محمدرضاشاه در روزهاي پيش و پس از انقلاب (3)
روزهاي اقامت در مراكش
مرتضي ميرحسيني
اقامت محمدرضاشاه در مصر -كه بعد از ترك ايران به آنجا رفته بود- به يك هفته نرسيد. از آنجا به مراكش پرواز كرد و مدتي مهمان شاه آن كشور، ملك حسن دوم شد. در روزهاي اقامت در مراكش بود كه نظام سلطنتي، كه او نماد و نمايندهاش تلقي ميشد، سرنگون شد و انقلابي تمامعيار، ايران را زيرورو كرد. جلوتر به اين ماجرا ميرسيم. فعلا اين واقعيت ناگفته نماند كه استقبال از شاه در مراكش با مصر متفاوت بود. ملك حسن خودش شخصا به فرودگاه به پيشواز محمدرضا شاه رفت و كوشيد تا احترام مهمانش را حفظ كند، اما از آن تشريفاتي كه سادات براي اين كار درنظر گرفته بود، خبري نبود. حتي خبرنگاران را هم به فرودگاه راه ندادند و تهيه خبر و گزارش مطبوعاتي دست اول از اين سفر را ناممكن كردند. به روايت ويليام شوكراس «جهانگردان و روزنامهنگاران، از جمله نمايندگان سه شبكه تلويزيون سراسر امريكا با دلخوري در هتلي در جاده فرودگاه زنداني شده بودند و اجازه نداشتند عبور اتومبيلها را تماشا كنند. هرگونه تبليغاتي درباره سفر شاه در مطبوعات محلي به وسيله رژيم محدود شده بود و مقامات دربار مراكش اصرار داشتند كه اين يك ديدار صرفا خصوصي است كه در اختفاي كامل صورت ميگيرد و خود شاه تمايلي به ديدار نمايندگان مطبوعات ابراز نكرده است.»
براي بسياري از جمله ملك حسن مراكشي قطعي بود كه حكومت محمدرضا شاه به زودي سقوط ميكند و قدرت در ايران به دست مخالفان و دشمنان او ميافتد.
او در گذشته چند بار از محمدرضا شاه كمكهاي مالي هنگفت و حمايتهاي سياسي دريافت كرده بود و ميكوشيد با پذيرايي از او در اين روزهاي سخت و بحراني، به نوعي قدرشناسياش را نشان دهد. اما چنانكه نوشتهاند «منظورش اين بود كه او (يعني شاه ايران) فقط چند روزي را در آنجا بگذراند نه مدتي نامحدود.
حسن ميخواست وفاداري شاهانهاش را نشان بدهد، ولي نميخواست مناسبات مراكش را با مقامات جديد ايران يا كشورهاي تندرو عرب كه از سقوط شاه ابراز شادماني ميكردند به مخاطره افكند. ضمنا به هيچوجه مايل نبود به روابط خود با روحانيون مراكش كه با دقت و مهارت برقرار شده بود، لطمه بزند.» حتي برخي از كساني كه مهمانان ايراني را همراهي ميكردند، چند بار مستقيم و غيرمستقيم درباره مدت زمان اقامتشان از آنان سوالاتي پرسيدند. شاه پاسخ دقيقي به اين پرسشها نداد، چون درباره گام بعدياش ترديد داشت و با مجموعهاي از احتمالات درگير بود، اما از حرفهايي كه ميزد اين ذهنيت براي ميزبانانش ايجاد شد كه مهمانها مدتي بيشتر از آنچه پيشبيني شده است در مراكش ميمانند و تغيير برنامهريزيهاي قبلي براي پذيرايي از شاه فراري ايران ضروري است. جالب اينكه سفير امريكا در مراكش به واسطه اطرافيان محمدرضا شاه به او پيغام داد كه واقعيتها و شرايط ناپايدار زمانه را درنظر بگيرد و گفت تغييرات پرشتاب اوضاع ايران بر كنش و واكنشهاي آنهايي كه اكنون كاخ سفيد را اداره ميكنند تاثير ميگذارد و براي شاه بهتر است هرچه زودتر راهي ايالاتمتحده شود. از او كه نامش ريچارد پاركر بود چيز زيادي نميدانم، اما احتمالا آنقدري از قواعد بيرحمانه قدرت و سياست سر درميآورد كه بداند هيچ تضميني براي عمل به وعدهها وجود ندارد و دوستيها و قول و قرارها با تغيير شرايط از اعتبار ميافتند. اما شاه به حرفهاي پاركر گوش نكرد. حتي به پيير سالينجر، خبرنگار شبكه تلويزيوني ايبيسي امريكا گفت تصميم دارد مدتي -كه دقيق معلومش نكرد- در مراكش بماند و فعلا عجلهاي براي پرواز به ايالاتمتحده ندارد. شايد چنانكه برخي نوشتهاند چشمانتظار كودتايي نظامي در ايران و شنيدن خبر سركوب انقلاب و دستگيري مخالفانش بود، يا شايد هم فكر ميكرد تاخير در حركت به سوي امريكا با چند روز يا چند هفته اقامت در مراكش، تفاوتي در مسير و مقصد نهايي سفرش ايجاد نميكند.