناشي از قدرت و اشتياق مرد به تصاحب و غرور و درگيري و كشورگشايي شد و از جمله مردان مايل بودند زنان را نيز همچون كشورها تصاحب و از آن خود بكنند تا اشتياق خود را ارضا نمايند و اين موضوع در سرنوشت بعدي زنان بسيار تاثيرگذار بوده است.

 

زن در ايران باستان

اما در فرهنگ‌هاي اوليه ايران باستان كه تداوم توسعه تمدن‌هاي ميان رودان در جنوب ايران بود، در عيلام (ايلام) نيز توجه به خدايان مادينه و اهميت باروري زنان در راس توجه بوده به قسمي كه خدايان اوليه آنها ابتدائا مادينه بودند كه بعدها بر اثر تحولات سياسي و اجتماعي خدايان نرينه نيز اضافه شدند كه باعث شد مادينه‌ها تا حدودي به حاشيه بروند و درجه دوم تلقي شوند. با اين حال آثار به‌جا مانده از عيلام به خوبي نشان داده كه زنان جايگاه اجتماعي و حقوقي بسيار والايي داشته و در اكثر مناصب اجتماعي و سياسي شركت داشتند و به‌خصوص در مساله باروري و شغل حقوق خاصي به آنها اعطا شده است و از جمله در بحث ارث كاملا حضور مستقل و غيروابسته به شوهر داشته‌اند. نكته مهم در همه اين تمدن‌ها احترام خاص به كهن‌الگوي مادر است كه حتي در قوانين فردي و اجتماعي هم انعكاس يافته بود و مثلا پسري كه احترام مادر را پاس نمي‌داشت ارث هم نمي‌برد.

 

زن در دوران مادها

در دوران مادها كه حدود هزار سال پيش از ميلاد مسيح را دربرمي‌گيرد، ايزدبانوي آناهيتا (ناهيد، آناهيد، اردويسور آناهيتا) كه همپاي ايزد ميترا (مهر) بود، بسيار مقدس بود و آرياييان او را الهه حاصلخيزي و باروري و آب‌ها مي‌دانستند. آناهيد نمادي از زايش پاك و آب‌هاي روان و پاكيزه بوده و در اوستا (آبان يشت) ستايش و نيايش شده و نگهبان تمام‌ آب‌هاي جهان معرفي شده است. او فره زرتشت را محافظت مي‌كند و علاوه بر زيبايي و جمال، قدرت و منش پاك نيز دارد. آناهيد هرگز ازدواج نكرد و به شرم و حيا منقاد بود و سرشت پاك او در همه ادوار ايران باستان زبانزد بود. اين ايزدبانو در دوران هخامنشي نيز تداوم يافت و جالب اينكه مظهر سه نيروي مختلف روحاني، ارتشي و توليد شد و در دوران ساسانيان نيز همچنان جايگاه خود را حفظ كرد. اهميتي كه اين الهه در نزد ايرانيان باستان داشت به احتمال قريب به يقين سبب شده بود تا زنان در ايران باستان از احترام و جايگاه خاصي برخوردار باشند. شايد به همان دليلي كه پيش‌تر گفتيم، يعني نياز به كشورگشايي و جنگ سبب شده بود كه در دوران هخامنشيان زنان نقش محدودتري نسبت به قبل در مسائل سياسي و اجتماعي پيدا كنند، اما نفوذ آنها در مسائل سياسي و اجتماعي هرگز از بين نرفت. در واقع، حضور كمتر زنان در مناصب مختلف چيزي از مسووليت فردي و اجتماعي آنها نمي‌كاست و به‌خصوص از آنها در ازدواج‌هايي كه مقاصد سياسي داشتند استفاده مي‌شد. بنابراين نقش زن در مقام دختر، همسر و مادر بسيار اهميت يافت. اما حق انتخاب او به مثابه اينكه انساني داراي اراده آزاد و خرد و راي است نيز محترم شمرده شد و در آن دوران سن ازدواج از 16 سال به بالا بود و كمتر از اين سن ازدواج جايز نبود.

 

طبقه‌بندي شغلي زنان در ايران باستان

اين را نيز بايد اضافه كنيم كه در طبقه‌بندي شغلي زنان در عصر هخامنشي، زنان ارتشي، كارگر و خدمتكار حضور داشتند و زنان همپاي مردان مي‌توانستند كار كنند و حقوق برابر مردان دريافت كنند و موارد ديگري كه در جاهاي مختلف و در نوشته‌هاي مختلف ذكر شده است. ايرانيان باستان بدين‌ترتيب روز پنجم ماه اسفند (سفندارمذ) را روز زن يا جشن سپندارمذگان ناميدند و مردان موظف بودند در اين روز براي زنان‌شان هديه بگيرند. بعدها از دوران سلوكيه تا اشكاني و ساساني شرايط زنان تحولات زيادي پيدا كرد.

 

تك همسري و چند همسري

به رغم اينكه قوانين جديد چندهمسري را جايز مي‌دانست، اما اكثر مردم به همان تك‌همسري پايبند بودند و زنان در بحث اموال و طلاق حقوق مناسبي داشتند و مي‌توانستند از بدرفتاري شوهران خود به دادگاه شكايت كنند. اما دختران تحت قيموميت پدر يا برادر بودند و ازدواج‌شان بايد با رضايت آنها صورت مي‌گرفت. همچنين اين مسائل هيچ‌كدام مانع از خودشكوفايي و خودسازي زن نبود و او مي‌توانست از فرصت‌هايي كه به دستش مي‌آيد در جهت پرورش استعداد و شايستگي‌هاي خود استفاده نمايد. حتي در ايران باستان زنان فرمانروا و وزير نيز بوده‌اند از جمله يوتاب خواهر آريوبرزن سردار ايراني كه همچون برادرش در راه ميهن كشته شد، يا آرتميس كه درياسالار ارتش خشايارشا بود و آتوسا دختر كورش و همسر داريوش و مادر خشايارشا كه هم فرمانروا بود و هم شاعر و آرتادخت كه وزير خزانه‎‌داري اردوان چهارم اشكاني بود.

حضور زنان در مراسم مذهبي

نكته ديگر اينكه زنان نيز همچون مردان در مراسم‌هاي مذهبي شركت مي‌كردند و گاهي زناني كه باردار يا داراي فرزند بودند به دليل مشقتي كه ممكن بود حاصل شود از برخي مراسم‌ها معاف مي‌شدند و حكومت در زمان بارداري امتيازات خاصي براي‌شان قائل مي‌شد و حقوق خاصي دريافت مي‌كردند. چنانكه گفتيم نمونه‌هاي از اين دست بي‌شمارند و همگي حاكي از احترام به جايگاه زن در ايران باستان است. علي‌اي‌حال، با مرور اين مطالب مي‌توان نتيجه گرفت كه نه در عرصه بودن زن و نه به حاشيه رفتن او چندان ربطي به زنانگي و به‌خصوص تنانگي او نداشته و بيشتر حاصل تغيير شرايط سياسي و اجتماعي و اقتضائات جنگ و كارزار بوده است. چه اينكه زنان در مشاغل مختلف حتي نظامي نيز مي‌توانستند شركت كنند. فرمانروايي آنها در قديم نيز حاكي از اين بوده كه قدرت هوش و تعقل‌شان كم نبوده و قادر به مديريت و اداره كشور بوده‌اند.

 

بالارفتن اهميت تنانگي زنان

محصول فرهنگ مردسالار

بنابراين آنها كه زن را به عشوه‌گري يا فريبكاري تعريف كرده‌اند، قطعا با نگاه پيش‌داورانه و حاكي از بغض و به دور از عدالت و عقلانيت قضاوت كرده‌اند. اينكه بعدها اينقدر تنانگي زنان مهم شد را بايد در درون فرهنگ مردسالاري جست‌وجو كنيم. اينكه علل عمده اين مساله چه بوده نيز نياز به روانكاوي مردان گذشته كه در قدرت بودند دارد زيرا چنانكه گفتيم مردم در دوران پيشانوسنگي هرگز نگاه جنسي به زن را اولويت قرار ندادند و بلكه آنها مادر را به مثابه اصل و ريشه زايش و تولد و باروري و حاصلخيزي مطمح‌نظر قرار دادند و از همين رو احترام خاصي به او حتي در مقام پادشاه قائل شدند و حتي ريشه‌شناسي واژه كدبانو نيز به واژه شهريار بازمي‌گردد و ربطي به مطبخ و خوش‌سليقگي ندارد، هرچه اين دومي نيز مفهومي نيكو از براي زنان بوده است.

 

كلام آخر

در پايان اين نوشته بايد خاطرنشان كرد كه مقاربت زن با زيبايي، خوش‌سليقگي، باروري، آشپزي، خانه‌داري و موارد مشابه آن هيچ امر مذمومي نبوده و همه اينها جزو ذات و استعداد زن است اگر نگوييم كه ذاتي اوست؛ چه اينكه تعريف كردن زن به اين موارد يك اشتباه بزرگ است كه متاسفانه در دوران جديد به‌رغم آن همه پيشرفت دانش بشر و عقلانيت او اتفاق افتاد و باعث شد تا انواع ايدئولوژي‌هاي افراطي كه زن را يا يك تن زيباي صرف يا يك پستونشين صرف معرفي كردند پديد آيد. اما همه اين موارد فقط بخشي از هويت زن را تشكيل مي‌دهند و از آنها مهم‌تر انسان بودن و حضور مستقل زن در هستي است كه در فرهنگ مردسالاري ديرينه تا حد زياد محو شد و زنان بعد از دوران جديد در جهت اثبات هويت مستقل خود تلاش‌هاي زيادي كرده و مرارت‌هاي زيادي را تحمل كردند و مي‌كنند. اينكه زن را با نقش مادري و همسري تعريف كنيم خوب است، اما اينكه زن را فقط با نقش مادري و همسري تعريف كنيم چندان زيبنده نيست زيرا زن به مثابه يك مخلوق همچون مرد سرشار از انواع نيروها و استعدادهاي خدادادي است كه حق اوست تا از آنها بهره‌برداري نمايد و هيچ‌كدام از اينها سبب نمي‌شود بار اخلاقي جوامع را فقط به دوش زنان بيندازيم و باعث رنج و تعب آنها شويم زيرا اخلاق ربطي به جنسيت ندارد و شامل هر دو زن و مرد مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون