ديپلماسي به جاي رويارويي
3) در عين حال برخي مناقشات هم وجود دارند كه دور از مرزهاي ايران هستند. مساله مشكل حماس و حزبالله با صهيونيستها از نظر مرزي به ايران ارتباطي ندارد. بلكه ايران در يك سطح و وابستگي معنوي كه ارتباط و زعامت جبهه مقاومت است به موضوع مرتبط ميشود. اسراييليها بيش از 25هزار نفر را در غزه كشتهاند و ايران چارهاي ندارد جز اينكه از نظر معنوي و .... از فلسطينيها حمايت كند. ضمن اينكه اگر جلوي اسراييل گرفته نشود، اسراييل تا عراق و ماوراي عراق هم پيشروي ميكند. ايران اما لايههاي امنيتي فراواني در برابر اسراييليها دارد. اگر خداي ناكرده اسراييل از حماس عبور كند بايد با حزبالله رودر رو شود. پس از حزبالله با حوثيهاي يمن، در ادامه با سوريها و نهايتا عراق رودرروي اسراييل قرار ميگيرد. اما حاميان اسراييل تلاش ميكنند ايران را ريشه اصلي مناقشه اسراييل با حماس معرفي كنند. همه فشارها عليه ايران هم در راستاي حفظ امنيت اسراييل است.تلاش ميكنند حوثيها را مجاب كنند كه مقابل كشتيراني اسراييليها را سد نكند.
4) به نظر ميرسد در دو مورد اخير يعني ماجراي اربيل عراق و كشور دوست و همسايه ايران پاكستان، قدري شتابزدگي صورت گرفته است. شايد ميشد با اين عجله و سراسيمگي عمل نكرد. البته اين نگاه سياستمدارانه به موضوع است و در نهایت مسوولان امنيتي و سياسي كلان كشور هستندکه بايد پاسخ دهند آيا هزينه حمله با فايدههاي آن همخواني داشته يا نه؟