ادامه از صفحه اول
انتقام سخت يا امنيت پايدار؟
جالب اينكه بسياري از مديران باتجربه و استراتژيستهاي آن زمان اكنون خانهنشين هستند و به نظر ميرسد حتي مشورتي از آنها گرفته نميشود، شايد بر اثر همين بياعتنايي به تجربههاي گذشته، مثلا در سياست خارجي به جاي اينكه ايران با كارت روسيه در حال جنگ و نيازمند بازي كند او با كارت ما بازي ميكند و حتي نسبت به تماميت ارضي كشورمان با رقيبانمان همداستان ميشود! اما از بعدي ديگر تقريبا همه مسوولان و چهرههاي سياسي از هر جناحي بارها اذعان كردهاند كه اگر رابطه مستحكم دولت و ملت در زمان دفاع نبود يك كشور در حال جنگ كه همه ابرقدرتها و كشورهاي ثروتمند به دشمنش كمك ميكردند امكان سركوب تروريسم سراسري را نداشت. با كمك موثر و تعيينكننده مردم بود كه ايران توانست نيروهاي مسلح در جنگ و نيروهاي امنيتي در داخل را بر آن همه دشمني فائق و امنيت را در سطح بالايي تامين كند. اگر مردم به هر دليل و بر اثر خطاها و اشتباهات و اشتغالات غيرضرور و ندانمكاريها و خودمحوري و تبعيضها و عدم ميدانداري، انگيزه لازم براي مشاركت حداكثري در دفاع از كشور در همه حوزهها را نداشته باشند كار تامين امنيت مشكل خواهد بود، با تعميم اراده مردم در سياستهاي داخلي و خارجي واقعا امكان مخدوش كردن امنيت كشور به حداقل ميرسد و مدافعان امنيت با دستان باز و تمركز به وظايف خود در محافظت از همه شهروندان ايراني خواهند پرداخت و موفقيتشان تضمين شده خواهد بود.امنيت بايد مستمر و همهجانبه باشد و همه استحكامش را احساس كنند.سختترين انتقامها خاطرههاي تلخ شهادت مرزداران، حملات به شاهچراغ و انفجارهاي كرمان را به سادگي از بين نميبرد.اصل بر به وجود نيامدن حادثه است و اقدامات ثانويه هيچ عزيز از دست رفتهاي را باز نميگرداند.
نسبت آموزش و پرورش با نظام حكمراني
بديهي است كه اين قابليتها حداقلي دارد كه مشترك همه انسانهايي است كه در جامعه معيني زندگي ميكند و تنوعي دارد كه متناسب با وضعيتي كه هر فرد دارد، ميتواند تعيين، تعريف و تكميل شود. همچنين در گذر زمان و در جوامع مختلف نيز اين قابليتها ميتواند متفاوت باشد. بر اين اساس در يك پاسخ مقدماتي به پرسشي كه مطرح كرديم ميتوان گفت كه مهمترين كاركرد آموزش و پرورش ايجاد همين قابليتهاي معين و توافقشده است. وقتي ميتوانيم آموزش و پرورش را موفق ارزيابي كنيم كه درك درستي از دانش، ارزش و قابليتهاي مورد نياز داشته باشد و توانايي لازم براي ايجاد و پايش اين قابليتها را نيز دارا باشد.
بنابراين گام اول تعيين اين قابليتها و در گام بعدي برنامهريزي براي تحقق آن در دستور كار قرار ميگيرد و به نظر ميرسد كه شايد يكي از مهمترين ماموريتهايي كه بر عهده نظام حكمراني است، همين كاركرد باشد. يعني اطمينان حاصل كند كه قابليتها به درستي تعيين شده است و مجموعه فرآيندهاي مشخصشده قادرند اين قابليتها را ايجاد كنند و مكانيزمهاي مستقلي براي ارزيابي ميزان تحقق آن پيشبيني شده است. اين نقش حاكميت قابل واگذاري نيست و بايد به نمايندگي از مردم اطمينان لازم را به روشهاي معقول كسب و تضمين كند كه امور بر طبق اين استاندارد تعيينشده انجام ميشود. در تمام دنيا آموزش و پرورش و بهطور ويژه آموزش عمومي را شأن حاكميتي ميدانند. آموزش و پرورش از حقوق ملت و از مهمترين ماموريتهاي حاكميت است. در اصل سوم و سيام قانون اساسي جمهوري اسلامي بر ارايه آموزش و پرورش و تربيتبدني رايگان در همه سطوح تاكيد و دولت را موظف به ارايه اين خدمت نموده است. بنابراين ارايه آموزش و پرورش يك مسووليت قطعي و حتمي براي دولت شمرده ميشود و زماني كه يك مسووليت براي نهادي قطعيت مييابد لاجرم بايد از انجام شايسته آن نيز قطعيت حاصل شود. آيا اين خدمت همانگونه كه در قانون حكم شده است ارايه ميشود؟ ارزيابي نقش حاكميت در ارايه اين خدمت مهم چيست؟ در سند تحول بنيادين كه آخرين و در عين حال مهمترين سند در نظام آموزش و پرورش محسوب ميشود نظام تعليم و تربيت رسمي عمومي را: «مهمترين عامل انتقال، بسط و اعتلاي فرهنگ در جامعه اسلامي ايران، مسوول آمادهسازي دانشآموزان براي تحقق مرتبهاي از حيات طيبه در همه ابعاد كه تحصيل آن مرتبه براي عموم افراد جامعه لازم يا شايسته باشد» معرفي كرده است و ماموريت آن را: «متولي تعليم و تربيت در همه ساحتهاي تعليم و تربيت، قوامبخش فرهنگ عمومي و تعاليبخش جامعه اسلامي براساس معيار اسلامي، با مشاركت خانواده، نهادها و سازمانهاي غير دولتي» ميداند كه با تاكيد بر شايستگيهاي پايه، ميبايست «زمينه دستيابي دانشآموزان در سنين لازمالتعليم طي دوازده پايه به مراتبي از حيات طيبه در ابعاد فردي، خانوادگي، اجتماعي و جهاني را به صورت نظاممند، همگاني، عادلانه و الزامي فراهم سازد.» مروري كوتاه و گذرا بر اسناد مهم فوق نشان ميدهد كه در قانون اساسي بر حق بودن، فراگيري و رايگان بودن آموزش و پرورش تاكيد شده و در قانون اهداف و وظايف، تربيت دانشآموزاني با ويژگيهايي كه ذكر كرده است را وظيفه آموزش و پرورش ميداند و به عبارت ديگر از زاويه تغييرات يك دانشآموز به اين ماموريت نگريسته است. در سند تحول علاوه بر تاكيد به تربيت دانشآموزاني با ويژگي تحقق مرتبهاي از حيات طيبه، نگاه گستردهتر شده و بر نقشهاي بسيار مهم و راهبردي آموزش و پرورش در بسط و اعتلاي فرهنگ، قوامبخشيدن به فرهنگ عمومي و تعاليبخش و لزوم مشاركت خانوادهها، نهادها و سازمانهاي دولتي در ارايه اين خدمت تصريح كرده است. مروري سريع بر اين اهداف بلند و كيفي، اهميت فراوان و راهبردي اين نظام را در منظومه كلي اهداف و آرمانهاي جامعه آشكار ميكند. به نظر ميرسد بار سنگيني از هويتسازي، پرورش شخصيت، تعالي فرهنگ و نوسازي تمدني بر دوش اين مجموعه گذاشته شده است. اكنون زمان آن فرا رسيده است كه به ارزيابي كيفيت ايفاي نقشهاي نظام حكمراني بپردازيم.
وزير اسبق آموزش و پرورش