• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5669 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۱۳ دي

واكاوي عملکرد انديشه و زبان جلال رفيع

به سخن ديگر فرهنگ هر ملت است كه دولت و حاكميت آن ملت را مي‌سازد. از آنجا كه جلال دل در گرو سنت دارد در معروف‌ترين آثار خود يادآور «فضيلت‌هاي فراموش شده» مي‌شود و فرهيختگي «حسينعلي راشد» را با روايت‌هايي از «آخوند ملاعباس تربتي» بر صدر مي‌نشاند. ايستار‌ها و نگرش‌هاي متجددانه جلال رفيع فراتر از انديشه بيشتر انقلابيون دهه هفتاد ميلادي در مواجهه با نظام سرمايه‌داري و تجربه كوتاه زندگي در امريكا در «بهشت شداد» متجلي شده است.رفيع پس از انقلاب بسيار زودتر از ديگران خود را از ته‌نشست‌هاي تفكرات انقلابي و ادعاي مبارزه با امپرياليسم به سبك كاسترو و چگوارا رها ساخت و در بهشت شداد، با همان سبك روايي و‌ گفت‌وگوي طنزآميز خويش فارغ از تحليل‌هاي جدي و خشك سياستمدارانه، در قالب گفت‌وگو، در باب رويدادهاي مهمي چون نحوه مواجهه و تعامل با امريكا، آتش زدن پرچم و قطع رابطه با آن كشور بزرگ و نيز در باب دانش و فرهنگ مدرن در غرب، حرف‌هاي تازه و مغاير انديشه رسمي و حاكم را در حدي كه شرايط زماني و مكاني اقتضا داشت، مطرح كرد. روح لطيف جلال رفيع آغشته به ژنوم فرهنگ خراسان و شعر و ادب پارسي است و بسياري از نوشتار و گفتار او با هنر و طنز جريان مي‌يابد. مصاحبت او با «عثمان خوافي» آن هنگام كه با زخمه‌هاي دوتار و آهنگ و ملودي دلنشين موسيقي نوايي مي‌نوازد در گفت‌وگويي صميمي گل مي‌اندازد و در مطبوعات منتشر مي‌شود . او بسان هر ايراني فرهيخته در همه آثار خود ميراث‌ فرهنگي و زبان و ادب پارسي را به عنوان مصدر احساسات پاك و روح متعالي انساني با حكاياتي از شاهنامه فردوسي، گلستان سعدي، ديوان حافظ و مثنوي‌معنوي مولوي پاس مي‌دارد.  در گذر روزگار قلم در انديشه و پنجه جلال رفيع به مثابه يك «نهاد» عمل مي‌كند و كاركردهاي خود را در هزاران صفحه پرشمار «روزنامه اطلاعات» به همت «سيدمحمود دعايي» و ‌همكارانش به نمايش مي‌گذارد و اين همان فرآيندي است كه با «كلمه» شروع مي‌شود و نويسنده ايده‌ها و خميرمايه ذهن خود را هر روز به‌ صورت نوآورانه بر بال داستاني مي‌نهد و براي تعالي خلق منتشر مي‌كند. 
در عنوان اين نوشتار به بيتي پندآموز از «آفتاب خراسان» استاد ملك الشعراي بهار تأسي كرده‌ايم: 
«روح پدرم شاد كه مي‌گفت به استاد/ فرزند مرا عشق بياموز و دگر هيچ» و همچنين كتاب زيباي «زندگي، عشق و ديگر هيچ» اثر لئوبوسكاليا را به ياد مي‌آوريم تا انسانيت، مهر و عشق را چون «جان جلال» پاس بداريم و ‌مقام انسان را «رفيع » گردانيم.
گزارش و روايت رويدادها و حكايت‌هاي تلخ و شيرين شخصيت‌هاي بزرگ‌ فرهنگي، انديشه و كنجكاوي ديگران را برمي‌انگيزد و ‌سلسله مراتب تحول در اشخاص و نهادها را بنيان مي‌نهد، چراكه «زبان قدرت فرهنگ است» و قلم زدن در تبيين همين فرهنگ است كه قلمرو ذهن و جهان و چگونگي زندگي ما را تعيين مي‌كند. به پاس نيم قرن تلاش آن فرزانه كه مصداق نام «جلال رفيع» است ديروز مراسم نكوداشتي در روزنامه اطلاعات برگزار شد، عمرش دراز و قلمش در جريان باد. 
- جامعه‌شناس

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون