از آن به دير مغانم عزيز ميدارند
كه آتشي كه نميرد هميشه در دل ماست
از دوران كهن آدمي نگاهي متفاوت و انديشهبرانگيز به طبيعت يا عناصر آن داشته است، به همين دليل ايرانيان باستان براي چهارآخشيج يا عناصر چهارگانه هستي مانند آتش-آب-باد-خاك جايگاه و نقش ويژهاي داشتهاند، چراكه در ادامه استقرار و روند زندگي اجتماعي و جوامع بشري نيازمند به اين چهارآخشيج بودهاند. ازميان اين چهارآخشيج، آتش از ارزش بالايي نسبت به آب-باد-خاك برخوردار بوده، چراكه نقش تعيينكنندهاي در ايجاد سنن و تاريخ و فرهنگ و تمدن و سرچشمه پيشرفت صنعت و تاريخ بوده است و زرتشتيان به منزله پرچمي برافراشته كه گرمابخش جان و روان بوده است، ميدانند و موجب گرديده در نوشتههاي كهن و اساطيري و آثار تاريخي يا با جشنها و يادمانهاي مختلفي ستوده و ستايش شود.
بكوشيد تا گوهران هر چهار / بداريد پاكيزه و بيغبار/ ز باد لطيف و ز آب روان/ زرخشنده آتش، زخاك گران
واژه آتش
ريشه واژه آتش به درستي مشخص نيست به گونهاي كه در نوشتههاي ايراني و ديني زرتشتي به گونههاي متفاوت آمده است. در اوستا به صورت آتر و در زبان پهلوي به صورت آتور، آتر، آتش و در زبان پارسي به صورت آذر و آثر و در زبانها و گويشهاي ايراني آگر و تش و در زبان سانسكريت آدُري كه به معناي شعله و زبانه آتش به عنوان صفت ايزدآتش كه آگني ناميده شده است، آمده است.
پيدايش آتش
در مورد پيدايش و جايگاه آتش در تاريخ ايران باستان ميتوان به اسناد و مدارك باستانشناختي از قبيل، آتشكدهها- سنگنگارهها- نقش برجستهها- سكهها-مُهرها يا براساس منابع نوشتاري يونانيان و روميان باستان يا نوشتههاي اساطيري ايراني يا در منابع متون كهن ايران باستان كه در اوستا و ديگر متون جاي دارد كه عبارتند از: روايات پهلوي- مينوي خرد-يسنا- بندهشن- زادسپرم جستوجو و كنكاش نمود. در متون اساطيري ايراني، پيدايش آتش را به هوشنگ شاه پيشدادي جانشين كيومرث ميدانند...
در متون ايراني زادسپرم نيز پيدايش آتش را به اورمزد كه سه هزار سال اول آفرينش به همراه ساير موجودات در عالم مينويي آفريد و در سال دوم كه عالم مادي است آن را در تمامي پيشنمونههاي آفرينش پراكنده ساخت و يا در متون ديگر ايراني مانند بندهشن پيدايش آتش را او نيز به اورمزد نسبت داده كه آتش را از روشني بيكران آفريده و بعد از آن باد را از آتش و آب را از باد و خاك را از آب آفريده و سپس در ادامه همه موجودات را پديد آورده است...
جايگاه آتش
آتش در ميان ايرانيان باستان و در اوستا، كه يسنا اشاره ميكند مورد تقدس و ستايش بوده به اين دليل كه مظهر و نماد نور و روشنايي ايزدي و پسر اهورامزدا
به شمار ميرفته و جنبه ايزدي داشته است. ونيز باتوجه به كتاب ارداويرافنامه ايرانيان باستان سرنوشت روان درگذشتگان را از وظايف ايزدآتش دانسته كه آنان را از پل چينوت يا چينود به سوي بهشت يا دوزخ همراهي خواهد نمود. در گاتها كه سرودههاي ارزشمند از اشو زرتشت
به يادگار مانده كه ميتوان به عنوان كهنترين منبعي كه ايرانيان از شناخت و پاسداري از آتش داشتهاند بهره برد در اين سرودهها حدود هشت بار از آتش مينويي كه آن را نماد نور و روشنايي و خرد نسبت داده كه گرماي آن چه به انسان نيك و بد خواهد رسيد، آمده است و آتشي تحت پرتو اشاو راستي پاداشدهنده به اشوان و كيفردهنده دروندان و آتشي كه نگهبان و ياور زرتشت است كه به اشوان شادي و به دروندان ناكامي ميدهد را تشريح و توصيف ميكند.
با اين تفاسير ايرانيان باستان آتش را كه از نظر نوع و ارزش در جهان هستي و همچنين از نظر رتبه نيز با هم متفاوت هستند به سه گونه دسته تقسيم ميكنند كه عبارتند از:
مينويي، آييني و اساطيري
در اوستا در يسناي ۱۷، ۱۱ آتش به پنج گونه آتش مينويي اشاره نموده است در كتاب بندهشن به نام اين آتشها با مختصر اشتباهی نقل شده است:
۱- آتش بسيار سودمند و تفسير پهلوي به صورت بلندسوت آمده، اين آتش سرچشمهاش در آسمان و برابر و مقابل اهورامزدا ميسوزد و آتش آتشكدهها نيز از پرتو و وجود آن است.
۲- آتش در جسم و جان آدميان و جانوران
۳- آتش نهفته در نباتات و گياهان
۴- آتش نهفته در ابر (صاعقه)
۵- آتش موجود در بهشت در حضور اهورامزدا و ظاهرا اين آتش مربوط به شكوه و بزرگي و جايگاه پادشاهان است كه پيوسته همراه آنان بوده است.
آتشهاي آييني نيز به سه گونه تقسيم ميشوند:
آتش بهرام، يا ورهرام
آتش آدُران
آتش دادگاه
آتش بهرام يا ورهرام را نيز
شاه پيروزمند آتشها مينامند.
داراي ارزش بالايي نسبت به ديگر آتشها بوده. در افسانههاي ايراني او را نگهبان همه آتشهاي جهان به شمار ميآورند كه با نام اورمزد، اين آتش را به ياري ميخوانند و از او ميخواهند كه در برابر تاريكي و ناپاكي آنان را نيرو بخشد.
از مقدسترين آتشهاي باستاني يا اساطيري ايران كه در آتشكدههاي سهگانه ميتوان نام برد كه نيز با سه طبقه جامعه ايراني همخواني نيز داشته است عبارت بودند از:
آتش فرنبغ يا آتش موبدان و روحانيون كه ميگويند در كابل در افغانستان كنوني يا در كاريان در فارس.
آتش گشنسب يا آتش ارتشتاران
به گماني در شيز آذربايجان
و آتش برزين مهر يا آتش كشاورزان در كوه ريوند در شمال غربي نيشابور جاي داشتهاند نام برد.
آتشكده
در ايران باستان چون آتش را نماد هويت ملي خود ميدانستند، چراكه روشنيبخش و از بين برنده تاريكي و ناپاكيها بود و آنان را به روشني اهورامزدا پيوند ميداد بر آن شدند با پديد آمدن آتش و جايگاههاي مينويي آن و براي پرستاري و پاسداري و خشنودي آن آتشكدهها كشف و ساخته شوند كه يادآور روشناييها و نور هستيبخش در زندگي آنان باشد.
درواقع آتشپرستي به معناي پرستاري و نگهداري از آتش بوده است كه در آداب و سنن ايرانيان ماندگار شده است.
درمورد پيدايش آتشكدهها اطلاعي در دست نيست و در اوستا هم نامي از آن برده نشده است...
تنها اطلاعات ما درباره آتشكدهها عموما از دوره ساساني است، چراكه موبد كرتير اشاره نموده آتشكدهها به دست من ايجاد شد و مغان بر آنها گماشته شدند. به فرمان آفريدگار، منصب پادشاهان را تاييد نمودم و در سراسر ايران آتشكدههای متعددی ساخته شد. اين ساختمان آييني را آتشگاه، نيايشگاه، درِ مِهر و آتشكده نيز گفتهاند كه آتشكده از دو واژه آتش و كدِه ساخته شده كه به معناي خانه آتش است كه داراي چند نوع معماري برخي داراي هشت درگاه و چند اتاق و هشت گوشه كه آتشدان در وسط آن واقع بوده و پيوسته آتش مقدس در آن سوخته است و نمونههاي ديگر چهارتاقي گنبددار و نوعي ديگر سكوهايي با آتشدان در فضاي باز بوده است. معمولا مصالح در اين معماريها از لاشه سنگ براي پي، آجر براي ديوارها و سنگ يا چوب براي سقف آن بهكار رفته است. آتشكدهها افزون بر نيايشگاه و همايشگاه ديني كاربريهاي آموزشي و اجتماعي و فرهنگي نيز داشتهاند. گاهي تدريس دانشها در آتشكدهها انجام ميگرديده است. در مراكز علمي و در آتشكدهها و كاخهاي ايران باستان كتابخانههاي فراواني وجود داشته كه بسياري از آنها دستخوش نابودي گرديده است.
آتش و جشنهاي مربوط به آن
يكي از دلايل شكوه و تمدن ايران استان وجود جشنهاي بزرگ ملي است كه نمونه آنها را درميان ملتهاي ديگر كمتر ميتوان يافت. جشن نتيجه آسايش و به عبارت ديگر نيكانديشي در امور اجتماعي و فردي و نشانه بزرگي كمال تمدن يك قوم است، بنابراين اگر هيچگونه دليلي براي نماياندن كمال معنوي و مادي ايران باستان در ميان نبود همين يك دليل ميتوانست ما را به روشني انكارناپذيري راهنمايي كند، زيرا بسيار روشن است كه تا انديشه آدمي از بند سختيهاي زندگي نرهد و دل را خلوتگاه مهر و آسايش نيابد، هيچگاه نوشخندي بر لب نتواند داشت و دست افشاني و پايكوبي كه مظهر بارز شادماني و نشاط است، از سرور وي حكايت نخواهد كرد و جشن وصالي چنانكه سعدي گفت، علیرغم دشمن تنگدستي و سختي فراهم نخواهد گشت.
[امشب به راستي شبِ ما روزِ روشن است
عيدِ وصالِ دوست عليرغم دشمن است]
در آيين زرتشت و ميان ايرانيان قديم بيش از همه مذاهب و ملل به جشنها توجه شده است و از ميان اين جشنها برخي تنها مذهبي و برخي هم ملي بودهاند...
درواقع وجود جشنهاي پارسي و آيينهاي اجرايي آنها به نيكي نمايانگر باورهاي ديني و ملي پارسيان است كه نمونهاي از اين جشنهاي آييني در تمامي فصلها ديده ميشود اما جشنهاي مربوط به آتش كه ديرينگي هزاران ساله در ايران دارند درواقع نمايشي به هدف مبارزه نور و تاريكي بوده است كه با مشاركت شركتكنندگان كه نقطهاي اوج آن برافروختن آتش بزرگ بوده است همراه بودند كه ازجمله اين جشنها كه هنوز در تاريخ و فرهنگ ايران باقي ماندهاند، ميتوان جشن شهريورگان، جشن آذرگان، جشن سده و چهارشنبه سوري نام برد. باتوجه به اينكه همزمان نزديك به برگزاري و بزرگداشت جشن سده هستيم.
در ادامه به اين جشن ملي ميهني پرداخته ميشود...
جشن سده
يكي از اين جشنهاست كه نه تنها از لحاظ مذهب اهميت بسياري داشت، بلكه در ميان عامه مردم نيز بدان توجه فراوان ميشد و به همين سبب ياد آن نيز از خاطر ايرانيان محو نشده است و با جزييترين توجهي ممكن است كه آن را به همان شكوه ديرين باز گردانيد. اين جشن يكي از جشنهاي آتش و بزرگترين آنهاست كه از روزگاران كهن در ايران وجود داشته است و آتش يكي از آن عناصري است كه كشف و ايجاد آن در تمدن و ترقي حيات بشر تاثير بسزايي داشته و به همين جهت خاطره اكتشاف آن چون خاطره عزيزترين موهبتي در ذهن آدمي پايدار مانده است.
ريشهيابي جشن سده
ديدگاههاي گوناگوني در چرايي نامگذاري سده، بيان شده است. احتمالا كلمه سده از واژه پهلوي سدك بهره گرفته و اگرچه اين كلمه در نوشتههاي باقي مانده پهلوي نيامده ولي واژههاي سدق و سذق كه در متون عربي برجاي مانده اين باور را به ما ميرساند كه اداي اين نام روزگاري سدك بوده است.
پس، به نظر ميرسد كه صورت نخست اين واژه «ستك» يا «سدك» بوده است كه به «سده» تغيير يافته است.
در بسياري از نوشتههاي تاريخي مانند التفهيم، آثارالباقيه، نوروزنامه خيام، تاريخ بيهقي و... درباره اين جشن و ريشهيابي آن نوشتارهاي متفاوتي بيان ميدارند.
ابوریحان بیرونی ﻣﯽﻧﻮیسد: ﺳﺪﻩ گویند یعنی ﺻﺪ ﻭ ﺁﻥیادﮔﺎﺭ اردشیر ﺑﺎﺑﮑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻠﺖ ﻭ ﺳﺒﺐ این ﺟﺸﻦ ﮔﻔﺘﻪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﺷﺐﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺪﺍﮔﺎﻧﻪ ﺑﺸﻤﺎﺭﻧﺪ، میان ﺁﻥ ﻭ ﺁﺧﺮ ﺳﺎﻝ ﻋﺪﺩ ﺻﺪ به دﺳﺖ میآید ﻭ ﺑﺮﺧﯽ گویند ﻋﻠﺖ این ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ این ﺭﻭﺯ ﺯﺍﺩﮔﺎﻥ کیومرث ﭘﺪﺭ نخستین ﺩﺭﺳﺖ ﺻﺪﺗﻦ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ یکی ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ گردانیدند ﻭ ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺮﺁﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ این ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺸﯽ ﻭ مشیانه ﺑﻪ ﺻﺪ رسیدند ﻭ نیز ﺁﻣﺪﻩ: «ﺷﻤﺎﺭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺩﻡ ﺍﺑﻮﺍﻟﺒﺸﺮ ﺩﺭ این ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺻﺪ رسید.»
اما باتوجه به نوشتههاي پهلوي درباره گاهشماري ايران كهن ميتوان دريافت كه ايرانيان سال را به دو بخش نامساوي تقسيم ميكردند؛ يعني تابستان بزرگ و زمستان بزرگ يك فصل هفت ماهه كه از فروردين آغاز و تا پايان مهر ادامه داشته و فصل زمستان از يكم آبان ماه آغاز، تا پايان اسفند ادامه داشته، روز دهم بهمن ماه، ميانه زمستان است و غالبا سرما در اين موقع به اوج ميرسد (ويگزد) به همين سبب آن را گزنه هم ميگويند در اين روز درست صد روز از زمستان ميگذرد و اين روز را سده مينامند.
برخي از پژوهشگران تاريخي بر اين باورند كه اين ريشهشناسي بنياد دانشي ندارد و به گونهاي ريشهشناسي عاميانه ميباشد. ايشان براي نام سده ريشه ديگري را مطرح ميكنند. آنان اين واژه اوستايي را از ريشه sad به معني نمودار شدن، نمايان شدن وپديدار شدن بيان ميكنند.
كه در پارسي باستان sand با واژه نمايان شدن و آشكار شدن و يا در زبان سانسكريت، chánd به معناي باشكوه و درخشان آمده كه با واژههاي پيشين كه گفته شد همخواني دارد.
هنگامه سده
جشن سده كه در كنار نوروز و مهرگان ميباشد، از باشكوهترين افتخارات ملي ميهني ايرانيان است. هر سال در شامگاه دهم بهمن ماه، برگزار و گرامي داشته ميشود. مهمترين آييني كه در جشن سده بايد اجرا شود برپا كردن آتش همراه با آتشافروزي به همراه رقص و شادي بر گرد آتش مراسم همگاني شادماني و سرور همراه با باده نوشي، پشتههاي بزرگ هيمه (هيزم) و آتش در بلنديها آتشبازي و راندن جانوران موذي در آتش بوده است.
فردوسي بزرگ در كتاب ملي شاهنامه ميگويد:
به هر برزني جشن گاهي سده/ همه گرد بر گردش آتشكده/ يكي آذري ساخت برزين به نام/ كه با فرخي بود و با برز و كام
و در ادامه اين جشن، به سه دليل، معنا و مفهوم يافته است:
ابتدا كشف آتش به دست هوشنگ پادشاه پيشدادي كه موجب شتاب در شكلگيري تمدن و صنعت شد، دو به اهميت زايش مهر و انديشه نوزايي
و در پايان سپري شدن صد روز از چيرگي فريدون بر ضحّاك...
اين جشن امروزه در شهرهاي مختلف ايران، به خصوص شهرهاي زرتشتينشين همچون كرمان، يزد، تهران، شيراز، اصفهان، كرج، زاهدان و اهواز و كشورهاي وارث تمدني ايران هر ساله برگزار ميشود. به همين دليل از سوي ايران و تاجيكستان روز چهارشنبه ۱۵ آذر ماه ۱۴۰۲ در هجدهمين نشست كميته بين دولتي پاسداري از ميراث فرهنگي ناملموس يونسكو به ميزباني شهر كاسان جمهوري بوتسوانا در آفريقا برگزار شد و با بررسي و تصويب اعضاي كميته، جشن سده، بيست و چهارمين ميراث فرهنگي ناملموس ايران در فهرست جهاني يونسكو به ثبت جهاني و بينالمللي رسيد.
همچو آتش به سوي بالا
و به سمت پيشرفت باشيم...
جشن سده پاسداشت آتش آگاهياي است كه براي هزارهها، حتي در تاريكترين شبها، نگهبان ما ايرانيان در برابر انديشه تاريك اهريمن بوده است.
پيروزي روشنايي بر تاريكي خجسته باد
شادباش اين جشن بزرگ بر ايران و ايرانزمين...
يارينامه:
- بيروني، ابوريحان. آثار الباقيه. اكبر داناسرشت. ابن سينا. بيتا.
- زادسپرم. گزيدههاي زادسپرم. ترجمه و گزارش محمدتقي راشد محصل. تهران. موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي. ۱۳۶۶
- دادگي، فرنبغ. بندهش. ترجمه مهرداد بهار. تهران. توس. ۱۳۸۵
- پورداوود، ابراهيم. گاتها. ج۲ بمبئي ۱۳۰۵
- پورداود، ابراهيم. انجمن ايرانشناسي، نشريه شماره ۲.تهران. چاپخانه پاكت چي.۱۳۲۴
- بويس، مري، زرتشتيان باورها و آداب ترجمه عسگر بهرامي. ققنوس تهران، ۱۳۸۳.
دكتراي تاريخ ايران باستان