به بهانه شعار روز جهاني آموزش با عنوان «آموزش و صلح»
در بياني ساده اگر بخواهيم صلح را نفي خشونت و دشمني و گسترش مهرباني و دوستي معنا كنيم و بر اساس اين تعريف به نظام آموزش كشورمان نمره دهيم، آموزش و پرورش نمره قابل قبولي را نخواهد گرفت. برخورد قهرآميز معلم با دانشآموز، رفتارهاي خشونتآميز دانشآموزان با يكديگر و معلمان و رفتارهاي نابهنجار اجتماعي همه بيانگر آن است كه پيش از اين ما نتوانستيم از آموزش به عنوان ابزاري براي صلح بهره برده و آن را گسترش دهيم. همچنين رتبه پايين ايران در شاخصهاي جهاني صلح، خود گواهي فاصله معنادار ما با مفاهيم صلح و جايگاه ايران در مقابل ساير كشورهاست. نداشتن جنگ و تعارضات نظامي، تعامل مسالمتآميز، حقوق بشر و احترام به حقوق اساسي و آزاديهاي انسان، تعهد به قانون و توزيع عادلانه منابع و فرصتها در جامعه، بخشي از معيارهاي صلح و پايداري در جوامع و جهان است. به راستي مدارس، كتابهاي درسي و محتواي تربيتي و پرورشي كشور، به عنوان بستري براي صلح، چه اندازه با اين شاخصها همسو و همگام بوده؟ آنچه از آموزش و صلح در نظام آموزشي ايران به ذهن ميرسد شبيه ادبيات نظامي رايج در كشور، هنگام مانورهاي نظامي است؛ آنجا كه هدف از برگزاري مانور را ارسال پيام صلح به ساير كشورها ميدانند. صلح و ابزارهاي نظامي معنايي پارادوكسيكال دارند و در باور عموم صلح به ديپلماسي نزديكتر است تا ابزارهاي نظامي. تصميمگيران آموزشي نيز محتواي آموزشي و كتابهاي درسي را همواره در مسير تعالي انسان و عدالت اجتماعي و صلح و آرامش ميدانند، اما نشانههاي موجود در نظام آموزشي عكس آن است. نابرابريهاي آموزشي، توزيع نابرابر امكانات آموزشي، محتواي رنجآور كتابهاي درسي و گنجاندن باورهاي خاص و اعتقادي ايدئولوگ در برنامههاي پرورشي و بخشنامههايي كه معلمان و مدارس مجريان آن هستند، بيانگر آن است كه آموزش و پرورش در ايران با شعار جهاني آموزش فاصله بسيار دارد و براي تحقق شعار «آموزش و صلح» مسير پرفراز و فرود پيش رو خواهد داشت.