مسووليت انتقام از همه شكستها را به شما سپردهايم
برد نه، قهرماني مبارك!
هيوا مافي
چقدر خون و دل خورديم سر نسل فعلي تيم ملي كه شايستهترين نسل تاريخ فوتبالمان است و همواره كابوس اين را داشتيم تا مبادا با اين نسل به دستاوردي نرسيم و اين همه سال زحمات و درخششهاي آنها تباه شود تا نام آنها در دفتر تاريخ از قلم بيفتد.
ميگويند دوندهها سه، چهار سال ميدوند و در المپيك پاداش زحماتشان را تنها در چند دقيقه ميگيرند؛ داستان اين نسل فوتبال ما هم دقيقا همانگونه بود، آنها در روندي حدودا ۱۰ ساله از گوشهگوشه اين خاك پهناور جمع شدند، رشد كردند، براي بيشتر آموختن لژيونر شدند و براي سرزمينشان عرقها ريختند تا پاداش آن همه را عصر شنبه در ۹۰ دقيقه بگيرند.
غيرت ايراني در رگهايشان تلنبار و عقده همه نرسيدنها و شكستها در وجودشان لبريز شده بود تا بهكل يادشان رود كه اينها ايرانند و آن لشكرِ تا بندندان مسلحِ مقابل ژاپن است!
زيرساخت، فوتبال ساختارمند و تكنولوژيهاي ژاپن حكم كشك را يافت هنگامي كه مردان سرزمين پارس كمر به زمين زدن آنان بستند و در ۹۰ دقيقه نسخه آنان را پيچيدند! ساموراييها را كه قبل از آغاز جام آناليزورها با تحليلهايشان به غول چراغ جادو بدل گردانده بودند، آن روز مقابل شاگردان قلعه جوري زانو زدند تا همگان بفهمند در قاره كهن كت تن كيست.
فرگوسن ميگويد دعا در فوتبال معنا ندارد، زيرا تيم مقابل هم خدايي دارد و خدا فقط براي يك تيم كاري نميكند، اما اگر نظر من را بخواهيد ميگويم كه خدا بعضي اوقات هواي يكطرف را جور ديگري دارد، مثل شنبه عصر كه هواي ما را بدجور داشت تا ۸۰ ميليون قلب رنجور و خسته شاد شود؛ و اِلا مگر ميشود كه آن همه سيستم غولآساي آنان مغلوب فوتبال لجامگسيخته ما شود؟
اصلا ولش كن، نميدانم غيرت ايراني بود يا اعجاز برين خدا يا اصلا تاكتيكهاي قلعهنويي؛ هر چه بود عصر 14 بهمن نوبت اكران دلاوري شيرمردان ميهن در جهان بود تا روي ۸۰ ميليون لب، لبخند بنشيند! اگر فوتبال مثل ديروز كه ما در ناباوري برديم، هزار و يك روي عجيب و غريب خود را نشان ندهد و همه چيز روي روال پيش رود، بايد پيشاپيش براي قهرماني به جشن بنشينيم. عقل سليم ميگويد براي تيمي كه اشك قدرت اول آسيا را درآورد و آن را زمين كوبيد، پيچيدن نسخه شاگردان ماركز و كلينزمن نبايد آنچنان كار صعبي باشد، اما فعلا با آتشبازي تازه شاگردان قلعه عشقبازي ميكنيم و خيلي استرس ۲ جدال آينده را به جان نميخريم، ولي از طرفي هم دل ميگويد كه بايد خود را كمكم آماده رويارويي با كاميابي بزرگي كنيم كه پنجاه سال است حسرتش را ميكشيم.
ما اينجا در سرزمين معجزههاي نصفه و نيمه و روياهاي خيس، مسووليتِ انتقامگيري از همه شكستها، نرسيدنها و تبديل شدنهايمان به بازنده را به شما سپردهايم رفقا! قطر و كره را هم لطفا گريان روانه سرزمينشان گردانيد تا ما را بيشتر مجنون غيرت و دلاورمردي خود كنيد؛ همچون شعارتان تا پاي جان براي ايران مانديد تا پاي جام ماندن كه ديگر براي شما كاري ندارد، آقايان بيبديل روزگار!