• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5671 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۶ دي

تحليل و بررسي تطبيقي فيلم‌هاي تشريح يك سقوط 2023 و تشريح يك قتل 1959

حقيقت مخدوش

رضا‌ بهكام

«ژوستين تريه» فرانسوي در حركتي رو به جلو از درام‌هاي كمدي پيشينش فاصله مي‌گيرد و خود را در مسير ژانر درام حقوقي- دادگاهي و درامي -  خانوادگي قرار مي‌دهد.
طرح داستاني را با همسرش «آرتور هراري» مي‌نويسد و تقريبا با همان تيم فيلمسازي آثار پيشينش،آن  را به بار مي‌نشاند.

تفاوت در تغيير ژانر، «تريه» را در راهي متفاوت قرار مي‌دهد تا رويكردي نو برايش به ارمغان آورد. رويكردي كه او را به مرز پختگي رسانده و در سطح كارگرداني جهاني مطرح خواهد كرد.

انتخاب هوشمندانه «زاندرا هولر» بازيگر آلماني كه پيش‌تر او را با فيلم كمدي موفق «توني اردمان2016» به ياد مي‌آوريم، فيلم «آناتومي يك سقوط» را به ماده و بافت و اتمسفر احساسي قابل قبول از جنس صراحت لهجه، رُك‌گويي، استقلال و متانت يك زن نزديك مي‌كند؛ اگرچه فيلمساز و بازيگر نامبرده هر دو در تجربه فيلم «پيشگو2019»، چهار سال پيش از آن در ژانري متفاوت باهم آشنا شده‌اند و «ژوستين تريه» قدرت بازيگري او را از نزديك تجربه كرده است. 
در اين مجال واژه «آناتومي» را -به سبب آشنايي عيان و تا پايان نقد- جايگزين واژه «تشريح» كرده‌ام.
فيلم با فلاش‌بك‌هاي متعدد كه از مستندات دادگاه نشأت مي‌گيرد مخاطب را در راستاي زندگي مشترك زوجي به نام‌هاي «ساندرا» و «ساموئل» قرار مي‌دهد. زوجي كه با مليت‌هاي آلماني و فرانسوي در كنار هم قرار گرفته‌اند و زبان مشترك انگليسي را مبناي تفاهم يكديگر قرار داده‌اند. آسيب روحي مرد روايت كه به عبارتي فرد مقتول ماجرا نيز هست، هسته سنگين بسياري از مشكلات زناشويي آنان را رقم مي‌زند. پدري كه بر اثر بي‌مبالاتي خود موجبات تصادفي هولناك را براي فرزندش رقم زده است، پسري كه بر اثر اين تصادف بينايي‌اش را از دست داده است و پدر سال‌ها است كه خود را در زندان وجدانش تنها و افسرده مي‌بيند. رفته‌رفته مرد توانايي‌هاي فردي و ارادي خود را از دست مي‌دهد و خود را به حاشيه مي‌راند. زندگي حاشيه‌نشيني در شهر زادگاهش پاسخگوي نياز زن مدرن روايت نيست و كشمكش‌ها پس از حادثه تصادف به مرور زياد مي‌شوند. مرد تحليل مي‌رود و زن نيز به سمت و سويي موافق براي تامين نيازهایش پيش مي‌رود. مرد چون محفظه‌اي فلزي هر آنچه را كه مي‌بيند در خود مي‌ريزد و در حوالي زمان حال قصه شروع به فروپاشي رواني مي‌كند.
فيلمنامه با فرم پازلي به شكل منطقي در مسير پيرنگ اصلي «كشف» حقيقت به پيش مي‌رود اما در پايان با توجه به گم شدن تعمدي برخي پازل‌ها به پاياني باز گره مي‌خورد. تعمدي كه به سبب گنگ بودن و رازداري شخصيت پيچيده «ساندرا» در هاله‌اي از ابهام باقي مي‌ماند. تنها شاهدان روايت فرزند نوجوان و نابيناي آنان به نام «دنيل» و سگش هستند كه صحنه جرم را پيش‌تر ترك كرده‌اند و با تناقضاتي كه پسر نوجوان در شهادتش در صحن دادگاه به وجود مي‌آورد قاضي را به تكلف دستوري و تمديد زمان قضاوتش وادار مي‌كند. 
فيلمنامه مشترك و مهندسي شده «تريه» و «هراري» به ظاهر تمامي متريال و سازوكار حل‌ناشدني را در خود دارد از جمله محل وقوع قتل يا حادثه‌اي كه بيرون از شهر و در روستايي واقع شده كه حتي ساختمانش هم در همان روستا به نوعي دور از سكنه و مركزيت روستا قرار گرفته است، دوربين‌هاي نظارتي در ساختمان و اطرافش وجود ندارند و از همه مهم‌تر اندك شاهدانش يك حيوان و يك نوجوان نابينا هستند كه آنها نيز در زمان وقوع قتل مشكوك بيرون از محل حادثه يا به عبارتي محل جرم بوده‌اند. با اين وصف تيم تحقيقات و تجسس قتل به شكلي موشكافانه و با ادوات مدرن و بهره‌گيري از تكنولوژي مداركي دال بر مجرم بودن تنها متهم پرونده (ساندرا) ارايه مي‌دهند اما قاضي بيش از حد و برخلاف نظرات قاطع دادستان كه بخشي از آن را نيز از خلق آثار ادبي رمان‌هاي «ساندرا» وام مي‌گيرد توجهش را به تنها شاهد ماجرا، پسرك نابيناي روايت معطوف مي‌كند. شخصيت «دنيل» در طول جلسات دادرسي به تحول شخصيتي مي‌رسد و وقتي در جريان مدارك و مستندات كشف‌شده از پدر و مادرش قرار مي‌گيرد به سبب مكانيزم دفاعي در برابر اضطراب حاصل به سيستم واكنش وارونه روي مي‌آورد تا با شهادتي نسبتا محكم اين باور را در قاضي دادگاه به وجود آورد كه پدرش به مرگي خودخواسته تن داده است، تلاش‌هاي دادستان بي‌ثمر باقي مي‌ماند و وكلاي «ساندرا» با كمترين استراتژي و دفاع ممكن پيروز رقابت مي‌شوند تا حكم تبرئه را براي «ساندرا» كه متهم به قتل همسرش است به ارمغان آورند. 
اگرچه فيلمساز در ابتدا با شروعي توفاني شخصيت «ساندرا» را فمينيستي، بي‌پروا و خيانت‌كار نشان مي‌دهد و تلاش مي‌كند تا با ارايه اسناد پي‌درپي از او يك هيولاي سركش و بي‌احساس بسازد اما به مرور و از نقطه مياني فيلم تا انتهايش، فيلمساز رويه محافظه‌كارانه‌اي را براي شخصيت اولش مصلحت‌انديشي مي‌كند تا بتواند پاز ل‌هاي پاياني و حل‌گر را در جنگلي از ظن و گمان به محاق برده و مخاطب را در يك دو راهي احساسي و عقلاني معلق نگه دارد. اتفاقي كه در فيلم «آناتومي يك قتل1959» به كارگرداني «اُتو پرمينگِر» كه بيش از شش دهه از عمر آن مي‌گذرد روندي معكوس دارد. 
«آناتومي يك قتل» به تحقيق، آراي بهترين فيلمنامه ژانر درام حقوقي- دادگاهي جهان را تا به حال دراختيار دارد و الگوي كلاسيك حقوقي را پيش رفته است كه انتظار عقلاني و منطقي نيز از همان مي‌رود. در فيلم يادشده با حذف صحنه جنايت (جنايتي منجر به قتل در باب موضعيت تجاوز) مسير روانكاوي شخصيت «فردريك منيون» از زواياي مختلف مورد بررسي قرار مي‌گيرد و دستيار و منشي وكيل متهم نقشي اساسي در كاركرد وكيل مدافع در طول محاكمه را به عهده مي‌گيرند. از طرفي نيز شخصيت وكيل مدافع به نام «پاول بيگلر» با هوش و ذكاوت بالا به مبارزه با دادستان و مشاورش مي‌پردازد. استراتژي‌ «بيگلر» براساس حملات تركيبي دادستان و مشاورش چند بار با ظرافت تغيير مي‌كند و درنهايت شاهد مهم و دومي كه از قضا دختر مقتول است برگ برنده «بيگلر» را رقم مي‌زند. مسير مبارزه نفسگير «بيگلر» در نقش وكيل مدافع در برابر دادستان و مشاورش «كلاود دنسر» كه با بازي «جورج سي.اسكات» افسانه‌اي همراه است علاوه بر مكاشفات لحظه‌به‌لحظه در طول دادگاه براساس مدارك به دست آمده و استفاده از شهود حاضر اتمسفر قدرتمندي را به بار مي‌آورد كه پازل‌هاي فيلمنامه يك به يك سر جاي خود مي‌نشيند و در پايان مخاطب حقايق برايش آشكار مي‌شود، روندي كه در فيلم «آناتومي يك سقوط» كمتر شاهدش هستيم، مسير مبارزه نفسگيري بين وكيل مدافع و دستيارش در برابر دادستان به دفاعيات جانانه‌اي ازسوي وكيل مدافع منجر نمي‌شود تا جايي‌كه وكيل «ساندرا» در شب مهماني در رستوران به طنز اين بُرد حقوقي را به يك شوخي تشبيه مي‌كند. 
در «آناتومي يك قتل» برخلاف فيلم «آناتومي يك سقوط» قاتل مشخص است و مسير روانشناختي و تحليل وضعيت‌هاي شخصيت اصلي محل مناقشه در مركزيت فيلم است كه با كمك شهود به سازوكار نهايي مي‌رسد. در فيلم «آناتومي يك سقوط» مخاطب به همراه قاضي و نظارت هيات منصفه به دنبال اثبات گناه و جرم براي قاتلي هستند كه در مظان اتهام قرار گرفته و از سويي احتمال «حادثه بودن» كشته شدن «ساموئل» مورد نقد و بررسي قرار مي‌گيرد، در اين مسير، آزادي يك زن و عدم تلاش‌هاي او براي نجات زندگي مشتركش با ذره‌بين فيلمساز به تصوير كشيده مي‌شود تا تبعات زندگي متاهلي در مقاطع بحران‌ساز مورد ارزيابي قرار بگيرد؛ لذا با بررسي تطبيقي صورت‌گرفته مي‌توان سوژه فيلم فرانسوي را به ‌ظاهر محاط شده در پوسته ژانر درام دادگاهي قرارش داد و آن را بهانه‌اي براي كنكاش زندگي زناشويي زوجي روشنفكر دانست تا آنها نيز در بزنگاه‌هاي زندگي به تصميماتي دست بزنند كه در شرايط عادي دور از ذهن مي‌نمايد. به‌طور مثال ضبط كردن صداي «ساندرا» توسط همسرش «ساموئل» بدون اطلاع به او يا خيانت‌هاي متعدد «ساندرا» به «ساموئل» در زندگي مشترك‌شان يا سرقت ادبي «ساندرا» از شوهرش به سبب عدم توانايي همسرش در ارايه رُمانش در مقاطع روحي اسفبار وي مي‌توان فيلم «ژوستين تريه» را در اين هماورد تطبيقي، بيشتر درامي خانوادگي برشمرد كه درام دادگاهي را بهانه‌اي براي خروج از بن‌بست قرار داده است.
جايگاه «شاهد» در دو فيلم نامبرده به شكلي خاص و نامتعارف در تغيير است. در «آناتومي يك سقوط» با تك شاهد نوجواني نابينا طرف هستيم كه به تزلزل شخصيت و عدم ثبات براساس الگوي والد «پدر» دچار است و براساس تحول شخصيت در نيمه دوم فيلم تصميم مي‌گيرد تا الگوي زندگي‌اش را از «پدر» به والد «مادر» تغيير بدهد؛ در نقطه مقابل و در فيلم «آناتومي يك قتل» جايگاه شاهد از يك الگوي ثابت پيروي مي‌كند و تغيير در كتمان‌سازي اوليه دخترِ مقتول كه در آخر و با شهادتش به نفع قاتلِ پدرش تمام مي‌شود روند حدس‌پذيري مخاطب را محتمل‌تر نشان مي‌دهد. در مجموع مي‌توان اين‌طور نتيجه گرفت كه پس از گذشت نزديك به هفت دهه از طول عمر سينماي كلاسيك آن دوران در حوزه ژانر درام حقوقي به سينماي پساپست‌مدرني رسيده‌ايم كه تصميمات قاضي از شدت و حدت كمتري برخوردار است و شايد وجوه مشترك «زن بودن» در «قاضي دادگاه» و «متهم» و «فيلمساز» را بتوان به يك تعامل محافظه‌كارانه منجر به مصلحت‌انديشي براي رقم زدن پاياني باز مبتني بر حقيقتي مخدوش استوار دانست.


   «آناتومي يك قتل» به تحقيق، آراي بهترين فيلمنامه ژانر درام حقوقي- دادگاهي جهان را تا به حال دراختيار دارد و الگوي كلاسيك حقوقي را پيش رفته است كه انتظار عقلاني و منطقي نيز از همان مي‌رود. در فيلم يادشده با حذف صحنه جنايت (جنايتي منجر به قتل در باب موضعيت تجاوز) مسير روانكاوي شخصيت «فردريك منيون» از زواياي مختلف مورد بررسي قرار مي‌گيرد و دستيار و منشي وكيل متهم نقشي اساسي در كاركرد وكيل مدافع در طول محاكمه را به عهده مي‌گيرند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون