• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5697 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۷ بهمن

نگاهي به فيلم «صبحانه با زرافه‌ها» به كارگرداني سروش صحت

مگه تمام عمر چند تا بهاره؟!

ابراهيم عمران

دنياي ذهني سروش صحت و ايمان صفايي طي سال‌ها همكاري مشترك؛ به مانيفست خاصي رسيده است.مفاهيمي كه اين دو تن در عرصه فيلم و سريال‌سازي در پي آن هستند؛ براي قاطبه مخاطبان قابل قبول است. البته شايد براي برخي قابل فهم و درك نباشد. چه كه در اوج راحت گرفتن و بي‌خيالي محض؛ سير به سوي جهان شناختي فلسفي مانده در ذهن مي‌كنند اين دو تن در ديالوگ‌ها و تصاوير. طبق آخرين كاري كه از آنان ديده‌ايم كه تا حدود زيادي مخاطب پيگير خود را يافته بود؛ اين‌بار نيز در همان مسير فكري فيلم «صبحانه با زرافه» ساخته شد.
 فيلمي كه با حضور بازوهاي ثابت بازيگري‌اش طي اين سال‌ها روانه جشنواره شد. هر چند با كمي نگاه به گيشه تجاري؛ جاي يكي، دو تن شايد، پر از ايراد نباشد كه جاي بحث آن در اين نوشته نيست. آنچه در اين مقال بدان پرداخته مي‌شود؛ بي‌تفاوتي محض در قبال حوادث پيش آمده زندگي است. اينكه عده‌اي خواه ناخواه به فكر خويش هستند و هيچ بادي آنها را جابه‌جا نخواهد كرد! در شادي و غم؛ آنچه براي‌شان مهم است، خويشتن وجودي خويش است و بس! از همين نگره دنيا را در لحظه رصد مي‌كنند. از دكتر فيلم گرفته تا راننده اسنپ در پي گذران لحظه‌اي عمر هستند. باورشان به پايدار بودن امور نيست. خوشي و غم را دوامي نيست‌. فارغ شدن از قيل و قال زندگي و پناه بردن به افيون و بنگ قديم و جديد؛ نيز در نگره‌شان از همين انديشه دم را خوش بودن، نشات مي‌گيرد. به راستي مي‌توان قوامي براي امور دنيوي متصور بود؟ دكتري كه فرزند هفت ساله‌اش را از دست داده به چه اميدي بايد زيست كند؟ دو بار زن ستاندنش از چيست؟ فرجام اين‌گونه زيستن‌شان از كدام نحله فكري بر مي‌آيد؟ زيستي كه شايد در جامعه امروز، فراوان در دور و بر مي‌بينيم. جامعه ديگر آن ظرف در بسته‌اي نيست كه طي دهه‌هاي گذشته، سرپوشش آنچنان محكم بود كه كس را ياراي باز كردنش نبود تا ببينند چه در آن احوال مي‌گذرد. 
آنچه سروش صحت در فيلم جديدش بيان مي‌كند؛ نه صرفا طنز سينمايي كه در حقيقت به باورم، خرده روايت‌هاي واقعي زندگي‌هاي امروزي است. حشر و نشري كه در پستوي خانه‌ها رواج دارد. با اين تفاوت كه از دخمه‌هاي ذهني بيرون زده است. اگر فيلم را در دايره رفاقت‌هاي دوستانه ببينيم كه بالمآل چنين نير بايد باشد؛ اين دوستي‌ها از چه مكانيسمي تبعيت مي‌كند؟ بسان مرام و مسلك داشتن گذشته است يا صرفا براي دقايقي كه خوشي حاكم باشد؟ و اگر نفع و منفعتي در اين رفاقت نباشد؛ آيا بايد بدان شك كرد؟ اينكه براي دوست و رفيقي مشكلي پيش ‌آيد و طرف و طرف‌هاي مقابل در فكر آسايش روان و جسم خويش باشد؛ معنايي دگر از دوستي‌ها را خواهيم ديد؟ تصوير طنزي كه تيم صحت از ناصحتي دوستي‌هاي اين زمانه ارايه مي‌دهد به مدد مواد و الكل، اشاره مستقيمي دارد به مفهومي كه اين سال‌ها جهان‌شمول شده است و آن هم امري نيست جز  «رها ساختگي موضعي فكر و انديشه از درد و حرمان و رنج». اينكه آدمي داراي رنج است و هيچ يك در آسايش محض نيست و براي رها شدن از اين آشفتگي ذهن؛ چاره را در دمي خوش بودن مي‌بيند. حال چه اين كاتاليزور مواد باشد؛ الكل يا رفاقت با جنس مخالف! سكانس‌هايي كه سروش صحت به واسطه ديالوگ‌هاي ايمان صفايي با بازي‌هاي درخشان هوتن شكيبا و هادي حجازي‌فر در ويلا يا سكانس بسيار مسرت‌بخش رستوران مي‌آفريند؛ همه و همه دلالت بر آن دارد كه بايد رها شد. رها شدني ناب به واسطه عدم تعقل و تعلق فكر و اين ويروسي است كه همگان را نوازش مي‌كند. ويروسي كه وسوسه دچار شدن بدان؛ لذتي آني خلق مي‌كند و بعد از آن نيز امور روزمره شروع مي‌شود و به مجرد اينكه دريچه تازه‌اي باز شود؛ تكرار اين دور شايد باطل و مسموم آغاز شود! هيچ آداب و ترتيبي بر آن متصور نيست. حتي از دست دادن وهن‌آميز رفيق يا رفقا در ذهني كه در پي خوردن صبحانه با زرافه‌هاي مانده در خيال است! و چه درست در سكانس‌هايي از گاو و سگ و عنكبوت استفاده مي‌شود در اين فيلم. پلان‌هايي كه از روي شفقت شايد ديده شود؛ معاني مستتري در آن يافت شود و به حتم بايد با اين ابيات خيام پايان برد فرجام اين نوشته را كه همذات‌پنداري دلچسبي با فيلم دارد. آنجا كه ميسر آيد: امروز ترا دسترس فردا نيست/ و انديشه فردات به جز سودا نيست/ ضايع مكن اين دم ار دلت شيدا نيست/ كاين باقي عمر را بها پيدا نيست/
پي‌نوشت: بعد از تماشاي فيلم در برج ميلاد، انتهاي شبي آرام و سرد زمستاني را طي مي‌كرديم. دوستي از دور صدايم كرد. گفت: نظرت چيست؟ گفتم: مگر تمام عمر چند تا بهاره؟!!

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون