مويرگهايي زير پوست شهر
مرجان يشايايي
شركت در جلسهاي براي رونمايي از مستند مهرداد اسكويي درباره جمعي خردمند به نام «پناه» و خانم سيمين ضرابي، بانويي كه بيش از چهل سال آن جمع را مديريت كرده، باعث شد دوباره فكر كنم رمز ماندگاري ما ملت ايران چيست؟ به نظرم نه نفت و نه منابع زيرزميني، رمز ماندگاري ما مويرگهاي بسياري است كه زير پوست شهرهايمان زندگي را سبز و جاري و پيشرو ساخته و حيات مدني به معناي امروزي آن را شكل داده و تداوم بخشيدهاند. جمعهايي از نوع پناه كه بدون درگير شدن با مسائل سياسي و پاسخ به روزمرّگيهايي كه دمادم فرا ميرسند، بدنه اجتماعي و فرهنگي ما را استوار و بهروز و پويا نگه ميدارند. اين جمعها كه حالا در هر فرهنگسرا يا سالن اجتماعات يا خانهها يا حتي كافيشاپهاي پرشمار شهرهاي ما تشكيل ميشوند، روزي نيست كه بخشي از تاريخ يا ادبيات يا علم را به علاقهمندان خود عرضه ندارند. خبر خوبتر آنكه اين جريانات به كل از بودجهها و سياستهاي رسمي بركنارند و قرار نيست نفعي از آنها عايد كسي شود، خبري هم به جز فرهنگ و علم و ادبيات در آنها نيست. كساني كه به اين جمعها تنها از سر شكمسيري يا پر كردن اوقات فراغت نگاه ميكنند و گمانشان اين است كه حرفي گفته ميشود و تمام، سخت در اشتباهند. اين نوع گردهماييهاي مردمي بدون جهتگيري سياسي يا جناحي، مكانهايي امن براي باليدن فرهنگ عمومي ماست. راه درست صحبت كردن و درست شنيدن و تحمل آراي مختلف را به ما ميآموزند. در اين جمعهاي بيادعا ياد ميگيريم كه فكر كنيم و به اين درك برسيم كه دنيا را از نگاههاي ديگر هم ميتوانيم ببينيم. اينها همان الگوهاي كار مدني براي توسعه پايدار هستند، يعني توسعهاي كه بدون تخريب طبيعت و محيط پيرامون رفاه و نيكبختي را براي نسلهاي بعد هم تضمين كنند. «پناه» از سال 1351 ابتدا به دست استاد روانشناسي دكتر ابراهيم خواجهنوري براي گرد آوردن روانشناسان و متخصصان خودشناسي و تعليم و تربيت تاسيس شد. بعد از 10 سال، استاد جاي خود را به برخي شاگردانش ازجمله خانم سيمين ضرابي سپرد كه با همين هدف توانستند تا امروز بيش از ۱۴۶۰ جلسه با حضور چهرههاي علمي و فرهنگي و هنري برگزار كنند كه برخي مانند نصرت كريمي و داريوش مهرجويي ديگر در جمع ما نيستند. تمامي اين جلسات ضبط شدهاند و گنجينه ارزشمندي را فراهم آوردهاند. سيمين ضرابي كه همكار و دوست نزديك توران ميرهادي بوده، تا مقطع كارشناسي ارشد تحصيلات خود را در امريكا در سال پيروزي انقلاب به پايان برده و بلافاصله به ايران بازگشته. او امروز يكي از كارشناسان بنام روانشناسي و تعليم و تربيت است كه بر ناتواني جسمي خود غلبه كرده و با كمك همسر خود، خلبان خسرو موگويي، پناهي فراهم آورده تا آنها كه ميخواهند زخمهاي خود را در جمع دوستان و كارشناسان التيام بخشند، در كنارش خود را دريابند. صحبت از تعارف و تمجيد نيست. صحبت از جرقههاي اميدي است كه فراوان در گوشه و كنار شهر ما وجود دارند. اميد را زنده ميكنند و آينده را درخشان.
كارشناس ارشد جامعهشناسي