انتشار كتاب «پسر اقيانوس»
بعد از سيل ويرانگر چه گذشت؟
«پسر اقيانوس» نوشته مهدي رجبي منتشر شد. به گزارش مهر، اين كتاب به عنوان يكي از عناوين مجموعه «كتابهاي فندق» نشر افق به تازگي با تصويرگري هاله قرباني راهي بازار نشر شده است. «پسر اقيانوس» قصه پسربچهاي جنوبي به نام سمير را بعدِ يك سيل ويرانگر روايت ميكند. همه روستاي سيلزده را ترك كردهاند اما سمير و خانوادهاش ماندهاند. سمير در بازيهاي كودكانه، خودش را ناخداي اقيانوس تصور ميكند و همراه دوستان خيالياش سوار كشتي شده و در دل اقيانوسها ماجراجويي ميكند. سمير كه آرزوهاي بزرگي دارد، در مسير سفر خيالياش در اقيانوس، از ابرهاي سياه، سيل و رعد و برق ميترسد، اما با وجود ترس و دلهرهاي كه دارد، اميد هم دارد. مهدي رجبي اين كتاب را روايتگر «قصه كودكان ايران و جهان» ميداند كه «شادي و آرامش حق آنهاست، اما گاهي شرايط سختي برايشان پيش ميآيد و بايد براي اميدوار بودن به دنياي بازي و خيال پناه ببرند.» در قسمتي از اين كتاب ميخوانيد:
«صداي قايقموتوري ميآيد. جيغ ميزنم و ميپرم توي آب. غصهام ميگيرد. خانم مهربانه باهاشان نيست. دو نفرند. چكمه و لباس آوردهاند و برنج. ميگويند از ابركوه آمدهاند. نميدانم كجاست. بايد روي نقشه پيدايش كنم. يكيشان ميگويد بايد از اينجا برويم چون بارانِ امشب حتما سيلبندها را ميشكند. ميگويد توي جزيره قطارها هنوز واگن خالي هست. بابا اخم ميكند: «ما همينجا ميمانيم.» اما پدربزرگ به عربي ميگويد: «نه، نميمانيم. قايق بزرگ بياوريد، گوساله و مادرش را ببريم. اگر آب بالاتر بيايد، جفتشان ميميرند.» من برايشان به فارسي ميگويم. اولي يك بسته بيسكويت ميدهد به من و ميگويد: «الان بايد برويم روستاهاي پايين. قبل از غروب قايق ميفرستيم.»
ميپرسم: «مدرسه كي باز ميشود؟»
دومي ميگويد: «زود... خيلي زود...»