نگاهي به مساله اخلاق در سينماي ژاپن
شمشير سامورايي و كيك اخلاق
سعید هنرمند
به مجموعه رذايل و فضايل انسان اخلاق گفته ميشود. بشر حين معصيت نيز پيوسته سوداي شهره به زكي بودن را در سر دارد، زيرا پليدي اگر به اوج تنعم نيز بينجامد، عملي قبيحانه، مذموم و شرمآور در جامعه تلقي ميگردد. در فلسفه اخلاق از اخلاق نيكوماخوس ارسطو گرفته تا فلسفه اخلاق كانت و حتي تا روزگار پسامدرنيته و بنيانافكني رعايت حقوق گياهان، غايتي منفرد و مشترك دنبال ميشود: درستكاري. فيلسوفان و آموزگاران اخلاق دايما سعي در ياري رساندن به انسان در پاكسازي از شر و هدايت وي به سوي خير داشته و دارند. مادام كه بشر هست خطا نيز هست و در عصري كه حوصله و زمان و انگيزه براي بسياري از انسانها وجود ندارد كه به سراغ مطالعات آزاد در زمينه اخلاق و زيستي انسانيتر براي ايجاد و توسعه شخصيتي مسووليتپذير و آگاه نسبت به نوع اعمالش با محيط پيرامون برود، سينمايي از جنس سينماي كلاسيك ژاپن كه هم سرگرمي است و هم اخلاقآموز بسيار نياز است. در سرزمين خورشيد تابان بيش از 60درصد مردم پيرو هيچگونه مذهبي نيستند و باقي نيز يا بودايي هستند يا شينتو كه آن نيز، مذهبي است رشد كرده از ريشههاي بوديسم.
كشوري كه در ميانه جنگ جهاني دوم سوداي تسخير آسيا و استراليا را داشت و موفقيتهاي مقطعي نيز در اين راه كسب نمود، بعد از سيلي محكمي كه از شوروي در چين و از امريكا در هيروشيما خورد، حاشيه را كنار گذاشت و با اتخاذ سياستي جديد به سرعت پلههاي ترقي را طي كرد كه اين سياست نو يكي از دلايل پديدار گشتن و شكوفايي سينمايي مهم در تاريخ سينماي جهان شد. سينماي كلاسيك ژاپن در دنياي طرفداران سينما به سينماي بنا شده بر پايههاي اصول اخلاقي و انساني مشهور است.
اين سينما نسبت به سينماي كلاسيك امريكا محدودتر، اما بسيار غني و پربار است. دورهاي كه كوروساوا، اوزو، كوباياشي، هيروشي، ميزوگوچي و بزرگان ديگري مشغول به ساخت آثاري بودند كه شايد آن پروداكشن و جلوههاي جذاب و نوظهور سينماي هاليوود را نداشتند اما به دليل بهرهگيري از قصههاي قوي و كارگردانيهاي سختگيرانه و با حوصله كه احتمالا برخاسته از ذات ژاپني بودن آنهاست و همچنين بهرهگيري از بازيگران توانايي همچون توشيرو ميفونه، تاتسويا ناكاداي و تاكاشي شيمورا مخاطبان بسياري را جذب خود ميكردند.
دهه پنجاه ميلادي دهه آغاز اوجگيري سينماي ژاپن به پرچمداري كوروساوا بود. آنچنانكه فيلمهاي معروف هفت دلاور و تجاوز به تقليد از آثار وي ساخته شد. سينماي ژاپن در واقع به دليل تقليد فني و تكنيكي و ساختاري از سينماي هاليوود باعث شده كه مخاطب هم يك فيلم سينمايي استاندارد تماشا كند و هم محتوايي قابل انديشيدن دريافت كند، درست در تضاد با فيلمهاي بسياري از كارگردانان كلاسيك و امروزي بلوك شرق كه محتوا را به عنوان اولويت كار قرار داده و تكنيك و فن سينما را فداي آن ميكنند همانند تعدادي از فيلمهاي كارگردان نامي روسيه تاركوفسكي كه مخاطب دريافتهاي فلسفي بسياري از فيلمهاي وي ميكند اما اين فيلمها هرگز سرگرمي ايجاد نميكند و اگر مخاطب علاقهاي به بحثهاي فلسفي نداشته باشد محال است با آن ريتم كند فيلم را تا انتها تحمل كند.
بخشي از فلسفه وجودي سينما بحث سرگرمي است. در سينماي ژاپن تماشاگر قصهاي را دنبال ميكند كه آغاز، ميانه و پايان دارد. به لحاظ دكوپاژ پلانهاي شناخته شده و مرسومي را ميبيند و در نهان اين قصه سرگرمكننده و تكنيك الزامي براي پيشگيري از خستگي، معناهاي مهمي نهفته است. خصايصي شامل سختكوشي، خانواده دوستي، وطنپرستي، پشيماني از معصيتها و سعي در جبران آن، دستگيري از افراد ضعيف، رسيدن به سزاي اعمال بد، شجاعت، ادب، قناعت، جوانمردي، روراستي، عزتنفس، شرف، وفاداري و دليري، استفاده از اين ويژگيهاي دلچسب براي قهرمانان و حتي ضدقهرمانان، باعث ميشد در انتهاي فيلم مخاطب حسي اميدوارانهتر به زندگي پيدا كند. در بخش انيميشن نيز سينماي ژاپن توسط استوديو جيبلي و به رهبري ميازكي در دنيا قدرتمند ظاهر شد. انيمههاي ژاپني همانند فيلمهاي سينمايي آن كشور انبوهي از آموزههاي انساني و اخلاقي را در خود دارند. هر چند كه ناگهان با پايان عمر كارگردانان كلاسيك سينماي ژاپن، ستاره درخشان اين سينماي مهم جهاني رو به افول گذاشت اما انيمهها همچنان پرقدرت در حال درخشش هستند و كارگردانان نسل نو سينماي ژاپن شامل ريوسوكي هاماگوچي، تاكاشي ميكه و هيروكازو كورئيدا در اين سالها آثار اميدواركنندهاي را خلق كردند.
فيلمسازان كلاسيك ژاپني ساموراييوار با پذيرش ريسك شكست در گيشه اخلاق را به عنوان تم اصلي فيلمهايشان برگزيدند و صحنههاي سكسي و عوامپسند نظير آن بسيار اندك در فيلمهايشان استفاده شد.
اغراق نيست كه بگوييم اگر ژاپن نبود سينماي دنيا گوهري كم داشت.