• ۱۴۰۳ شنبه ۶ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5697 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۷ بهمن

نگاهي به فيلم «بي‌بدن» به كارگرداني مرتضي عليزاده

وقتي نگاه ژورناليستي سينما را مي‌بلعد

ميثم محمدي

 درام‌هاي كارآگاهي در تمام دنيا يكي از پرطرفدارترين آثاري هستند كه هميشه مخاطبان خود را دارند، چرا كه عنصر جنايت و همچنين پرداختن به روابط قاتل و مقتول، از بسترهايي هستند كه در نشريات هم مخاطبان ويژه‌اي دارند. «بي‌بدن» يكي از آثار جنجالي چهل و دومين جشنواره فيلم فجر است كه كاظم دانشي را به عنوان فيلمنامه‌نويس همراه خود دارد. دانشي كه در اولين اثر خود در مقام كارگردان هم سراغ يك فيلمنامه ملتهب جنايي - كارآگاهي رفته بود و اين نشان مي‌دهد كه او با هوشمندي مخاطب خود را در اين ميان جست‌وجو مي‌كند. اما سينما با يك گزارش ژورناليستي كه بيشتر روايت بي‌قصد و غرض براي مخاطب است، تفاوت دارد و در آنجا خالق گزارش، بيشتر متاثر از رويدادهاي واقعي و تحت‌تاثير اظهارات طرفين است كه گزارش خود را سامان مي‌دهد و جايي گزارش او ارزشمندتر مي‌شود كه درون شخصيت‌ها كندوكاو كرده و تحليل و موشكافي خود را وارد ماجرا كند و به يك شبكه منسجم علي و معلولي براساس اظهارات و مستندات و روايات برسد.
حالا سينما وظيفه‌اي فراتر دارد و آن هم بازنمايي باورپذير يك رويداد با تكيه بر ملزومات بصري است كه همين مسير در گام ابتدايي به فيلمنامه‌اي با شخصيت‌هايي كامل و پيش‌برنده، خرده‌روايت‌هاي مرتبط با هسته مركزي، ساختاري هدفمند براي ايجاد كشش در داستان نياز دارد و حالا با بهره‌گيري هوشمندانه از امكانات سينما از جمله بازيگران و عوامل صحنه و فيلمنامه و صدا و موسيقي، تك‌‌تك سكانس‌ها را در يك توالي منطقي، جاني بصري و سينمايي ببخشد، نه اينكه صرفا به ديالوگ‌نوشتن و روايتي راديويي بسنده كند.«بي‌بدن» به عنوان اولين تجربه كارگردان آن، مرتضي عليزاده، انتظار را برآورده نمي‌كند. در واقع بيش از اندازه اعتبار خود را از سوژه جنايي آشنا و روايت‌شده در رسانه‌ها كسب مي‌كند. برخلاف فيلمنامه قبلي كاظم دانشي، يعني «علفزار» كه البته آن هم همين ويژگي برخورداري از يك سوژه ملتهب آشنا را داشت، «بي‌بدن» كاراكترهاي ناقص و ناپخته‌اي دارد كه روابط آنها كه به عنوان چرخ‌دنده‌هاي حركت درام هستند، به تكامل نرسيده و نوعي تشويش در درون‌مايه را نيز ايجاد مي‌كند.
به ‌عنوان مثال كاراكتر بازپرس فيلم با بازي نويد پورفرج كه به نظر الگوي غلطي را براي ايفاي اين نقش انتخاب كرده بود، سير درگيري عاطفي و انساني با سوژه اصلي و در ادامه تحول مبتني بر كشفيات خود را در مسيري منطقي و باورپذير نداشت و تا حدود زيادي از دست رفته بود و حتي به قدري اين كاراكتر آنتي‌سمپات بود كه پس از خارج كردن و رها كردن او از محدوده مورد توجه درام، به لحاظ روايي هم خلأ او حس نمي‌شد. در حالي كه روايت به نوعي بايد براساس زاويه ديد بازپرس پيش مي‌رفت، اما ناگهان پدر قاتل و مادر مقتول سكان را در دست گرفتند.از منظر بازيگري هم باز بايد به شخصيت‌ها موقعيت‌ها، روابط و تحليل كلي فيلمنامه بازگشت كه طبيعي است با نكاتي كه در بالا به آنها اشاره شد، نبايد انتظار بازي‌هاي درخشاني هم داشت. اينكه شاكردوست در سكانس‌هايي جدا از روند كلي شخصيت، خوب عمل كرده شكي در آن نيست و اينكه سروش صحت و پژمان بازغي در چند سكانس درست و بجا بوده‌اند يا گلاره عباسي در بخش‌هايي خودي نشان داده، واضح است، اما هيچ كدام يكدست نيستند و مشكل اصلي هم از فيلمنامه و شخصيت‌پردازي و چفت و بست آن با درون‌مايه‌ها نشأت مي‌گيرد. نويد پورفرج هم يكي از ضعيف‌ترين حضورهاي خود در چند سال اخير را به نمايش گذاشته و به نظرم ساختار بدني كاراكتر، لحن و حس دروني شخصيت اشتباه طراحي شده و بازپرس عدالت‌خواه حتما نيازي به بازي پراكت بيروني نداشته و مي‌توانست تشويش دروني و همذات‌پنداري احساسي خود با طرفين را تقويت كرده و سپس بازپرسي غيركليشه خلق مي‌كرد. «بي‌بدن» فارغ از مسائل فيلمنامه در كارگرداني هم نكته‌اي را به جذابيت اثر اضافه نكرد و همين موضوع منجر شد تا آن سوژه ملتهب آشنا همه‌چيز را ببلعد و سازندگان را به اين دلخوش كند كه ماجراي پرونده غزاله و آرمان به تنهايي كنجكاوي‌برانگيز خواهد بود و البته كه تشخيص درستي بوده، اما در اين مسير سينما فراموش شده است.منبع: سينما اعتماد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون