علي شريعتمداري ؛ از انجمن پيروان اسلام تا وزارت علوم
محمود فاضلي
علي شريعتمداري، در سالهاي 1325 و 1326 در شيراز، انجمن پيروان اسلام را تشكيل داد و در شهرهاي فسا، جهرم، استهبان و ديگر شهرهاي استان فارس فعاليت سياسي و فرهنگي داشت. در 1328، چندي پس از ترور شاه، دادگاه نظامي شهرستان فسا او را احضار كرد. شريعتمداري به فسا رفته و خود را معرفي ميكند، اما اعلام كردند حكومت نظامي لغو شده و مخفيانه به شيراز بازگشت. سخنرانيهاي شريعتمداري هيچ ارتباطي با ترور شاه نداشت. اين اتهام، صرفا نوعي بهانه بود كه مانع فعاليتهاي او شوند.
در سال 1332 در رشته فلسفه و علوم تربيتي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران فارغالتحصيل شد و شش سال بعد، از دانشگاه «تنسي» امريكا، موفق به اخذ درجه دكترا شد. او وقايع اين دوران را چنين شرح ميدهد: «پس از دريافت دكتراي رشته فلسفه تعليم و تربيت از دانشگاه تنسي در سال 1338 چون قبل از اينكه به خارج اعزام شوم، چند بار به زندان رفته بودم، فكر ميكردم كه اگر به ايران بازگردم، به من اجازه نخواهند داد در دانشگاههاي كشور به تدريس مشغول شوم به همين خاطر در امريكا با كمك و معرفي يكي از اساتيد برجسته امريكا، به 12 دانشگاه، براي تدريس دوره ليسانس معرفي شدم و كار خود را در امريكا ادامه دادم. اما نتوانستم خودم را قانع كنم و در امريكا بمانم، در سال 1337 به ايران بازگشتم. تقريبا به مدت 3 سال به عنوان دانشيار علوم تربيتي در دانشگاه شيراز مشغول به كار شدم و در آنجا به علت فعاليتهاي سياسي مدت 4 ماه را در زندان سپري كردم.» او در اين ايام با مرحوم محمد نخشب آشنا ميشود. در يكي از جلسات، نخشب كه در زمان مصدق، دبير حزب مردم ايران بود، براي او از فعاليت خود در شيراز صحبت كرده و از او ميخواهد با تشكيلات او ائتلاف كند و او هم ميپذيرد كه در «حزب مردم ايران» به فعاليتهاي سياسي خود ادامه دهد: «يك شب در منزل مرحوم نخشب با حضور برخي اعضاي نهضت به آن نهضت پيوستيم. در آن موقع تودهايها همه جا از سوسياليزم بر پايه ماترياليسم بحث ميكردند. من در ضمن بحث درباره اين موضوع گفتم اگر منظور از نظام سوسياليستي استقرار عدالت اجتماعي است، عدالت اجتماعي بر پايه خداپرستي استوارتر از عدالت اجتماعي بر پايه ماترياليسم است. اين امر به عنوان يك تز در مقابل تز تودهايها مطرح شد و آنها ما را خداپرستان سوسياليست ميناميدند. در آبان ماه 1332 پس از جلسهاي كه در منزل آيتالله زنجاني به منظور تنظيم برنامه اعتصاب سراسري برگزار شد، دستگير شدم.»
شريعتمداري در پاسخ به اين پرسش كه كدام يك از دو جناح نهضت اشتباه كردند؟ پاسخ ميدهد: «به نظر من هر دو اشتباه كردند و نتيجهاش هم همين بود كه اين نهضت عظيم را كه به آن شكل رشد و قدرت پيدا كرد و توانست افرادي مثل رزمآرا و هژير را از سر راه خودش بردارد، شكست دهد و آن وقت ژنرال زاهدي آمد و به سادگي راديو را گرفت و توانست به اصطلاح حاكميت خودش را برقرار كند. البته آن روزنامهنگاراني كه به آيتالله كاشاني جسارت ميكردند اينها به نظر من مقصرتر هستند. البته آيتالله كاشاني هم بايد حساب خودشان را جدا ميكردند از امثال بقاييها و شمس قناتآبادي، براي اينكه اينها به هيچوجه در خط كاشاني نبودند. نميتوان اين مساله را به چند نفر خاص نسبت داد. به نظر من در راس آنها اختلافات دو جناح بود و هر دو اشتباهاتي را مرتكب شدند و تهمت افترا هم به رهبران نهضت به نظر من دور از علل و انصاف است.»
شريعتمداري كه در دولت موقت مسووليت وزارتخانه علوم و آموزش عالي را بر عهده گرفت در 1359، به عضويت «ستاد انقلاب فرهنگي» درآمد. از اهم سمتهاي اجرايي شريعتمداري، سرپرست دانشكده علوم تربيتي دانشگاه اصفهان، عضويت در ستاد انقلاب فرهنگي، سرپرست گروه علوم انساني شوراي عالي انقلاب فرهنگي، سرپرست گروههاي برنامهريزي در شوراي عالي برنامهريزي، كميته علوم تربيتي، عضويت در هيات مركزي گزينش استاد، شوراي آموزش و پرورش و رياست فرهنگستان علوم بود. شريعتمداري همچنين عضو شوراي پژوهشهاي علمي كشور، سرپرست موسسه تحقيقات تربيتي دانشگاه تربيت معلم و عضو شوراي پژوهشي دانشگاه اصفهان بود. وي مدال درجه يك علمي و نشان درجه يك تعليم و تربيت را نيز دريافت كرد و مدير مسوول چهار مجله علمي و مولف 19 جلد كتاب، مترجم 6 عنوان كتاب، تاليف دهها مقاله و مترجم 9 مقاله علمي، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي بود. او در 20 دي 1395 در 93 سالگي درگذشت.