• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5703 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۸ بهمن

اقيانوس‌هايي به عمق يك بند انگشت!

مهرداد حجتي

رفتار بسياري در شبكه‌هاي اجتماعي، رفتاري از سر شتابزدگي است. قضاوت‌هاي آني و صد البته خطرناك. روزي نيست كه زير پست‌هايي كه دلخواه خيلي‌ها نيست، بازديدكنندگان عبوري، كامنتي از سر تفنن بگذارند و بروند. اما با همان كامنت موجي از نفرت را روانه افكار عمومي مي‌كنند. كامنت‌هايي كه جز الفاظ ركيك و به دور از اخلاق، چيز ديگري نيست. پيام گذار، قصدش تفريح است. اما غافل از اينكه در حال آسيب زدن است. او با هر واكنشِ ويرانگر، فرهنگ و ادبيات يك كشور را ويران مي‌كند. «سمّي» مهلك وارد شريان‌هاي جامعه مي‌كند كه تا سال‌ها همچنان در ته ذهن مردم مي‌ماند. اين پديده شوم «هُرهُري مذهبي»، پديده‌اي اخلاق‌زدا و ضد فرهنگ است. اين گروه از جامعه، به هيچ «چارچوبي» پايبند نيست. به هيچ «اصولي» معتقد نيست. اينها صرفا افرادي بي‌تعهدند كه به شكلي «آنارشيستي» در همه جا ظاهر مي‌شوند و به هر ميراثي لگد مي‌زنند. حال آن ميراث يك فكر باشد، يا صاحب فكر. يك اثر باشد يا صاحب اثر . يك سرمايه بزرگ اجتماعي باشد يا يك سرمايه فرهنگي يا سياسي. قصد فقط ويرانگري است. قصد لگد زدن به اين و آن است. قصد جلب ‌توجه از طريق «پرده‌دري» است. نوعي خودنمايي بيمارگونه كه جز ويراني، هيچ دستاوردي ندارد. «پوپوليسم» در پيوند با چنين افرادي پديد مي‌آيد. خاستگاه رفتار توده‌اي چنين جايي است. چنين رفتاري فاقد هويت و عقلانيت است، چون اساسا به هيچ «قاعده‌اي» استوار نيست. محكم نيست. ارزان و بي‌استوار است. چنين رفتاري عمدتا دنباله‌رو است. مقلد است. مادام تحت تاثير ديگران است، چون از خود، «فكر مولّدي» ندارد. فكري مستقل كه بتواند قائم به خود تصميم بگيرد. فقط مي‌داند كه آمادگي هياهو دارد. يك انرژي متراكم كه بايد زود آن را آزاد كند. وقتي آن انرژي با نفرت توأم مي‌شود، ويراني پديد مي‌آورد. چنين افرادي حوصله هيچ مطالعه‌اي را ندارند. آنها اساسا اهل پژوهش نيستند. اهل گذرند، نه درنگ! مثل سرنشين يك اتومبيل در حال گذر كه مناظر را عبوري مي‌بيند. چنين افرادي حتي براي خود هم وقت ندارند. بي‌حوصله‌اند. خشمگين‌اند. بي‌آنكه بدانند علت آن خشم و راه علاجش چيست. به همين خاطر گاه احساس پوچي مي‌كنند. احساس بي‌هويتي، بي‌هدفي. با كمترين توجه ديگران به وجد مي‌آيند و با كمترين بي‌توجهي به خشم! آستانه انفجارشان بالاست. آستانه خروش‌شان. مشت‌شان زودتر از زبان‌شان به حرف مي‌آيد! سياسيون پوپوليست - نظير ترامپ - از ميان چنين افرادي يار پيدا مي‌كنند. افرادي پاي كار كه همواره آماده كنشند. آماده بروز هيجانات مخرب! نظير آنچه در يورش به عمارت كنگره امريكا رخ داد. آسيب به ديگران، كشتن يا گروگانگيري! آنها چشم‌ها را مي‌بندند و يك نفس فرياد مي‌زنند. فريادي كه از درونش جز دشنام چيزي شنيده نمي‌شود. پيام خشونت و وحشت! پيامي سراسر براي ويراني! تغذيه‌كنندگان چنين رفتاري، رهبر يا رهبراني هستند كه به هيچ اخلاقي پايبند نيستند. در مرام آنها همواره «هدف وسيله را توجيه مي‌كند». در چنين مرامي، مي‌توان به آساني دروغ گفت، تهمت زد و رياكاري كرد! شب را روز و روز را شب جلوه داد! همين ويژگي دور از حقيقت، اما در لباس «حقيقت‌نمايي»، آنها را جذاب و عامه‌پسند مي‌كند! آنها بزك‌كنندگان روح‌اند! گريم‌كنندگان دروغ براي فروختنش به جاي حقيقت! چنين افرادي، اعتماد به نفس هم دارند! پشت تريبون آشكارا غلط‌خواني مي‌كنند. تپق مي‌زنند . اداي آدم‌هاي باسواد را در مي‌آورند . از زمين و زمان ايراد مي‌گيرند. اما وقتي روبه‌روي آينه مي‌ايستند، چهره واقعي خود را مي‌بينند كه به خودشان خيره شده است . خود حقيقي‌شان. خودي كه در همان آينه اسيرش كرده‌اند و مجال بيرون آمدن به او نمي‌دهند. ترامپ در طول چهار سال اقامت در كاخ سفيد، بيش از ۳۰ هزار دروغ گفته بود! 30 هزار دروغ كه ثبت شده است! توييتر حسابش را بست! از بس كه دروغ نوشته بود! دموكراسي امريكا به چالش كشيده شده بود. اكثريتي در انتخابات، فردي را به كاخ سفيد فرستاده بودند تا در بالاترين جايگاه براي همه مردم امريكا تصميم بگيرد. آن اكثريت او را قدرتمندترين فرد جهان كرده بودند. فرمانده كل قواي بزرگ‌ترين و قدرتمندترين ارتش جهان! به همين خاطر هم وقتي به قدرت رسيد، هيچ كس جلودارش نبود. هر كار كه خواست، كرد. از معاهده پاريس بيرون آمد. «اوباما كر» را ملغي كرد. برجام را پاره و بيت‌المقدس را پايتخت اسراييل كرد. همه سياستمداران جهان، در برابر رفتارهاي ديوانه‌وار او، دچار عجز شدند! تصويري از اجلاس سران هفت در همان سال منتشر شد كه به تصويري ماندگار بدل شد. آنگلا مركل كه دست‌ها تكيه داده بر ميز در برابر ترامپ ايستاده است و با او جدل مي‌كند. همه سران كشورهاي قدرتمند پشت سر مركل جمع شده‌اند و ترامپ لجوج تنها در برابر آنها نشسته به آنها خيره شده است! تصويري به غايت عجيب از يك برهه از تاريخ! برهه‌اي كه در آن هيولايي از درون چراغ جادوي دموكراسي بيرون آمد و به ‌ناگاه همه معادلات جهان را بر هم زد. او به پيروانش وعده جهاني بهتر را مي‌داد. اما واقعيت چيزي ديگر بود. جهان در زمان او به ورطه پرتگاه جنگ برده شد. فروش جنگ‌افزار بيشتر شد. راستگرايان شهامت بيشتر يافتند. عرصه سياسي مبتذل شد. جايگاه سياست به دروغ آلوده  شد  و نيرنگ جاي تدبير  را  گرفت! 
ترامپ پس از شكست در انتخابات ۲۰۲۰، از جايگاهش در كاخ سفيد سوءاستفاده كرد و مسوولان حكومتي را تحت فشار گذاشت تا نتيجه انتخابات را به سود خود برگرداند، او حتي در سر راه انتقال قدرت به بايدن كارشكني كرد. او چند ساعت پيش از شمارش تشريفاتي آراي الكترال در ۶ ژانويه ۲۰۲۱، هوادارانش را گرد آورد و آنان را به راهپيمايي به سوي كاخ كنگره امريكا تشويق كرد كه منجر به حمله به كاخ كنگره شد. كنگره تخليه شد. اما 5 نفر در آن آشوب جان باختند. 7 روز بعد مجلس نمايندگان ترامپ را بابت «تحريك به فتنه» استيضاح كرد كه او را بدل به تنها صاحب منصب فدرال در تاريخ كرد كه دو بار استيضاح شده است! با اين حال او اينك بازگشته است تا اقدامات نيمه كاره يك‌سر ويرانگر خود را از سر بگيرد. نظير ترامپ حالا همه جا هست. راست‌هاي افراطي در هر گوشه دنيا از انزوا به در آمده‌اند و قدرت گرفته‌اند. نظير همان كس كه در ايران قدرت گرفت. محمود احمدي‌نژاد هم در زمان خود پديده‌اي پوپوليستي بود. رفتار عوامانه داشت. حتي گاه گفتار و اعمال خود را انكار مي‌كرد! اتفاقي كه رسانه‌اي شده بود و بارها ديده شده بود، به راحتي كتمان مي‌كرد. حرف‌هاي عجيب و غريب مي‌زد . جلب‌ توجه را دوست داشت. به همين خاطر مدام كارهاي عامه‌پسند مي‌كرد. اوايل به جاي كت، كاپشن به تن مي‌كرد. كفشش را واكس نمي‌زد! به اين و آن تعظيم مي‌كرد و خودش را خاكي نشان مي‌داد. همان‌طور هم هوادار پيدا مي‌كرد. براي برخي پرونده درست مي‌كرد، مثل مناظره‌اش در انتخابات ۸۸ كه پرونده همسر رقيبش را در تلويزيون عيان مي‌كرد! پوپوليست‌ها، رفتار مشابهي دارند. رفتاري خارج از عرف. رفتاري براي خودنمايي . مثل همان حرف كه در سفر به خارجش گفته بود كودك دوساله در آغوش مادرش او را با  انگشت  نشان  داده  بود  و گفته  بود: «محمود!» 
حالا اما پس از همه سال‌هايي كه از برآمدن احمدي‌نژاد گذشته است و ترامپ هم جهان را در هم ريخت، گفتار غالب در جهان سياست بار ديگر رنگ «پوپوليسم» به خود گرفته است. فرقي نمي‌كند كجا؟ اينجا يا آنجا، مهم غلبه گفتار عوامفريبانه است كه گاه ممكن است از دهان يك فلسفه خوانده «شبه فيلسوف» هم شنيده شود. همان كه خود را با يك فوتباليست مشهور مقايسه كرد! گويا شبكه‌هاي اجتماعي به جاي تاثير گرفتن از انديشمندان، آنها را زير تاثير خود گرفته‌اند! براي ديده شدن بيشتر! شبكه‌هاي اجتماعي «مهار» جهان را در دست گرفته‌اند و آينده را تحت تاثير ديتاهاي خود در آورده‌اند. آنها در باز توليد رفتارهاي هنجارشكنانه نقش دارند. بستر بسياري از رفتارها در آنجا فراهم مي‌شود. حالا مي‌توان يك شبه ره صد ساله رفت. درون يك قاب رقصيد و تن‌نمايي كرد و فالور جمع كرد. حرف ركيك زد و هوادار پيدا كرد. اصلا مي‌شود يك شبه ستاره شد. «بوقي» يا «تتلو» شد. جامعه را به يك سو سوق داد. سياست را هم دم‌دستي كرد. فرهنگ، هنر، ادبيات، همه ‌و همه را سطحي كرد. سرسري و هُرهُري. روزگاري دكتر شريعتي در توصيف «شبه روشنفكران» روزگارش گفته بود: «عالماني با دانشي به وسعت يك اقيانوس، اما با عمق يك بند انگشت!» امروز به مراتب وضع بدتر از گذشته است. سرانه مطالعه با توسعه شبكه‌هاي اجتماعي به زير يك دقيقه در روز يا حتي هفته رسيده است. كتاب از سبد خانوار پر كشيده است. كاغذ و قلم برچيده شده و جاي آن را گوشي هوشمند گرفته است. كمپاني‌هاي توليد گوشي، براي افزايش درآمدشان، هر سال گوشي تازه روانه بازار مي‌كنند و مصرف‌كنندگان براي خريد آنها صف مي‌كشند. همه‌ چيز همان‌طور پيش مي‌رود كه بازارياب‌هاي منفعت‌جو خواسته‌اند. تبليغات همه جا را پوشانده است. سرعت سطحي شدن، به قدري بالا گرفته كه فرصت تدقيق را حتي از متفكرين گرفته است. صحنه به دست بنگاه‌هاي تبليغاتي افتاده است. رسانه‌هاي ديجيتال جهان را در تسخير خود گرفته‌اند. جهان به سرعت به سوي «سطحي» شدن پيش مي‌رود. افراد عوامفريب دست بالا را پيدا مي‌كنند و تبليغات آنها را از درون صندوق آرا بر مي‌كشند. مردم ديگر فرصتي براي درنگ ندارند. براي تامل يا تعمق. همه شتاب دارند. سراسيمه‌اند. وقت ندارند. كار دارند. بي‌حوصله‌اند. حوصله هيچ حرف حسابي را ندارند. هر چه حرف‌ها سطحي‌تر، ساده‌تر و بي‌مايه‌تر، چيزي كه همه جوامع حالا از آن رنج مي‌برند. بسياري از حرف‌ها بي‌هيچ سند و مدركي وايرال مي‌شوند و دست به دست مي‌گردند. مثل روايات يكسر مجعول تاريخي از پنجاه ساله اخير كه جامعه را دوپاره كرده است. به ترديدها و تشكيك‌ها دامن زده و فضا را بيش از پيش غبارآلود كرده است. شايد وقت بازخواني و بازنگري در بسياري زمينه‌ها فرا رسيده است. خصوصا باز شدن فضاي سياسي و انتشار مطبوعات آزاد. بايد پيش از آسيب بيشتر جامعه، به انديشمندان براي حضور پر رنگ در رسانه‌ها بها داد. رسانه ملي را واقعا ملي كرد و از انحصار گروهي خاص خارج كرد. عرصه را بايد تغيير داد. فرهنگ را از ابتذال نجات داد و دانشگاه را به محملي براي دانش و انديشه مدرن تبديل كرد. كشور از رواج پوپوليسم و ابتذال رنج مي‌برد. ابتذالي كه حتي توسط وزارت ارشاد در فيلم‌ها ترويج مي‌شود. اين يادداشت به مثابه يك هشدار است. هشدار به آنها كه به آينده اين وطن مي‌انديشند و از رواج سطحي‌نگري و عوامگرايي بيمناكند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون