• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5671 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۶ دي

تأملي در مبدا تاريخ مسيحيت

مرتضي ميرحسيني

درباره سال و روز تولد حضرت عيسي، تاريخ دقيقي وجود ندارد و آنچه اكنون سال يكم مسيحيت محسوب مي‌شود، مبدأيي مبتني بر حدس و گمان است. به روايت متي و لوقا، عيسي در روزگار پادشاهي هردوس بر يهودا، يعني سه سال پيش از مبدأ كنوني تاريخ مسيحيت متولد شد. اما باز به نوشته انجيل يوقا، تعميد عيسي به دست يحيي در سي‌امين سال زندگي‌اش و پانزدهمين سال فرمانروايي امپراتور تيبريوس (سال 28 ميلادي) انجام شد. اگر به روايت‌هاي موجود ديگر استناد كنيم، تعيين سال تولد از ايني كه هست باز سخت‌تر و پيچيده‌تر مي‌شود. روز تولد حضرت نيز جايي ثبت نشده است و به نوشته كلمنس اسكندراني تا مدت‌ها، برخي آن را نوزدهم آوريل و برخي ديگر بيستم مه پذيرفته بودند و ديگراني هم- مثل خود كلمنس - بودند كه آن روز مهم را هفدهم نوامبر مي‌دانستند. اما اختلاف اصلي روي دو روز، يكي ششم ژانويه و ديگري بيست‌وپنجم دسامبر بود، كه نوشته‌اند «در قرن دوم ميلادي مسيحيان شرقي جشن تولد را روز ششم ژانويه برگزار مي‌كردند. در سال 354 بعضي از كليساهاي غربي، از جمله كليساي رُم، مراسم سالروز تولد مسيح را در 25 دسامبر گرفتند. در آن زمان اين روز را به خطا روز انقلاب شتوي، كه از آن به بعد طول روز رو به فزوني مي‌نهد محاسبه كرده بودند. اين روز از قبل نيز روز جشن اصلي كيش ميترا، يعني روز تولد مهر شكست‌ناپذير بود. كليساهاي مشرق‌زمين تا مدتي دست از همان تاريخ ششم ژانويه برنداشتند و همگنان غربي‌شان را به آفتاب‌پرستي و بت‌پرستي متهم كردند، ولي در پايان قرن چهارم، روز 25 دسامبر در مشرق زمين هم پذيرفته شد.» البته بودند و هنوز هم هستند كساني كه اصل وجود مردي به نام عيسي با آن ويژگي‌هاي خاص را اگر نه از اساس انكار، كه مشكوك تلقي مي‌كنند و حتي آن متن قديمي غيرمسيحي، منسوب به يوسفوس يهودي (حوالي سال 93 ميلادي) به نام «روزگار باستان يهوديان» را جعلي مي‌بينند. در آن كتاب آمده است كه «در آن زمان عيسي‌نامي مي‌زيست كه انساني مقدس بود، اگر بتوان اساسا انسانش ناميد، زيرا كارهاي شگفت مي‌كرد و به مردم تعليم مي‌داد و حقيقت را شادمانه درمي‌يافت. بسياري از يهوديان و يونانيان پيرو او بودند. اين شخص مسيح بود.» از نظر آنان، اين جملات ستايش‌آميز درباره عيسي، آن‌هم از زبان يك يهودي تبعه روم، جملات معتبري به نظر نمي‌رسد و اصالت آن تأييدشدني نيست. اين ترديد درباره تاريخي بودن -  در مقابل افسانه‌اي و اسطوره‌اي ديدن - حضرت عيسي، از زبان برخي از مشهورترين نام‌هاي تاريخ شنيده شده است. از جمله ناپلئون بناپارت كه در سال 1808 در صحبت با محقق برجسته آلماني ويلانت، نه از جنگ پرسيد و نه از سياست، كه دغدغه‌هاي اصلي و هميشگي‌اش بودند. او اين بحث را پيش كشيد كه آيا به تاريخي بودن عيسي باور داري؟ اما اين بحث‌ها و ترديدها، براي نفي وجود عيسي كفايت نمي‌كنند و از حد مخدوش كردن برخي جزييات زندگي او يا بي‌اعتبار كردن چند خط از متون مقدس فراتر نمي‌روند. ويل دورانت مي‌نويسد «علي‌رغم همه پيشداوري‌ها و پيش‌فرض‌هاي الاهياتي‌شان، انجيل‌نويسان حوادثي را نقل مي‌كنند كه اگر جاعل صرف بودند آنها را مسكوت مي‌گذاشتند -  مثلا رقابت حواريون براي احراز مقامات عالي در ملكوت، فرار آنان پس از دستگيري حضرت عيسي، انكار پطرس، ناتواني مسيح از معجزه‌كردن در جليل، اشاره بعضي مستمعان به امكان ديوانه بودن او، عدم اطمينان نخستين خود او به رسالتش، اقرار او به جهل خود درباره آينده، لحظات تلخكامي‌اش، و فرياد نوميدانه‌اش روي صليب. پس از خواندن شرح اين صحنه‌ها ديگري كسي نمي‌تواند در واقعي بودن شخصيت پشت آنها ترديد كند. اينكه تعدادي افراد ساده در طي يك نسل توانسته باشند شخصيتي چنين نيرومند و جذاب، اخلاقي چنين عالي، و رويايي چنين الهام‌بخش از برادري بشر بپرورانند، معجزه‌اي است كه از هر يك از معجزات مذكور در انجيل‌ها باورنكردني‌تر است. پس از دو قرن نقد عالي، خطوط زندگي و شخصيت و  تعليمات     مسيح همچنان روشن و معقول است و جذاب‌ترين شخصيت را در تاريخ انسان غربي تشكيل مي‌دهد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون