دو نگاه
در واقع هميشه حق و در اينجا درستي يك كار، مستقل از فرد است و فرد را با آن ميسنجند و نه برعكس. شايد شنيدهايد كه اصولگرايان در مواردي از اين مضمون استفاده ميكنند كه «مهم است كه چه كسي رييسجمهور باشد.» البته ميان افراد فرق است ولي بايد گفت: «مهم است كه با چه برنامهاي كشور را اداره ميكنيم؟» پس معيارها و سنجههاي ما براي سنجش كارايي و داوري نسبت به فرد مقدم است. اين تفاوت بسيار مهم است. براي نمونه همه ما اين روزها ميبينيم كه جناح حاكم و طرفدارانش در مقابل برخي امور منفي سكوت يا حتي آنها را تاييد يا توجيه ميكنند. ولي در زمان دولت پيش در اين موارد، مواضع به شدت منتقدانهاي داشتند. تقريبا ميتوان گفت كه اغلب مواضع كنوني آنها در برابر پديدههاي مشابه، مغاير با مواضع پيشين آنهاست. در فساد اداري و مالي، در سياست خارجي، در سياستها و شاخصهاي اقتصادي و تورم و... در رقص و آواز، در حلال و حرام و مباح و... اين رويكرد مشاهده ميشود و تابع منطق دوگانه است. اخلاق و سياست و... براي آنان چنان نسبي است كه درستي يا نادرستي آنها را با دوري و نزديكي به خودشان ميسنجند. روزي عليه روابط با عربستان تيترهاي آنچناني ميزنند و روز ديگر چنان به پيشواز آن ميروند كه گويي مواضع گذشته مربوط به آنان نيست. روزي چنان از تورم ناله و آن را متوجه دولت كرده، روز ديگر آن را فراموش كرده يا متوجه عملكرد و گناهان مردم ميكنند. روزي براي حركات موزون يا همان رقص چند دختربچه در زمان شهردار اسبق چنان المشنگهاي راه مياندازند كه گويي بزرگترين انحراف اخلاقي تاريخ رخ داده و روز ديگر برنامهاي با حضور افرادي در سطح بالاتر شاهد رقص خانمها هستيم و در اغلب موارد مشابه سكوت ميكنند. روزي عليه افزايش قيمت ارز قيام ميكنند و آن را اصليترين مساله ميدانند و روز ديگر سكوت محض را پيشه ميكنند حتي اگر آسانسور ارز با سرعت بالا رود.
بدترين بخش اين دوگانگي مواضع مربوط به ابزار كردن دين است. در حقيقت گزارههاي ديني براي آنان تبديل به ابزاري براي وارونه ساختن حقيقت ميشود. به راحتي احكامي را به امام زمان نسبت ميدهند كه موجب وهن است. دين و گزارههاي آن را از دريچه موقعيت و منافع خود ميبينند. به همين علت است كه يكي از مهمترين گزارهها عليه آنان مقايسه گفتار و كردار قبلي آنان با گفتار و كردار كنوني آنها در شرايط كاملا يكسان است. البته هميشه اين احتمال وجود دارد كه افراد و سياستمداران تغيير نظر دهند، ولي بايد به روشني بگويند كه علت آن چيست؟ علتي معقول و متعارف بايد ذكر كنند. نه اينكه چنين تناقضاتي را به سكوت برگزار كنند. اين نگاه فاقد برنامه و آيندهنگري است. برنامه آنان فقط حفظ خود و منافع دوستان است. پيش از آمدن در دولت سلسله برنامههاي مبارزه با فساد را اجرايي ميكنند و حتي با ناديده گرفتن آيين دادرسي به نحوي دادگاههاي شبه صحرايي تشكيل ميدهند. ولي هنگامي كه خودشان متولي امور ميشوند تا مدتها فساد افراد منصوب را نميبينند، بعد از آشكار شدن فساد، ابتدا از متهم دفاع، سپس توجيه ميكنند و تقصير ديگران مياندازند و در پايان هم به سكوت برگزار ميكنند، در حالي كه پيش از اين چند نفر اعدام و تعدادي زنداني شدند كه در رسيدگيهاي بعدي و اعاده دادرسي اغلب تبرئه شدند. اين منطق دوگانه و معطوف به فرد و نه به حق در روابط خارجي هم ديده ميشود. براي هر كارشان يك نمونه از يك گوشه جهان پيدا ميكنند تا كارهاي خودشان را توجيه كنند. در اعدامها به چين، در سانسور و رسانه به كره شمالي، در ناامني و تعداد زندانيان به امريكا، در وجود اعتراضات به فرانسه، در تورم به ونزوئلا و تركيه، در فقر به يمن و... ارجاع ميدهند. راهحل عبور از اين وضعيت، نقد و رد اين نگاه دوگانه است. آنان چون خودشان از اين موضع عليه دولت قبلي انتقاد ميكردند، گمان ميكنند كه حتما منتقداني چون بنده نيز از همين منظر نقد ميكنيم. در حالي كه بنده كمابيش منتقد سياستها و اجراها هستم و نه منتقد افراد. از اين رو بسياري از نقدها را در هر دو دولت به سياستهاي مشابه وارد كردهام. اين نگاه فردمحور به جاي حقمحور خطرناك و زيانبار است.