چرا منتقد پوتين رهبر اپوزيسيون روسيه نبود؟
احمد وخشيته
خاطرم هست ابتداي ژانويه ۲۰۲۲ بود كه ميخاييل گورباچوف، آخرين رهبر شوروي درگذشت و براي شركت در مراسم وداع با پيكر او نزديك به سه ساعت در صف ورود به سالن شوراي اتحاديهها [كه كمي
آن طرفتر از ميدان سرخ قرار دارد] بودم.
در اين ميان بسياري از مخالفان و منتقدان كرملين نيز به چشم ميخوردند و به ياد دارم در بخشي از مسير خانمي كه كنار من حضور داشت، ناگهان ورقي را به سمت دوربين خبرنگاران بالا برد كه روي آن بسيار تند عليه ولاديمير پوتين نوشته شده بود و آنقدر ايستادگي كرد كه پس از چند دقيقه به سوي او آمدند.
اين جمعيت گسترده بعدازظهر همان روز و حتي طي چند روز بعد در قبرستان نوودويچي مسكو نيز به چشم ميخوردند كه بخش قابل ملاحظهاي از آنها را ميتوان در طبقه منتقدان دستهبندي كرد.
اجازه بدهيد خاطره ديگري را بيان كنم كه به ژانويه ۲۰۲۱ بازميگردد؛ آلكسي ناوالني از آلمان به روسيه بازگشت و فراخوانهاي گستردهاي توسط نزديكان او در فيسبوك و وكانتكت پخش ميشد؛ براي درك وضعيت موجود به محل فراخوان در ميدان پوشكين رفتم و اگر خبرنگاران متنوع رسانههاي خارجي و البته داخلي را فاكتور بگيرم، دشوار است تعداد افراد حاضر را بيش از ۲۰۰ يا ۳۰۰ نفر تخمين بزنم كه بخش قابلتوجهي از آنها البته همچون من از روي كنجكاوي آمده بودند.
خاطرم هست در همان زمان تلفنم زنگ خورد و از يك رسانه غربي قصد گفتوگو داشتند كه گفتم وقتي از جمعيت ۱۳ ميليوني مسكو كمتر از ۲۰۰ يا ۳۰۰ نفر با هر انگيزهاي در يك فراخوان حضور پيدا ميكنند، دشوار است كه از رهبريت اپوزيسيون براي يك منتقد سياسي
سخن بگويم.
مقصودم از بيان دو خاطره اين بود كه نخست تاكيد كنم كه نميتوان منتقدان و مخالفان سياستهاي كرملين در جامعه روسيه را ناديده گرفت، اما در عين حال اين بدان معنا نيست كه هر فردي كه مخالف پوتين باشد، مورد اقبال مخالفان و منتقدان كرملين در جامعه روسيه نيز قرار بگيرد.
مثال بارز آن آلكسي ناوالني بود؛ فردي كه رسانههاي غربي از او به عنوان رهبر اپوزيسيون روسيه نام ميبردند و طي ۲۴ گذشته با مفاهيم اغراقآميزي از او ياد ميكنند درحالي كه جامعه روسيه با اين تعابير غريب است و به گمان من اين دقيقا همان اشتباه بنيادين دولتهاي غربي به رهبري ايالاتمتحده است كه اگرچه سياست فشار از داخل را نيز در روسيه دنبال ميكنند، اما با اين رويكرد نه تنها از ظرفيت منتقدان و مخالفان كرملين در داخل روسيه بهره نميبرند، بلكه با قهرمانسازيهاي راديكال، اگرچه موفق ميشوند فشار سياسي و ديپلماتيكي ازسوي پايتخت كشورهاي غربي عليه مسكو ايجاد كنند، اما در عين حال مورد اقبال منتقدان و مخالفان داخلي در روسيه قرار نميگيرند.
اجازه بدهيد بار ديگر به پرسشي در ابتداي اين نوشتار بازگردم و به طور مشخص به اين سوال بپردازم كه چرا آلكسي ناوالني با وجود اينكه مخالف سرسخت پوتين بود، مورد اقبال منتقدان و حتي مخالفان در جامعه روسيه قرار نگرفت؟ اين پرسش اولينبار در سال ۲۰۱۸ براي من پيش آمد، زماني كه او از كسنيا سابچاك در انتخابات رياستجمهوري حمايت كرد و اين نامزد زن كه مجري تلويزيون نيز بود حتي كمتر از دو درصد راي آورد. به ياد دارم يك شب در همان ايام به ستاد انتخاباتي او رفتم و برخلاف تصورم تقريبا خالي از مردم بود. پس از آن بارها به دلايل گوناگون سر كلاسهاي درس از دانشجويان پرسيدم يا در محافل روشنفكري كه حضور داشتم در جستوجوي اين پرسش بودم كه چگونه ميشود فردي كه منتقد سرسخت پوتين است، برخلاف آنچه رسانههاي غربي ميگويند، رهبر اپوزيسيون نيست؟ فكر ميكنم درستترين پاسخش اين باشد كه در روسيه هنوز يك اپوزيسيون شكل نگرفته كه فردي بخواهد در راس آن قرار بگيرد و مهمتر اينكه اكثر قريب به اتفاق مخالفان و منتقدان پوتين در سطوح مختلف باوري به ناوالني نداشتند، چون انگيزه او را جاهطلبي سياسي معنا ميكردند. بسياري به پرونده فساد مالي او اشاره ميكردند كه به زمان قبل از مخالفت او با كرملين باز ميگردد و شعار فسادستيزي او را پارادوكسي در مقابل گذشته او تحليل ميكردند.
بعدازظهر جمعه اندكي بعد از آنكه خبر درگذشت ناوالني منتشر شد، چند كلاس داشتم، فكر ميكردم از آنجايي كه او نيز فارغالتحصيل دانشكده حقوق دانشگاه ما [دانشگاه دوستي ملل روسيه] بوده است، لابد بحث داغ دانشجويان در كلاسهاي درس خواهد بود، اما او حتي به اندازه گورباچوف هم محبوبيت نداشت.
اجازه بدهيد صحبتم را در پايان اين نوشتار اينگونه خلاصه كنم كه به نظر ميرسد مرگ آلكسي ناوالني در داخل روسيه پيامدهاي خاصي را به دنبال نخواهد داشت، اما در بعد خارجي تنشهاي بين كرملين و كشورهاي غربي را تشديد ميكند؛ آنهم در شرايطي كه در حال حاضر انجماد روابط ميان آنها به مراتب در پايينترين سطح حتي نسبت به زمان جنگ سرد است.
استاد دانشگاه دوستي ملل روسيه